بازی برای کودکان صرفا تفریح نیست، بلکه تمرینی است برای ورود به محیط بزرگسالان.
 
 چکیده :رشد انسان وخصوصا کودک دریک بعد خاص از وجود او نمی باشد. رشد کودک مجموعه ای از تغییرات فیزیکی، روانی، اجتماعی، احساسی و رفتاری است که از دورة جنینی تا سالهای نوجوانی اتفاق میافتد. در هر دوره ای برای این رشد نیازهایی است که برآوردن آنها به رشد انسان کمک می کند.
ازجمله این نیازها، نیاز به بازی میباشد، مسئله بازی ونیاز به آن، مطلبی است که درابتدای امربه  نظر می رسد تنها برای دوره های خاصی اززندگی مانند نوزادی وکودکی و بطورکلی برای کودکان مطرح است.

تعداد کلمات 1155 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه 



ضرورت واهمیت بازی

بازی یک امر طبیعی وهمانند نفس کشیدن برای کودک ضرورت دارد.درسالهای پیش از دبستان بزرگترین سرگرمی ومشغله کودک بازی است، بعد ازآن تقریبا روبه نقصان میرودوکارهای اساسی تر جای آن رامی گیرد.کودک برای بازی کردن دلیل ندارد اما به هرحال نمیتواند بازی نکند.کودک یک موجود زنده است وهر موجود زنده ای بایدفعال باشد، بازی هم برای کودک یک نوع فعالیت وکار می باشد بازی نکردن کودک علامت بیماری وناتوانایی اوست.[2] دراحادیث معصومین(علیه السلام) نیزبه مساله بازی توجه شده است:
امام صادق علیه السلام : «فرزندت را تا هفت سالگى بگذار بازى کند، بعد از آن، هفت سال او را ادب [و دانش] آموز و هفت سال او را همراه خود کن؛ اگر درست شد که شده ، و گر نه خیرى در ا و نیست. »[3]             
المستدرک علی الصحیحین ـ به نقل از یَعلی عامری ـ : برای رفتن به ضیافتی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را به آن دعوت کرده بودند ، با آن حضرت همراه شد[م] . رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیشاپیش مردم به راه افتاد وحسین با بچه ها مشغول بازی بود . رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خواست او را بگیرد اما طفل ، این طرف وآن طرف می دوید . پیامبر (صلی الله علیه وآله) شروع به خنداندن وشوخی کردن با او کرد تا این که حسین را گرفت ویک دستش را پشت گردن ودست دیگرش را زیر چانه او گذاشت ودهان بر دهانش گذاشت واو را بوسید وفرمود : حسین از من است ومن از حسینم . خداوند دوستدار حسین را دوست بدارد ! حسین یکی از اسباط (نوادگان دخترى) است[4] .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بازیگوشى (شیطنت) بچّه در دوران کودکیش ، موجب افزایش عقل او در بزرگ سالى اش مى باشد.[5]
امام کاظم علیه السلام : بازیگوشى (شیطنت) پسر در دوران کودکى پسندیده است، براى این که در بزرگسالى بردبار شود .[6]

بیشتر بخوانید : بازی ، دنیای کودکان

بازی، به مانند ورزش برای کودک

بازی برای کودک یک ورزش طبیعی است.عضلات اورا تقویت میکند  .هوش وقوای عقلایی اورابکار می اندازد نیرومیبخشد. عواطف واحساسات کودک رابیدار ساخته او را به سوی زندگی اجتماعی وقبول مسؤلیت هاسوق می دهد.
کودک درضمن بازی کردن،با جهان خارج اشنا میشود، حقائقی رادرک میکند، واحتراز ازخطرها و همکاری وتعاون بادیگران وتمرین وکارآموزی، مهارت هارافرامی گیرد. درضمن بازیهای دسته جمعی رعایت حقوق دیگران وقوانین اجتماعی رایاد میگیرد.
الکسی ماکسیموویچ گورکی مینویسد: بازی راه کودکان به سوی جهان ادراک است.راهی که درآن زندگی می کنند و راهی که درآن عوض می شوند کودکی که بازی می کند نیازبه جست وخیزش راتآمین میکند، خود با خصوصیات اشیاءآشنامی شود، بازی به کودک کمک می کندکه آداب معاشرت رافراگیرد.کودک دربازی آنچه راکه دیده است و آنچه را که می داند منعکس می کند و این احساس او راعمیقتر می سازد و تصورات او رادقیق ترمی کند.کودکان خانه می سازند،کارخانه درست می کنند،قطب شمال می روند، به فضا می روند، از مرزها دفاع می کنند و قطار میرانند.[7]
 

نظر روان شناسان رشد در مورد بازی

 روانشناسانی که رشد را مطالعه می کنند، دراین مورد که تجارب اولیه مهمترند یاتجارب بعدی، باهم اختلاف نظردارند(سانتراک2002)عده ای معتقداندکه اطفال تا اولین سال زندگییشان، یاسالهای اولیه زندگیشان، مراقبت محبت آمیز ودلسوزانه راتجربه نکنند نمی توانندظرفیت های بالقوه خودرابه طور کامل محقق کنند(برلین وکاسیدی،2002؛بالبی ،1989) البته فقط روانشناسان اینگونه فکر نمیکنند. افلاطون،فیلسوف یونان باستان یقین داشت اطفالی که زیاد تکان داده می شوند، ورزشکاران بهتری خواهندشد.کشیشان نیوانگلندی قرن نوزدهم درمراسم روزهای یکشنبه به پدر و مادرها می گفتند: طرزبغل کردن ودرست گرفتن اطفالشان، شخصیت آینده آنها رارقم خواهدزد.(کیگان 2002،1992)
اما عده ای از روانشناسان هم برقدرت تجارب بعدی تاکیدی دارند و رشد را در سالهای بعد به پس رفتن آب دریا و جریان رودخانه تشبیه می کنند. تلقی تجربه بعدی از این ادعاحمایت می کندکه کودکان انعطاف پذیرند و مراقبت دقیق وظریف ازآنهاهمان اندازه که درسالهای نخست اهمیت دارد،درسالهای بعدهم اهمیت دارد. (لویس،1997)[8] مااگر بازی راهم یکی ازتجارب کودک حساب کنیم مطالب فوق می توانداهمیت بازی را بیشترمشخص کندو هرچه این تجربه بهتروبا برنامه ترباشد مسلما موثرترخواهد بود.

بازی وسیله ای برای خانواده برای اثر گذاری بررشد کودک

ژنهااگرچه نقش مهمی دررفتارانسان دارندولی شخصیتی را که داریم تعییین نمیکنند.ژنهادرمحیط پیچیده ای که برای وجود ارگانیسم ضروری است قراردارند.محیط شامل تمام شرایط فیزیکی واجتماعی مؤثربر رشد موجود زنده است. زیست شناسانی که ساده ترین حیوانات رابررسی میکنندهم قبول دارند که جداکردن تاثیرات ژنها ازمحیط تقریباغیرممکن است.(لولیس،2003).
دانشمندان برای توجیه شکاف موجودبین ژنهاورفتار، ژنوتایپ وفنوتایپ را ازهم جدامیکنند. ژنوتایپ میراث ژنتیکی ومواد موجود ژنتیکی فرد است. امافتوتایپ  طرز بروز ژنوتایپ به صورت خصوصیات مشهود و قابل اندازه گیری است وتا شامل خصوصیات جسمی(مثل ،قد،وزن ورنگ چشم)وخصوصیات روانشناختی(مثل هوش وشخصیت)میباشد.
برای هرژنوتایپی یک رشته فتوتایپها قابل تصوراست.یک نفرمیتواندتوان ژنتیکی درشدهیکل شدن رابه ارث برده باشدولی تغذیه نیزدردرشت هیکل شدن اومهم است.یافرض کنیدتوانسته ایم تمام ژنهای دخیل دربرونگراشدن(اجتماعی شدن)یادرونگراشدن (کمروشدن)یک انسان راشناسایی کنیم.ایابااین ژنهامیتوانیم برونگرایی یادرونگرایی انسان راپیش بینی کنیم؟جواب،منفی است.چون درونگرایی وبرون گرایی خصوصیاتی هستندکه علاوه بروراثت تحت تاثیرتجربه میباشند. مثلا پدر و مادرها می توانندیک بچه خجالتی را اجتماعی ترکنند.
روانشناسان رفته رفته می پذیرندکه بسیاری ازرفتارهای پیچیده ی انسانی، بار ژنتیکی دارند واین بارژنتیکی، انسانهاراوادارمی کندطورخاصی رشدکنند. ولی رشدانسان هادرعمل، به تجارب محیط شان بستگی دارد. درعین حال این رانیزقبول دارندکه محیط همچون ترکیب ژنهایی که به ارث میبریم پیچیده است.عوامل محیطی ازهرآنچه تحت عنوان«تربیت» می آوریم (مثلا شیوه پدرومادری کردن،سازوکارهای خانوادگی، روابط با همسالان،تحصیل وشرایط وکیفیت محله) تاعوامل زیست شناختی(مثل ویروسها،عوارض زایمان وحتی فعالیتهای سلولی) راشامل می شود.
 

طبیعت یا تربیت

امروزه اکثرمتخصصان رشدمثل قضییه نقش تجارب اولیه،درموردطبیعت دربرابرتربیت،مواضع افراطی اتخاذنمی کنند.رشدتابع قاعده یاهمه اش این، یاهمه اش ان نیست(لونر،2002)،بلکه تابع تعامل هردواست. وراثت ومحیط بایکدیگر، خلق وخووقد، وزن، توانایی پرتاب توپ بیسبال، توانایی خواندن وغیره رامی سازد.(گاتلیب،2002،2000)
حال که تاثیرخانواده بعنوان یکی ازعوامل محیطی بررشدکودک روشن شد می توان درادامه چنین گفت که خانواده می تواندازبازی بعنوان وسیله ای برای اثرگذاری بررشدکودک خود در ابعادمختلف رشداستفاده کند. اگرخانواده ای به این مسئله اهمیت قائل شود همانطورکه به ظاهر کودک اهمیت می دهد میتواند بافراهم آوردن شرایط و امکانات مناسب بازی درحدتوان و وسع خانواده شرایط را برای رشد بهترکودک فراهم کند. ولی اگر به این مسئله(بازی)اهمیت داده نشود تاثیر نامطلوبی بررشدکودک واقع میشود.
 

نویسنده : حمید امن زاده شبلی

 

بیشتر بخوانید : 
نقش بازی در تربیت دینی
کودک و سامان بازی
بازی کودک و آموزش

 

پی نوشت :

[1] . کارشناسی ارشد مشاوره اسلامی
[2] . آئین تربیت ابراهیم امینی ص150
[3]  .میزان الحکمه 1، ص 110
[4] . میزان الحکمه 1 ص 334
[5] . میزان الحکمه ص254
[6] . میزان الحکمه ص255
[7] . آئین تربیت ابراهیم امینی ص151و152
[8] . سانتراک ص182و183