ما موجوداتی معنوی هستیم و زندگی جسمانی در این جهان موقتی است.
 
چرا برخی ها دربرابر ناملایمات مقاوم ترند؟چگونه بعضی رهبران میتوانند بزرگترین فشارها را تحمل کنند؟ چه میشود که برخی کمتر بیمار می شوند و طول عمر بیشتری دارند؟ معنویت امری همگانی است و همانند هیجان، درجات و جلوه های مختلفی دارد؛ ممکن است هشیار یا ناهشیار، رشدیافته یا غیر رشدیافته، سالم یا بیمارگونه، ساده یا پیچیده و مفید یا خطرناک باشد.
نویسندگان: ساسان قاسمی - سمیه محمدی 
تعداد کلمات: 1410 /تخمین زمان مطالعه:7 دقیقه



هوش معنوی در بردارنده نوعی سازگاری و رفتار حل مسأله است و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطراف ی اری می نماید. در سالمندی پرداختن به معنویات نسبت به سایر دوره های زندگی پر رنگ تر می شود.نتیجه‌های پژوهشی نشان میدهد که بین هوش معنوی و صبر، رابطه‌ی مثبت معنی‌داری وجود دارد، یعنی با افزایش هوش معنوی، میزان صبر بیش‌تری پیش‌بینی می‌شود. همچنین بین هوش معنوی و استرس ادراک شده، رابطه‌ی منفی معنی‌دار وجود دارد، یعنی با افزایش هوش معنوی، استرس ادراک شده‌ی کم‌تری پیش‌بینی می‌شود.
 

هوش معنوی چیست؟

هوش معنوی به ظرفیت‌ فرد برای درک بعد غیرمادی انسان و حرکتش به سوی خداوند اشاره دارد و شامل بصیرت داشتن، حفظ تعادل فکری و آرامش درونی می‌شود.هوش معنوی یا SQ به میزان استعداد یک فرد برای درک بعد غیر مادی انسان و میزان توانایی او در درک و حرکتش به سوی خداوند اشاره دارد و شامل توانایی حفظ تعادل فکری و آرامش درونی، هدایت شناختی انسان، داشتن عملکردی همراه با بصیرت و مهربانی می‌باشد. انسان به واسطه هوش بالای معنوی به سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی و مهم در زندگی ‌اش می‌پردازد تا به وسیله آن در زندگی خود تغییر ایجاد کند.این هوش در ارتباط با مسائلی است که ما به آنها اعتقاد داریم و نقش باورها، عقاید و ارزش‌ها را در فعالیت‌هایی که برعهده می‌گیریم، مدنظر قرار می‌دهد. در تعاریفی که دانشمندان از آن ارایه داده‌اند مفاهیم انعطاف پذیری در برابر تغییرات، درس گرفتن از شکست ها، داشتن معنا و هدف در زندگی، خلاقیت، نوآوری و توسعه خودآگاهی وجود دارد. هوش معنوی ظرفیت احساس، درک و توجه به والاترین قسمت‌های وجود خود، سایر انسان‌ها و جهان پیرامون می‌باشد و کمک می‌کند تا انسان به سوالات غایی درخصوص معنای زندگی و ارتباطاتش بین انسان و جهانی که در آن زندگی می‌کند پاسخ دهد و زمانی که فرد بتواند زندگی خود و تمام کارها و فعالیت‌هایش را با معنویت تلفیق کند در واقع هوش معنویش تبلور یافته‌است.
 

هوش معنوی یا هوش نهایی

در طی دهه اخیر نظریه‌پردازان و صاحب‌نظران در باب هوش و یادگیری به این نتیجه رسیدند که علاوه بر دو هوش کلی و هوش هیجانی، جنبه دیگری از هوش نیز وجود دارد که کاملاً منحصر به انسان می‌باشد. در واقع امروزه گفته می‌شود که EQ ,IQ  پاسخگوی همه چیز نبوده بلکه انسان به عامل سومی هم نیاز دارد که هوش معنوی  SQ  نامیده می‌شود. (چرین2004) مفهوم هوش معنوی به طور جدی در سال ۲۰۰۴ به شکل آکادمیک ارائه گردید. به باور زوهر، هوش معنوی همان چیزی است که قرن‌هاست به عنوان خرد از آن یاد می‌شود. فرد با دستیابی به این خرد می‌تواند با درون خود ارتباطی عمیق برقرار کند، ارتباطی که باعث می‌شود وی همه تضادهای موجود در ذهنش را کنار بگذارد و به صلح و آرامشی درونی دست یابد. هوش معنوی یعنی توانایی دیدن این که چه کسی هستیم و چه می‌خواهیم. یعنی شهامت پیش رفتن در مسیری که با ویژگی‌های خاص ما هماهنگی دارد. یعنی پذیرفتن و دوست داشتن خودمان و دیگران به همان شکلی که به وجود آمده‌ایم.
هوش معنوی (SQ) برخلاف هوش عقلانی که کامپیوترها هم از آن بهره‌مندند و نیز هوش عاطفی که در برخی از پستانداران رده بالا دیده می‌شود، مختص انسان است. زوهار و مارشال هوش معنوی را یک بعد جدید از هوش انسانی معرفی کرده و به نظر آن‌ها "هوش نهایی" است و برای حل مسائل مفهومی و ارزشی استفاده می‌شود.
هوش معنوی زمینه‌ی تمام آن چیزهایی است که ما به آنها اعتقاد و باور داریم. سوال‌های جدی از کجا آمده ایم، به کجا می‌رویم و هدف هوش معنوی و مدیریت/ خصوصیات مدیران باهوش را بشناسیداصلی از زندگی چیست؛ از نمودهای هوش معنوی است. تاثیر فوق‌العاده هوش معنوی بر متغیرهای مهم مدیریت همچون رهبری، انگیزش، خودکنترلی، قابلیت تغییر، ارتباطات، عملکرد و نیز ارتباطش با دیگر انواع هوش؛ سبب می‌شود معنویت و هوش معنوی به یک موضوع مهم در حوزه مدیریت و سازمان تبدیل شود.


هوش معنوی و بهبود بازدهی کارها

مدیرانی که دیدگاه معنوی دارند، نسبت به تغییر، پذیراتر و به دنبال هدف و معنا برای سازمان خود هستند. این افراد از "ذهنیت وفور" برخوردار هستند یعنی باور دارند که منابع کافی برای همه وجود دارد و نیاز به رقابت نیست، در نتیجه افراد راحت‌تر به یک‌دیگر اعتماد می‌کنند. این گونه مدیران اطلاعات و کارشان را به مشارکت می‌گذارند و با همکاران و اعضای گروه‌شان هماهنگ می‌شوند تا به اهداف نهایی خود برسند.
افراد در سلسله مراتب سازمان‌هایی که گرایش معنوی دارند، برای توانمندسازی یک‌دیگر تلاش می‌کنند. در موقعیت‌های تعارض، از راهبردهای برد – برد استفاده می‌کنند. مدیر معنوی در برخورد با موقعیت‌ها به جای مداخله در امور، به ایجاد بصیرت می‌پردازد؛ به جای کنترل، اعتماد می‌کند و به جای مطرح کردن خود، "فروتنی" نشان می‌دهد.مدیر معنوی بر ارزش‌های اخلاقی مثل صداقت، درستی، آزادی و عدالت تاکید دارد. او هویت اخلاقی کارکنان خود را بهبود داده و تعهد عمیقی در آنان ایجاد می‌کند و بین آن‌ها روابط سازنده را حاکم می‌سازد. مدیر معنوی بر توسعه فردی، تصمیم‌گیری مشترک و کمک به خودشکوفایی تاکید دارد.اگر ارزش‌های اصلی‌اش مورد تهدید قرار گیرد، به جای تطبیق با عقاید و افکار دیگران، آن‌ها را به چالش می‌کشد تا به نتیجه والا برسد. مدیر معنوی اجازه نمی‌دهد مقام و موقعیت، ذهن او را درگیر سازد؛ زیرا ذهن همواره با این تهدید روبه‌رو است که توسط موقعیت‌ها و حاشیه‌های به ظاهر مهم به گروگان گرفته شود.مدیر معنوی به جای هدایت شدن توسط موقعیت، خودش موقعیت را خلق و هدایت می‌کند. امروزه روان‌شناسان بر این باورند که موفقیت نهایی یک سازمان بزرگ به هوش معنوی مدیران و کارکنان آن بستگی دارد هر چند که هوش عقلانی و هوش عاطفی نیز تا حدی این موفقیت را تضمین می‌کند.آن‌ها معتقدند تشویق معنویت در محیط کار می‌تواند منجر به افزایش خلاقیت، صداقت و اعتماد، حس تکامل شخصی، تعهد سازمانی، رضایت شغلی، مشارکت شغلی، اخلاق و وجدان کاری، انگیزش، عملکرد و بهره وری بالا شود. یک مدیر معنوی قادر می‌شود طوری سازمان خود را به موفقیت برساند که همه ارباب رجوع، کارکنان و افراد جامعه از آن "منتفع" شوند.
 

در واقع SQ اشاره دارد به مهارت‌ها، توانایی‌ها و رفتارهای لازم برای:

    توسعه و حفظ ارتباط با منش غایی همه موجودات
    کامیابی در جستجوی معنی زندگی
    یافتن یک مسیر اخلاقی که به هدایت ما در زندگی کمک نماید
    درک معنویات و ارزش‌ها در زندگی شخصی و روابط بین فردی
 

معنویت در دیدگاه روانشناسان عبارت است از:

ارتباط با وجود متعالی، باور به غیب، باور به رشد و بالندگی انسان در راستای گذشتن از پیچ­ و­خم­ های زندگی و تنظیم زندگی شخصی بر مبنای ارتباط با وجود متعالی و درک حضور دائمی وجود متعالی در هستی معنادار، سازمان­ یافته و جهتدار. این بعد وجودی انسان فطری و ذاتی است و با توجه به رشد و بالندگی انسان و در نتیجه انجام تمرینات و مناسک دینی متحول شده و ارتقا می یابد. محققان معتقدند داشتن هوش معنوی بالا با داشتن اطلاعاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است. آنها بر این باورند که هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و معتقد به بهتر شدن دنیا می­ شود.
هوش معنوی است که برای حل مشکلات و مسائل مربوط به معنای زندگی و ارزش­ها مورد استفاده قرار می­گیرد و سؤال­هایی همانند «آیا شغل من باعث تکامل من در زندگی می­شود؟» و یا « آیا من در شادی وآرامش روانی مردم سهیم هستم؟» را در ذهن ایجاد می­کند. در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را مورد خود و زندگی و جهان پیرامون خود مطرح می­کند. همچنین قابل ذکر است که سؤال­های جدی در مورد اینکه "از کجا آمده ایم؟ ، به کجا می­رویم؟ و هدف اصلی زندگی چیست؟" از نمودهای هوش معنوی می باشند. این هوش ممکن است در قالب ملاک­های زیر مشاهده شود: صداقت، دلسوزی، توجه به تمام سطوح هشیاری، همدردی متقابل، وجود حسی مبنی بر اینکه نقش مهمی در یک کل وسیع­تر دارد، بخشش و خیرخواهی معنوی و عملی، در جستجوی سازگاری و هم سطح­شدن با طبیعت و کل هستی، راحت بودن در تنهایی بدون داشتن احساس تنهایی.
ادامه دارد...