امام علی علیه السلام فرمودند:
وَ قَدْ لَقِیهُ عِنْدَ مَسِیرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِینُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَینَ یدَیهِ فَقَالَ مَا هَذَا الَّذِی صَنَعْتُمُوهُ فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا ینْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُکُمْ وَ إِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فِی دُنْیاکُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِی آخِرَتِکُمْ وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ وَأَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّارِ.

این سخن را امام (علیه السلام) هنگامی فرمود که در مسیر حرکتش به شام، دهقانان شهر انبار با او ملاقات کردند و به احترام امام (علیه السلام) از مرکب پیاده شدند و با سرعت به سوی حضرت شتافتند [و مراسمی که نشانه ذلّت در برابر امرا بود، انجام دادند] امام فرمود: این چه کاری بود که شما انجام دادید؟! عرض کردند: این آدابی است که ما امیران خود را با آن بزرگ می‌داریم. امام (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند با این عمل، زمامداران شما بهره‌مند نمی‌شوند. شما با این کار در دنیا به خود مشقت می‌دهید و در قیامت بدبخت خواهید بود و چه زیانبار است مشقتی که پشت سر آن مجازات الهی باشد و چه پر سود است آرامشی که با آن امان از عذاب دوزخ باشد!
نهج البلاغه، حکمت 37.
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیت ‌الله العظمی مکارم شیرازی مدظله‌العالی:

قدر مسلم این است که این دهقانان کاری انجام داده‌اند که مشتمل بر نوعی عبودیت و پرستش و یا خضوع در حدّ پرستش بوده است.
از این حدیث سه نکته استفاده می‌شود:

1. این گونه احادیث، دلیل بر حقانیت اسلام و پیشوایان آن است؛ زیرا اگر پیشوایان اسلام، دنبال حکومت و سیاست ظاهری بودند، این گونه خضوع‌ها می‌بایست برای آن‌ها مهم باشد و از این کارها لذت ببرند؛ حال این که حضرت از این کار نهی فرمود. معلوم می‌شود که سیره‌ی آن‌ها از سیره‌ی زمامداران جداست و نظر آن‌ها، تفکّر انبیاست.

این نکته عیناً همان داستانی است که در قرآن کریم درباره حضرت سلیمان و ملکه سبا آمده است: ملکه گفت: باید قبل از هر کار، سلیمان و اطرافیان او را بیازماییم و ببینیم که پادشاه است یا پیامبر. برای این کار، باید از هدیه استفاده کرد؛ لذا من هدیه قابل ملاحظه‌ای برای آن‌ها می‌فرستم تا ببینم فرستادگان من، چه واکنشی را از ناحیه‌ی آن‌ها برای ما گزارش می‌کنند: (وَ إِنّی مُرسِلَةُ إِلَیهِم بِهَدیةٍ فَناظِرَةُ بِمَ یرجِعُ المُرسَلُونَ). (1) پادشاهان به هدایا علاقه زیادی دارند و آن‌ها را می‌توان با هدایای گرانبها تسلیم کرد. اگر دیدیم سلیمان با این هدایا تسیلم شد، معلوم می‌شود، شاه است و در برابر او می‌ایستیم؛ امّا اگر به ما بی‌اعتنایی ورزید و به سخنان و پیشنهادهایش اصرار داشت، معلوم می‌شود که پیامبر خداست.

هنگامی که فرستادگان ملکه سبا نزد سلیمان (علیه السلام) آمدند، سلیمان (علیه السلام) گفت: «می‌خواهید مرا با مال کمک کنید و فریب دهید؟! آنچه خدا به من داده است، از آنچه به شما داده است، بهتر است، بلکه شما هستید که به هدایای خود خوشحال می‌شوید. به سوی آن‌ها بازگردید و اعلام کنید با لشکرهایی به سراغ آن‌ها می‌آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند و آن‌ها را از آن سرزمین آباد، به صورت ذلیلان و در عین حقارت بیرون می‌رانیم». (2)

پیشوایان دینی ما هم این گونه بودند؛ به طوری که هرگز مقام و ثروت بر آن‌ها اثر نمی‌کرد و باعث فریب آن‌ها نمی‌شد.

2. دومین نکته‌ای که از این حدیث استفاده می‌شود، این است که اسلام معتقد است آداب و رسوم هم باید معنی‌دار باشد؛ لذا آدابی که باعث مشقت بی فایده باشد، از نظر اسلام منفی است. البته اسلام، احترام به مؤمن و اکرام او را لازم می‌داند؛ چنان که آدابی مثل مصافحه و معانقه و سلام و تحیت بخش مهمی از آداب و تعاملات اجتماعی افراد را شامل می‌شود.

3. نکته‌ی سوم، ارزش و شخصیت والایی است که خداوند به انسان داده و خداوند به هیچ وجه راضی نیست که انسان، این شخصیت و کرامت و آزادی خود در هم بشکند و خود را ذلیل و کوچک و برده کند.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره‌ی نمل، آیه‌ی 35.
2. سوره‌ی نمل، آیه 36 و 37.

منبع: گفتار معصومین (علیهم السلام)، جلد سوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله ‌زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابی‌طالب (علیه السلام)، چاپ سوم (1394).