امام علی علیه السلام فرمودند:
إِنَّ قُلُوبَ الْجُهَّالِ تَسْتَفِزُّهَا الْأَطْمَاعُ وَتَرْتَهِنُهَا الْمُنَى وَتَسْتَعْلِقُهَا الْخَدَائِعُ.

قلب هاى نادانان را طمع ها از جا برمى کند و آرزوهاى بى جا آن را به گروگان مى گیرد، و زیورها به دام مى اندازد.
اصول کافى، ج 1، ص 23، ح 16.
شرح حدیث:
افراد جاهل و نادان مبتلا به سه بلا مى شوند و عقل آن ها با این سه بلا از کار مى افتد؛ یعنى حجابى از این نظر بر روى عقلشان قرار مى گیرد. این سه صفت در واقع سه نمونه از موانع شناخت محسوب مى شوند.

1. طمع
طمع سبب مى شود که عقل از مقرّ اصلى آن خارج گردیده، سبک و بى ارزش شود. حضرت على (علیه السلام) در نهج البلاغه مى فرماید:
«أَکْثَرُ مَصَارعِ آلْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ آلْمَطَامِعِ؛ قربانگاه عقل ها غالباً زیر برق طمع هاست».{1} در عصر و زمان ما این روایت مصادیق فراوانى پیدا کرده که به چند نمونه آن اشاره مى شود:

الف) یکى از برق هاى طمع که چشم عقل عده زیادى را کور کرده و باعث گرفتارى آن ها و مصیبتى براى دادگاه ها شده، شرکت هاى مضاربه اى دروغین است. عدّه اى انسان هاى مکار و فریب کار یا ناشى و بى تجربه شرکت مضاربه اى تشکیل داده و با وعده سودهاى کلان، سرمایه هاى مردم را جمع مى کنند. اگر بازار، سالیانه 30% سود مى دهد آن ها تا 100% و گاه بیشتر وعده سود مى دهند. عدّه اى از مردم فقیر، اموال خود، حتّى زیورآلات همسران و بلکه فرش زیر پاى خود را مى فروشند و عضو این شرکت ها مى شوند. صاحبان شرکت براى جلب اعتماد مردم، به عدّه اى از اعضا سودهاى کذایى پرداخت مى کنند تا بتوانند سرمایه بیشترى جذب کنند. سپس پول مردم را به جیب زده، فرار مى کنند و عدّه فراوانى متضرّر باقى مى مانند، که عامل اصلى ضرر آن ها طمع آن هاست. طمع اجازه نداد صاحبان سرمایه در ابتداى کار بررسى کنند که مدیران این شرکت چقدر توانایى عمل به وعده هاى خود را دارند و اصلا صلاحیّت این کار را دارند یا نه؟

ب) نمونه دیگر، که شبیه نمونه اوّل است، شرکت هاى اینترنتىِ

تفکّر، مایۀ حیات قلب
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وَکَانَ أَمِیرُ الْمُوْمِنِینَ (علیه السلام) یَقُولُ: التَّفَکُّرُ حَیَاةُ قَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمَاشِی فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَقِلَّةِ التَّرَبُّصِ؛ تفکّر و اندیشه مایه حیات قلب بصیر و انسان عاقل است؛ همان گونه که انسان در پیمودن راه هاى ظلمانى و تاریک احتیاج به نور دارد، در ظلمات افکار مختلف نیز باید با چراغ تفکر حرکت کرد تا راحت به مقصد رسید».{2}

عمدتاً خارجى است که در سال، گاه 200 تا 300% سود مى دهند. طمع سبب مى شود که عقل در قربانگاه طمع ذبح گشته، طمع کار، عضواین شرکت هاشود. غافل از این که هیچ معامله مشروعى چنین سود کلانى ندارد و هیچ نامى جز کلاهبردارى زیبنده آن نیست!

ج) نمونه سوم، شرکت هاى هرمى و شبکه اى است، که اساس آن بازاریابى به روش خاصّ هرمى یا شبکه اى است که هرکس (مثلا) دو مشترى را معرّفى کند و آن ها نیز هریک دو نفر دیگر را معرفى کنند و به همین شکل پیش برود، به همه بازاریابى ها سودى تعلّق مى گیرد، که گاه سرشاخه ها از این راه سود کلانى به دست مى آورند امّا ردیف هاى آخر همه مال باخته مى شوند.

برق طمع اجازه نمى دهد انسان فکر کند که این درآمدهاى کلان از کجا وچگونه تأمین مى شود؟ طمع گاه آنچنان پرده و حجاب ضخیمى روى عقل مى اندازد که انسان تقوا و دیانتش را هم از از دست مى دهد و براى رسیدن به مقصود، مرجع تقلیدش را متّهم به بى اطلاعى، مسئولین کشورش را متهم به سیاسى کارى، و متخصصان و آگاهان امور اقتصادى را متهم به بى کفایتى مى کند!{3} آرى، حرص و طمع مشکلات فراوانى براى طمع کار و خانواده و اطرافیان و حتّى جامعه او به بار مى آورد.

2. آرزوهاى طولانى
یکى دیگر از موانع شناخت و بلاهایى که دامنگیر گوهر گران بهاى عقل و خرد شده، مانع سعادت انسان مى گردد، آرزوهاى طولانى است.

آرزوهاى طولانى عقل را به گروگان مى گیرد، و عقلِ به گروگان گرفته شده نمى تواند انسان را به سوى خوبى ها هدایت کند و از بدى ها بازدارد، بلکه تابع و پیرو مى شود و به دنبال گروگان گیر حرکت مى کند (کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ عِنْدَ هَوَى أَمِیر).{4} انسان هاى قارون صفت که در این دام افتاده اند کم نیستند. قارون روزى اراده کرد ثروتش را به نمایش بگذارد. بدین منظور چهارهزار اسب گران قیمت را که داراى زین زرّین بودند و غلامانش آن ها را هدایت مى کردند به رخ مردم فقیر و بیچاره کشید و آن ها را از برابر دیدگان مردم عبور داد.{5}

آیا نامى جز جنون و دیوانگى مى توان بر این کار نهاد؟ چراکه چنین نمایش هایى باعث مى شود مردم نفرت و کینه صاحبان قدرت و ثروت را به دل بگیرند و زندگى در میان جمعیتى که کینه انسان را در دل مى پرورانند آسان نخواهد بود. آیا انسانى که آن قدر ثروت دارد که تا پایان عمرِ خود و خانواده و قوم و قبیله اش کافى است، عاقلانه است که باز هم براى تحصیل ثروتِ بیشتر، دست به کارهاى حرام بزند؟

3. زیورهاى فریبنده
زر و زیورهاى پرفریب، عقل انسان را صید مى کند، و هنگامى که صید در دام افتاد اختیارى از خود ندارد. به آیات 33 تا 35 سوره زخرف که تعبیرات جالبى در این زمینه دارد، توجه فرمایید:
«(وَلَوْلاَ أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِّنْ فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ * وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابآ وَسُرُرآ عَلَیْهَا یَتَّکِئُونَ * وَزُخْرُفآ وَإِنْ کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالاْخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ)؛ اگر (تمکّن فراوان کفّار از مواهب مادّى) سبب نمى شد که همه مردم، امّت واحد (گمراهى) شوند، ما براى خانه هاى کسانى که به (خداوند) رحمان کافر مى شدند سقف هایى از نقره و نردبان هایى (نقره اى) که از آن بالا روند قرار مى دادیم و براى خانه هایشان درها و تخت هایى (زیبا و نقره اى) قرار مى دادیم که برآن تکیه کنند، و انواع زیورها؛ ولى تمام اینها بهره زندگى دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آنِ پرهیزکاران است».

به راستى تعبیرى رساتر از آنچه در آیات فوق آمده براى درهم شکستن ارزش هاى دروغین پیدا نمى شود، براى دگرگون ساختن جامعه اى که محور سنجش شخصیّت افراد در آن، تعداد شتران، مقدار درهم و دینار، و تعداد غلامان و کنیزان و خانه ها و وسایل تجمّلى است. تا آنجا که تعجّب مى کنند چرا «محمّد (صلی الله علیه و آله)» که یتیم و از نظر مادّى فقیر است، به نبوّت برگزیده شده است؟!

اساسى ترین کار این است که این چهارچوب هاى غلط ارزشى درهم شکسته شود، و بر ویرانه آن، ارزش هاى اصیل انسانى، تقوا و پرهیزکارى، علم و دانش، ایثار و فداکارى، شهامت و گذشت بنا شود. در غیر این صورت همه اصلاحات، روبنایى و سطحى و ناپایدار خواهد بود.{6}

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، حکمت 219.
2. کافى، ج 1، ص 28، کتاب العقل و الجهل، ح 34.
3. شرح بیشتر فعالیت هاى هرمى را در کتاب «بازاریابى شبکه اى یا کلاهبردارى مرموز» مطالعه فرمایید.
4. میزان الحکمه، ج 6، ص 136، باب 2778، ح 13722.
5. تفسیر نمونه، ج 16، ص 177، ذیل آیه 79 سوره قصص.
6. تفسیر نمونه، ج 21، ص 70، ذیل آیات 33 تا35 سوره زخرف.

منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.