طی چند ماه گذشته در Snapchat، با صدها کارآفرین در مورد موضوعی که از نظر آنها بزرگ‌ترین افسانه‌ای است که هنگام شروع کسب‌وکار جدید وجود دارد، مشغول گفت‌وگو بودم. در این مقاله با ۵ افسانه بزرگی که در دنیای استارتاپ وجود دارد، آشنا می‌شوید.
 

این قبیل گفت‌وگوها بسیار ضروری است. زیرا اغلب اوقات، افراط در احساسات غیرواقعی در مورد کارآفرینی، در روزهای اول کار بر حس واقع‌گرایانه‌ی ما اثر می‌گذارد.
 

آنچه مرا اذیت می‌کند اثر زیان‌باری است که این افسانه‌ها می‌توانند داشته باشند، زیرا کارآفرینان را وارد خیالاتی می‌کنند که واقعی نیستند. زمانی که واقعیت‌ موجود بر خیال‌پردازی‌‌مان منطبق نباشد، گمان می‌کنیم ایراد از ماست. اما تنها چیزی که واقعا ایراد دارد، عینکی است که بسیاری از کارآفرینان با آن به مسائل نگاه می‌کنند.
 

من این گفت‌وگوها را در قالبی آورده‌ام که از نظر من پنج مورد از بزرگ‌ترین افسانه‌های کسب‌وکار هستند:
 

افسانه‌ی اول: شروع کن، سرمایه و پول و مشتری خودشان می‌آیند

یکی از بزرگ‌ترین افسانه‌های کسب‌وکار در دنیای امروز این فکر است که: «اگر کار را شروع کنی، بقیه چیزها درست می‌شود». صاحبان کسب‌وکارها، خیلی زود و با پرداختن هزینه‌ای گزاف، دریافته‌اند که این موضوع صحت ندارد.
 

این فلسفه بر اساس «حس استحقاق» بنا نهاده شده است. بسیاری از کارآفرینان گمان می‌کنند که فقط با شروع یک کسب‌وکار، استحقاق داشتنِ مشتری، سرمایه یا موفقیت را دارند. اگر این موارد حاصل نشود، آنها دولت یا شرایط اقتصادی در کشور یا نیروی خارجی دیگری را مقصر می‌دانند.
 

درنهایت، داشتن حس استحقاق در کسب‌وکار، به‌ویژه در روزهای اول، به‌عنوان مانعی در رشد شما عمل خواهد کرد.
 

شروع کنید و همه چیز درست خواهد شد؟ نه.
 

نکته‌ی اصلی در مورد کسب‌وکار این است که این شمایید که باید همه‌چیز را بسازید، محصول خیلی خوبی تولید کنید که مردم را واقعا شگفت‌زده کند، کمپین بازاریابی‌ای ایجاد کنید که با قلب و ذهن مخاطب ارتباط برقرار کند، عملکردتان را به‌ازای دریافت هر بازخورد منفی بهبود دهید و سپس بعد از یک دوره‌ی چند ساله، مشتریان به سراغ‌تان خواهند آمد.
 

افسانه‌ی دوم: موفقیت یک‌ شبه

آنچه بسیاری از کارآفرینانِ نوپا نمی‌دانند این است که در ابتدای سفر، صبر بسیار مهم است. درحالی که ممکن است با ترغیب رسانه‌ها فکر کنیم که کسب‌وکارِ موفق، یک‌شبه به وجود می‌آید، اما واقعیت این است که بیشتر این موفقیت‌های یک‌شبه، ۵، ۱۰ یا ۲۰ سال زمان می‌برد که ساخته شوند.

برای مثال به فیس‌بوک، یکی از سریع‌ترین کسب‌وکارهای به سرعت پیش‌رونده در دنیا، نگاه کنید. مارک زاکربرگ (Mark Zucherberg) پیش از آغاز کار فیس‌بوک، مجموعه‌ای از کسب‌وکارها را تجربه کرده بود و در سال چهارم و پنجم کارِ فیس‌بوک بود که واقعا در سطح جهانی به موفقیت دست یافت.

خود من شخصا زمانی که ۱۸ سالم بود کسب‌وکاری را آغاز کردم، اما تا سال ششم، جریان نقدینگیِ پیوسته و قابل اتکایی نداشتم. این وقفه‌های زمانی غیرمعمول نیستند، بلکه کاملا نرمالند.
 

افسانه‌ی سوم: وقت زیاد است

در حالی که مطمئنم نمونه‌هایی وجود دارد که کارآفرینان تازه‌کار، اوقات فراغتی را در کنار وظایف شغلی خود فراهم می‌کنند، آنچه که از آموزش هزاران کارآفرین در مؤسسات آموزشی مشاهده کرده‌ام، افرادی هستند که کار ۴۰ ساعت در هفته و مطمئن را رها می‌کنند تا کسب‌وکار خود را آغاز کنند و برای خودشان ۸۰ ساعت در هفته کار کنند. قطعا آنها وقت آزاد اضافی ندارند، به خصوص در روزهای اول. من هم زمانی که کارم را شروع کردم وقت آزاد اضافه نداشتم.

درنهایت، اینکه چقدر در کسب‌وکار خود پیشرفت کنید، مستقیما به این بستگی دارد که چقدر فکر شما را مشغول کرده است. ما کسب‌وکار را اینگونه شروع نمی‌کنیم که در ساحل لَم بدهیم و تماشا کنیم که مشتریان، پول و موفقیت به سمت ما می‌آیند. برعکس، بنا نهادن یک کسب‌وکار تلاش بسیار زیاد و اغلب ساعات طولانی مدتِ تلاش را می‌طلبد. اگر تمایل ندارید چنین فداکاری‌ای انجام دهید، شاید کارآفرینی انتخاب خوبی برای شما نباشد.
 

افسانه‌ی چهارم: اولین ایده‌ی شما بهترین ایده است

هنگام شروع اولین کسب‌وکار، بدترین اشتباهی که ممکن است از شما سر بزند این است که باقی عمر خود را کاملا به ایده‌ی موردنظر وابسته بمانید. سال‌های ابتدایی در هر کسب‌وکار، سال‌های آزمون‌ و خطاست و منطقی نیست که ایده‌هایی را که در این سال‌ها به ذهنتان می‌رسد، به‌عنوان بهترین‌ها جدا کنید. برخی افراد بعد از دو یا سه ایده‌ی مختلف برای کسب‌وکار، واقعا به نقطه‌ای می‌رسند که جریان نقدینگی و مشتریان به حالت ثبات در می‌آید.

با این حال، در طول این سفر و اشتباهاتی که مرتکب می‌شویم قادر هستیم تا به عنوان کارآفرین رشد کنیم. درس‌های غیرقابل پیش‌بینیِ بسیاری وجود دارد که در روزهای اول می‌آموزیم و اغلب به ما کمک می‌کنند تا در کسب‌وکارهای دوم، سوم یا چهارم موفق شویم.

من نمی‌گویم که اگر اولین کسب‌وکار خود را آغاز می‌کنید باید با آن مثل یک تمرین برخورد کنید. همیشه از تمام وجود مایه بگذارید چون شاید به موفقیت برسد. اما اگر موفق نشدید نیز فکر نکنید که در کسب‌وکار شکست خورده‌اید. شما فقط دوره‌ی کارآموزی را گذرانده‌اید، پس به سمت ایده‌ی بعدی پیش بروید.
 

افسانه‌ی پنجم: ایده باید بی‌نقص باشد

کمال‌گرایی بزرگ‌ترین دشمن پیشرفت است. رید هافمن (Reid Hoffman)، بنیان‌گذار لینکدین (LinkedIn) معتقد است: «اگر به خاطر اولین نسخه‌ی محصول‌تان احساس شرمندگی نکنید، کارتان بسیار دیر به‌ثمر می‌نشیند».

کسب‌وکار، بازیِ راحت بودن در کنار آزاردهنده‌ها، تبدیل تهدید به فرصت و دانستن این مسئله است که هیچ‌چیز کامل نخواهد بود. حتی با وجود رشد و پیشرفت کسب‌وکار و اینکه چقدر خوب پایه‌ریزی شده است، باز هم مشکلاتی وجود خواهند داشت.همه‌ی ما به زمان، اطلاعات یا منابع بیشتری نیاز داریم، با این حال باید قبول کنیم در واقعیت، هیچ دستاوردی کامل نیست و زیبایی را باید در همین نقص‌ها نیز پیدا کنیم.

در پایان، آنهایی که پیش از آنکه حرکت کنند، منتظرند تا همه‌چیز عالی و بی‌نقص شود، هرگز مهیای گام اول نخواهند شد، بنابراین، پیش از آغاز، منتظر کمال نباشید، در عوض فقط شروع کنید.


منبع:‌ linkedin