ابوهاشم جعفرى (1) می گوید:
کُنّا عِنْدَ الرِّضا (علیه السلام) فَتَذَاکَرْنَا الْعَقْلَ وَالْأَدَبَ فَقَالَ: یَا أَبَا هَاشِمٍ! الْعَقْلُ حِبَاءٌ مِنَ اللَّهِ وَالْأَدَبُ کُلْفَةٌ فَمَنْ تَکَلَّفَ الْأَدَبَ قَدَرَ عَلَیْهِ وَمَنْ تَکَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ یَزْدَدْ بِذَلِکَ إِلاَّ جَهْلاً؛

خدمت امام رضا (علیه السلام) بودیم و درمورد عقل و ادب گفتگو مى کردیم. امام فرمود (علیهم السلام) اى ابوهاشم! عقل موهبتى الهى است و اخلاق (به طور عام، نه فقط ادب به معناى مجالست) تمرین و تجربه است (با تمرین و ممارست حاصل مى شود) بنابراین کسى که بخواهد با تمرین اخلاقش را تقویت کند موفق مى شود، اما کسى که بخواهد تمرین عقل کند بیش از جهل چیزى عایدش نمى شود!
کافى، ج 1، ص 23، کتاب العقل و الجهل، ح 18.
شرح حدیث:
تفاوت انسان ها در مقدار عقل و خرد
این حدیث از احادیث پیچیده کتاب عقل و جهل کافى است. به نظر ما تفسیر آن به شرح زیر است:

خداوند متعال عقل را به طور یکسان در میان بندگانش تقسیم نکرده است، چون اگر یکسان بود جامعه انسانى اداره نمى شد. جامعه نیاز به رئیس حکومت، مدیران عالى رتبه، وزرا، اطبّا، مهندسان، روحانیون، معلمان، کارگران، کشاورزان و مانند آن دارد.

اگر عقل همه یکسان بود همگى در یک بخش متمرکز مى شدند و سایر بخش ها لنگ مى ماند و جامعه اداره نمى شد، لذا باید عقول و جاذبه عقل ها متفاوت باشد تا هر گروه جذب یکى از بخش هاى جامعه شود.

به تعبیر دیگر، جامعه انسانى همچون بدن انسان است که از اعضاى مختلف تشکیل شده است. روشن است که توان و تحمّل اعضاى بدن یکسان نیست. استخوان پاها که تمام سنگینى بدن را تحمّل مى کند قوى تر از استخوان دست هاست، همان گونه که استخوان دست قوى تر از استخوان انگشتان است. عضله هاى اعضاى مختلف نیز چنین هستند. عضله بازوهاى انسان که باید اشیاى سنگین را جابه جا کند بسیار قوى و درشت است؛ اما عضلات شبکیّه چشم که وظیفه جابه جا کردن شىء سنگینى را ندارد بسیار ظریف و کوچک است.

بنابراین، همان گونه که استعداد اعضاى مختلف بدن انسان یکسان نیست، عقل و خرد انسان ها نیز که جامعه را تشکیل مى دهند متفاوت است و از هر شخصى به مقدار عقل و خردش انتظار مى رود.

بر این اساس، کسى که توانایى اش در حدّ اداره کردن یک خانه است، نباید خود را به تکلّف بیندازد و فرماندار یک شهر شود و کسى که عقل و خرد او به مقدار اداره یک شهر است نباید مسئولیت اداره یک استان را بپذیرد و کسى که تنها مى تواند استاندار شود نباید مدیریت اداره یک کشور را بپذیرد. و چنانچه کسى بیش از توانایى و محدوده عقل و خردش مسئولیتى را بپذیرد، گرفتار جهالت و نادانى و ضلالت شده و خطاهاى زیادى از او سرمى زند. ما نمى توانیم به معلمى که بالاترین حدّ توان مدیریتى او اداره کردن یک دبستان است، پیشنهاد ریاست دانشگاه را بدهیم که اگر چنین مطلبى رخ دهد جز ضلالت و گمراهى اثرى نخواهد داشت.

یکى از مشکلات دنیاى امروز همین است که پست و مقام ها بر اساس توان مدیریتى افراد و مقدار عقل و خرد آن ها تقسیم نمى شود؛ بلکه رابطه ها، دوستى ها، خویشاوندى ها، مسائل جناحى و سیاسى و مانند آن ملاک قرار مى گیرد. وقتى که فلان آقا رئیس فلان اداره شد، دوستان و خویشان و هم جناحى هاى خود را دعوت به کار مى کند، هرچند عقل آن کار را نداشته باشند و این کار، بسیار خطرناک است.

نتیجه این که بخش اوّل حدیث، اشاره به تفاوت انسان ها در مقدار عقل و خرد آن هاست که معمولاً این عقل و خرد با تمرین و تجربه زیاد نمى شود.

مراحل چهارگانۀ مسائل اخلاقى
بخش دوم روایت درمورد اخلاق است که با تمرین و ممارست تقویت مى گردد. علماى علم اخلاق معتقدند که مسایل اخلاقى چهار مرحله دارد:

1. مرحله فعل؛ و آن انجام عمل اخلاقى است.
2. مرحله حالت؛ که با تکرارِ عمل اخلاقى حاصل مى شود.
3. مرحله عادت؛ که با تکرار بیشتر به دست مى آید.
4. مرحله ملکه؛ که با تمرین و ممارستِ افزون تر حاصل مى شود ودر اعماق وجود انسان رسوخ مى کند.

مثلا کسى که مبتلا به رذیله ترس است و انسان ترسویى است در مرحله اوّل باید در حضور جمع جرأت و شجاعت به خرج دهد و سؤالى مطرح کند، یا مطلبى بگوید، یا مقاله اى بخواند، هرچند شرمنده گردد و عرق بریزد و دست و پایش بلرزد. در مرحله دوم، این کار را تکرار کند تا تبدیل به حالت شود، و در مرحله سوم، تمرین بیشتر و ممارست فراوان ترى کند تا تبدیل به عادت شود ودر مرحله پایانى آن قدر تکرار کند که شجاعت ملکه اش گردد.

روش تحصیل صفات اخلاقى
تمام صفات اخلاقى را از دو راه مى توان کسب کرد:
نخست: مطالعه آثار خوب صفات نیکو (فضایل) و تبعات زشت و نامیمون صفات ناپسند (رذایل) در دنیا و آخرت. مثلا اگر انسانِ بخیل آثار زشت بخل را در دنیا و آخرت مطالعه کند دست از بخل مى کشد.
دوم: تمرین و ممارست؛ مثلا اگر آدم بخیل هر روز هرچند به مقدار کمى صدقه دهد و در این کار ممارست داشته باشد و به تدریج مقدار صدقه را زیاد کند از بخل رها مى شود.

اشتباه بزرگ
کسانى که براى تهذیب اخلاق و تربیت نفس از اجتماع کناره گیرى کرده و منزوى مى شوند، و تصوّر مى کنند که از این راه بهتر مى توانند به این هدف بزرگ دست یابند، سخت در اشتباه اند.

زیرا آن ها درواقع موضوع اخلاق اجتماعى را از بین مى برند، و این عمل گرچه آن ها را از مفاسدى برکنار مى دارد، ولى در واقع فضیلت محسوب نمى شود.

کار آن ها شبیه کسى است که براى ترک فحشا و شهوت رانى آلت جنسى خود را قطع مى کند! درست است که چنین فردى آلوده بى عفّتى نمى شود، ولى این کار فضیلتى براى او نخواهد بود.

از این گذشته، تجربه نشان داده که انزوا و گوشه گیرى از اجتماع یک رشته مفاسد اخلاقى را مانند کج خلقى، بدبینى به مردم، عجب و غرور، و سوء ظن به تقدیر خداوند، در انسان ایجاد مى کند. بدین علت اسلام مسلمانان را به زندگى اجتماعى و حتّى زندگى در «سواد اعظم» (شهرهاى بزرگ) تشویق کرده و رعایت اصول اخلاقى را در دل اجتماع به انسان توصیه مى کند.(2)

پی‌نوشت‌ها:
1. نام او، داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب است. او پنج امام (امام رضا، امام جواد، امام هادى، امام حسن عسکرى و حضرت مهدى (علیهم السلام) ) را درک کرده، و جزء سفراى امام مهدى (علیه السلام) شمرده شده است. داود بن قاسم انسانى موثّق و جلیل القدر و عظیم الشأن بوده و منزلت بزرگى نزد امامان (علیهم السلام) داشته است. (مستدرکات علم الرجال، ج 3، ص 362، شماره 5480).
2. زندگى در پرتو اخلاق، ص 31 و 32.

منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.