امام صادق علیه‌ السلام فرمودند:
کَانَ أَمِیرُ الْمُوْمِنِینَ (علیه السلام) یَقُولُ: بِالْعَقْلِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْحِکْمَةِ، وَبِالْحِکْمَةِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْعَقْلِ، وَبِحُسْنِ السِّیَاسَةِ یَکُونُ الْأَدَبُ الصَّالِح؛

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) همواره مى فرمودند: به وسیله عقل اعماق حکمت و علم استخراج مى شود، و به وسیله حکمت و دانش، عمق عقل استخراج مى گردد و نتیجه تدبیر صحیح و نیک، ادب شایسته است.
کافى، ج 1، ص 28، کتاب العقل و الجهل، ح 34.
شرح حدیث:
دو تشبیه زیبا
حضرت امیر (علیه السلام) در این روایت شریف، حکمت و دانش را به دریایى تشبیه کرده که در اعماق آن جواهرات گران بهایى وجود دارد و این جواهرات را مى توان به دست غوّاص توانایى همچون عقل استخراج کرد. از سوى دیگر، عقل و خردِ آدمى را به دریاى عمیقى تشبیه کرده که تنها با مرکبى چون علم و دانش مى توان به اعماق آن سفر کرد.

علوم ذاتى و علوم اکتسابى
دو تشبیه مذکور، به یک نکته مهم علمى نیز اشاره مى کند و آن این که علوم و دانش هاى بشرى دو قسم است:

الف) علوم ذاتى و فطرى؛ و آن دانش هایى است که در نهاد ودرون همه انسان ها هست و نیازى به معلّم و استاد ندارد. بدیهیات از این قسم اند؛ همچنین محال بودن جمع بین ضدّین ونقیضین، قُبح ظلم و حُسن احسان از این قبیل است. این امور را هر انسانى به طور فطرى مى فهمد، هرچند استادى ندیده باشد، اگرچه شرح و بسط آن نیازمند استاد و معلم است.

ب)علوم اکتسابى؛ که در سایه فکر و اندیشه و تعلیم و شاگردى و زانو زدن نزد استاد حاصل مى شود، و طبیعتاً اختصاص به افراد خاصّى دارد.

قسمت اوّل روایت، که علم تشبیه به دریا و عقل تشبیه به غوّاص آن دریا شده، اشاره به علوم اکتسابى است. عقل با غواصى در این دریاى پهناور پرگوهر، جواهرات ارزشمندى صید مى کند؛ و قسمت دوم روایت، که عقل تشبیه به دریا و علم تشبیه به غوّاص آن دریا شده، اشاره به علوم فطرى و ذاتى است و معناى آن این است که هرکس در درون ذاتش فرو رود، علاوه بر ذاتیات و بدیهیات، مى تواند ریشه علوم دیگر را نیز کشف کند.

حکمت چیست؟
معانى متفاوتى براى حکمت{1} بیان شده است، از جمله خداشناسى، معرفت اسرار جهان هستى، آگاهى از حقایق قرآن، نور الهى. اگر خداشناسى حاصل شود انسان به اسرار جهان هستى پى خواهد برد، به دنبال آن به حقایق قرآن آگاه مى شود و نتیجه آن دست یافتن به نور الهى است که با وجود آن شیاطین از انسان دور مى شوند.

سیاست چیست؟
«سیاست» در لغت عرب به معناى مدیریت است، «سیاسة البلاد» به معناى اداره شهرها و کشورهاست، و این که در زیارت نامه ها، حضرات ائمه (علیهم السلام) «ساسة العباد»{2} شمرده شده اند، به این دلیل است که اداره امور معنوى خلق الله را بر عهده دارند. امّا متأسّفانه در عصر ما این کلمه معناى دیگرى پیدا کرده است.

میوۀ درخت عقل
ثمره و میوه درخت عقل، فکر و اندیشه است. قرآن مجید همان گونه که درمورد عقل تأکید دارد، درباره تفکّر و اندیشه نیز تأکید مى کند. تعبیراتى همچون (لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ){3}، (لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ){4} و مانند آن، شاهد این مدّعاست. در آیه شریفه 46 سوره سبأ مى خوانیم:
«(قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا)؛ بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز مى دهم، دو نفر دو نفر یا به تنهایى براى خدا قیام کنید، سپس بیندیشید». معناى آیه شریفه این است که ریشه همه خوشبختى ها در تفکّر و اندیشه، و منشأ همه بدبختى ها در بى فکرى است.

تفکر و اندیشه چیست؟
فلاسفه اسلامى تفسیرى براى تفکّر و اندیشه ارائه کرده اند که با دقّت معلوم مى شود معناى عرضى آن هم همین است. فلاسفه مى گویند: «الفکر حرکة الى المبادى ومن مبادى الى المراد»{5} اندیشیدن حاصل دو حرکت است: نخست حرکت به سوى ریشه ها، و پس از شناخت ریشه ها، در گام دوم، حرکت به سوى نتیجه‌ها.

مجموع این دو حرکت تفکّر است. مثلا اگر بخواهیم با اعتیاد، که از معضلات مهمّ بشر در سراسر جهان به شمار مى رود، مبارزه کنیم ابتدا باید به سراغ ریشه ها برویم تا معلوم شود چه عواملى جوانان را به سوى اعتیاد مى کشاند؟ تبلیغات سوء، بى سوادى، مال پرستى، دوستان ناباب، برخوردهاى ناشایست والدین، دورماندن از معارف دینى یا امور دیگر؟ هنگامى که ریشه ها را شناختیم به سوى نتیجه ها حرکت مى کنیم و با شناخت ریشه ها بهتر مى توانیم نتیجه بگیریم.

این نوع تفکّر همان چیزى است که در روایت به آینه اى شفاف تفسیر شده است (الْفِکْرَةُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ).{6}

در چه چیز بیندیشیم؟
در آیات و روایات به بخشى از آنچه باید به آن اندیشید و آنچه نباید به آن فکر کرد اشاره شده، که به چهار مورد آن مى پردازیم:
1. خداوند متعال مى فرماید: «(إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لاَیَاتٍ لِّأُولِى الْأَلْبَابِ * الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ)؛ به یقین در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و شد شب و روز، نشانه ها (ى روشنى) براى خردمندان است. (همان) کسانى که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و در حالى که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند؛ (و مى گویند:) پروردگارا! اینها را بیهوده نیافریده اى؛ منزّهى تو! ما را از عذاب دوزخ نگاهدار».{7}

تفکّر در اسرار هستى، از جمله آسمان و زمین در همه زمان ها و مکان ها و در همه شرایط، یکى از موارد شایسته تفکّر است و نتیجه این اندیشیدن این است که جهان آفرینش باطل و بیهوده نیست، و این راهى به سوى خداشناسى است.

2. در آیات قرآن{8} و روایات معصومان (علیهم السلام) نسبت به مطالعه تاریخ گذشتگان نیز زیاد سفارش شده است؛ اندیشه درمورد عوامل پیروزى و شکست و سرنوشت و عاقبت ظالمان و نیکوکاران و مانند آن، به بهتر زیستن ما کمک مى کند.
شخصى خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و پرسید: آیا یک ساعت فکر کردن بهتر از یک شب عبادت کردن است؟ امام (علیه السلام) فرمود: بله، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «یک ساعت فکر کردن از یک شب عبادت کردن بهتر است» پرسید: چگونه فکر کند؟ امام (علیه السلام) فرمود: «یَمُرُّ بِالدُّورِ الْخَرِبَةِ فَیَقُولُ: أَیْنَ بَانُوکِ؟ أَیْنَ سَاکِنُوکِ؟ مَا لَکِ لا تَتَکَلَّمِینَ؟؛ به خانه ها (و قصرهاى خراب شده) سربزند و بگوید: سازندگانت کجایند؟ ساکنانت کجا رفته اند؟ چرا پاسخ نمى دهید؟».{9}

درحقیقت، تخت جمشید، طاق کسرى و آثار به جاى مانده از دیگر پادشاهان و سلاطین با زبان بى زبانى سخن مى گویند، اما کو گوش شنوا؟!

هر شکاف خرابه اى دهنى است******که به معمورى جهان خندد{10}

3. حضرت على (علیه السلام) فرمود: «مَنْ کَثُرَ فِکْرُهُ فی الْمَعاصی دَعَتْهُ إلَیْها؛ هرکس درباره گناهان، زیاد فکر کند به سوى گناه کشیده مى شود».{11}
اندیشه زیاد در مورد انجام گناه، انسان را به سوى گناه سوق مى دهد، و تفکّر درمورد ترک گناه نیز به انسان براى ترک گناه کمک مى کند.

انسان اگر به عاقبت گناهان بیندیشد که به کجا مى انجامد به سراغ گناه نمى رود.
اگر قابیل مى اندیشید که عاقبت حسادت، قتل برادر است، اگر شیطان فکر مى کرد که عاقبت تکبّر، دورى از رحمت خداست، اگر حضرت آدم (علیه السلام) اندیشه مى کرد که ثمره حرص و طمع، هبوط از بهشت است و خلاصه اگر هرکسى به عاقبت کار نادرستى که انجام مى دهد بیندیشد، به سراغ آن نمى رود.

4. در حدیث دیگرى از امام على (علیه السلام) مى خوانیم:
«چرا مردم به هنگام خوردن شام، خود را به زحمت مى اندازند وچراغى روشن مى کنند تا ببینند چه مى خورند و چه چیز وارد شکم هایشان مى شود، ولى به غذاى روحشان اهمیتى نمى دهند؟ به این شکل که چراغ عقل و خردشان را با علم و دانش روشن کنند تا از تبعات و آثار جهالت و گناهان در اعتقادات و اعمالشان در امان باشند» (مالی أرَى النّاسَ إذاقُرِّبَ إلَیْهِمُ الطَّعامُ لَیْلاً...وَلایَهْتَمُّونَ بِغَذاءِالنَّفْسِ...).{12}

پی‌نوشت‌ها:
1. «حکمت» به معناى علم و دانش و منطق و استدلال است، و در اصل به معناى «منع»آمده و از آنجا که علم و دانش و منطق و استدلال، مانع از فساد و انحراف است به آن حکمت گفته شده، و به هر حال نخستین گام در دعوت به سوى حق، استفاده از منطق صحیح و استدلالات حساب شده است. (تفسیر نمونه، ج 11، ص 491، ذیل آیه 125سوره نحل).
2. بحارالانوار، ج 102، ص 127، ح 4.
3. اعراف، آیه 176؛ نحل، آیه 44 و حشر، آیه 21.
4. این تعبیر در هشت آیه قرآن از جمله آیه 164 سوره بقره آمده است.
5. شرح منظومة السبزوارى، ص 18.
6. میزان الحکمه، ج 7، ص 165، باب 3199، ح 16375.
7. آل عمران، آیات 190 و 191.
8. روم، آیه 9؛ آل عمران، آیه 137.
9. میزان الحکمه، ج 7، ص 166، باب 3201، ح 16390.
10. این شعر را میرزا محمدطاهر نصرآبادى اصفهانى در کتابش به نام «تذکرة الشعراء»معروف به «تذکره نصرآبادى» نقل کرده است. شرح بیشتر را در مورد کتاب مذکور در کتاب ارزشمند الذریعة، ج 4، ص 36 مطالعه فرمایید.
11. میزان الحکمه، ج 7، ص 167، باب 3203، ح 16394.
12. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 20، ص 426 (الحکم المنسوبة الى امیرالمؤمنین، شماره 53).

منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.