امام علی علیه‌ السلام فرمودند:
اعْلَمُوا عِلْماً یَقِیناً أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ- وَ إِنْ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ طَلِبَتُهُ وَ قَوِیَتْ مَکِیدَتُهُ- أَکْثَرَ مِمَّا سُمِّیَ لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ وَ لَمْ یَحُلْ بَیْنَ الْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ وَ بَیْنَ أَنْ یَبْلُغَ مَا سُمِّیَ لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ وَ الْعَارِفُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ«» النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَةٍ وَ التَّارِکُ لَهُ الشَّاکُّ فِیهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغْلًا فِی مَضَرَّةٍ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى فَزِدْ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ فِی شُکْرِکَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِکَ.

به یقین بدانید خداوند برای بنده خود هر چند با سیاست و سخت کوش و در طرح و نقشه نیرومند باشد بیش از آنچه که در علم الهی وعده فرموده قرار نخواهد داد و میان بنده هر چند ناتوان و کم سیاست باشد و آنچه در علم خداوند برای او رقم زده حایلی نخواهد گذاشت. هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد از همه مردم آسوده تر و سود بیشتری خواهد برد و آن که آن را واگذارد و در آن شک کند از همه مردم گرفتارتر و زیانکارتر است چه بسا نعمت داده شده ای که گرفتار عذاب شود و بسا گرفتاری که در گرفتاری ساخته شده و آزمایش گردد پس ای کسی که از این گفتار بهره مند می شوید بر شکرگزاری بیفزای و از شتاب بی جا دست بردار و به روزی رسیده قناعت کن.
نهج البلاغه: حکمت 265
شرح حدیث:
از مجموع کلام امام علیه السلام این نتیجه حاصل می شود که انسان با همه تدبیر و عقلانیتی که در کارها به کر می بندد باید توکل بر پروردگار داشته باشد و بداند که همه اسباب و وسایل در اختیار خداست و اوست که باید گره ها را باز کند و راه ها را بگشاید.

یک وقت کسی مغرور به دانش و سیاست و تلاش فراوان خویش نشود و فکر نکند که فقط اوست که می تواند هر آنچه آرزو داشته باشد به آن خواهد رسید.

خیر این طور نیست بسیاری بودند و هستند صاحب فکر و اندیشه و کاردان اما تقدیر الهی بر این نبوده آن هم براساس مصالحی که خداوند می داند آن بسیار موفق در کارشان نشدند و به اهداف خویش نرسیدند و چه بسیار مردمی که حتی سواد یک امضاء را نداشتند ولی خداوند آگاه به وضع آنها بهترین امکانات و وسایل را برای پیشرفت مادی و معنوی برایشان فراهم ساخت. اگر در این بین کسی ایراد گیرد پس داستان شایسته سالاری چه می شود؟ پاسخ این است تشخیص شایسته از غیر شایسته با خداست چرا که تجربه نشان داده جهت امتحان شایسته سالارانی از منظر مردم اقبال دنیا و پیشرفت در مسایل مادی چنان از نظر شرف انسانی آنان را ساقط کرد که به بیان قرآن:

أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛
اینها چون چهارپایان بلکه گمراه تر از آنهایند و اینها خودشان غافلند.(1)

امام علیه السلام در پایان سخنان خود تاکید می کند شکر منعم را به جا آور از شتاب بی جا اجتناب کن و به روزی رسیده قناعت کن.

هر سه سفارش قابل دقت و عنایت ویژه است روح سپاسگزاری از نعمت های الهی و عجله نکردن در کارها و به اندازه کفاف روزی خواستن. اولی باعث ازیاد نعمت می شود دومی استرس و اضطراب را از بین می برد و سومی سوء ظن به خدا را از بین می برد و روح توکل در تن دادن به داده های الهی را در انسان تقویت می نماید.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
مَن تَوَکَّلَ عَلَی الله کَفاهُ مَوُنَتَهُ و رَزَقَهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب؛
هر که به خدا توکل کند خداوند هزینه او را کارسازی کند و از جایی که گمان نمی برد. به او روزی رساند.(2)

همان گرامی فرمودند:
لَو اَنَّ النّاسَ کُلَّهُم اَخَذَوا بِهذِهِ الآیَهِ لَکَفَتهُم؛
اگر همه مردم به این آیه چنگ می زدند آنها را کفایت می کرد.(3)

وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ؛
هر که به خدا توکل کند او برای وی بس است همانا به انجام رساننده فرمان خود است.(4)

شرح ابن میثم
در این بخش از سخن امام علیه‌ السلام لطیفه هایى است، پس از استدلال بر این که آنچه علم خداوند بدان تعلق گیرد، حتما اتّفاق مى افتد، و آنچه علم الهى تعلق نگیرد، اتّفاق نمى افتد ناگزیر براى هیچ کسى - از قوى و ضعیف - روزى، جز آنچه خداوند متعال، به قلم قضا در ذکر حکیم و لوح محفوظ مقدّر کرده است، نخواهد بود، و شخص پر حیله و آن که در چاره جویى نیرومند است، به بیشتر از مقدّر نمى رسد، و ناتوانى که کم تلاش است نیز از روزى مقدّر عقب نخواهد ماند. و به دلیل ثبوت این مطلب با دلیل و برهان، به باور داشتن آن امر فرموده و وادار به علم و عمل بدان کرده است، وسیله قیاس مضمرى که صغراى آن عبارت: و العارف... فى منفعة است. امّا آسایش کسى که باور دارد آنچه مقدّر است ناگزیر به او مى رسد، از آن روست که تلاش و زحمت زیاد به خاطر آن تحمّل نمى کند و چون این نوع آسایش، هم آسایش قلبى و هم آسایش بدنى است، پس بالاترین آسایش است و براى این که با منفعتى همراه است، ارزش این نوع آسایش را مورد تأکید قرار داده است. و همچنین از شک و تردید در این مطلب و عمل نکردن بدان بر حذر داشته است با این عبارت: و التّارک لهذا الشّاک فیه... که خود قیاس مضمرى است و کبراى قیاس چنین است: و هر چه این طور باشد، شایسته شکّ و تردید نیست.

و چنین کسى از همه کس گرفتارتر خواهد بود، چون دل و جسمش به چیزى بى فایده مشغول شده و در نتیجه تنها زیان نصیب او گشته است. اگر بگویى این مطلب با دستور دعا و تلاش براى روزى، چنان که در آیه شریفه آمده است فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا«» و نظیر آن منافات دارد مى گوییم: به طورى که در پیش توضیح دادیم منافات ندارد، و ما راز دعا و فایده آن را بیان کردیم، خلاصه مطلب این بود که گاهى دعا وسیله براى وجود روزى است که خداوند وجود روزى را به وسیله دعا مى دانسته است و منافاتى با هم ندارند.

امام علیه‌ السلام اهل نعمت و ثروت و کسانى را که گرفتارند همه را توجه داده است که به هر حال شکر خدا واجب است، امّا اهل نعمت را متوجه ساخته است که گاهى نعمت کم کم باعث نزدیکى به عذاب مى گردد، باید خدا را شکر کنند تا آنها را به عذاب نزدیک نسازد و امّا به آنانى که گرفتارند، هشدار داده است که گرفتارى آنها گاهى باعث احسان الهى نسبت به آنها مى گردد تا آنان را آماده براى اجر فراوان سازد، بنا بر این شکر این آماده سازى بر آنها لازم است. و این دو مقدمه صغرا براى دو قیاس مضمرند که مقدّمه اول در تقدیر چنین است، بعضى از اهل نعمت کم کم به عذاب نزدیک مى شوند، و کبراى مقدّر آن نیز چنین است: و هر که به تدریج، به عذاب نزدیک شود، لازم است جهت دورى از عذاب، خدا را به خاطر نعمتى که به وى داده است، شکر گزارد، و همچنین تقدیر صغراى دوم، چنین است: بعضى از گرفتاران با همان گرفتارى ساخته مى شوند، و کبراى مقدّر آن نیز چنین است: و هر کس مورد لطف خدا قرار گیرد، باید سپاس لطف خدا را در حق خود بگزارد. از این رو امام علیه‌ السلام شنوندگان سخن خود را به طور مطلق بر شکر فراوان امر کرده است، با این که در بین آنان هم ارباب نعمت و هم مبتلایان هستند، و پس از آن به عجله نکردن در طلب روزى و در حد اعتدال و دور از افراط ماندن، دستور داده است.(4)

پی‌نوشت‌ها:
1- سوره اعراف، آیه 179
2- کنز العمال، ح 5693
3- بحارالانوار، ج 77، ص 87
4- سوره طلاق، آیه 3
5- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 648 - 650

منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت، 1390.