زن از نظر احساس و عواطف، به امواج دریا شبیه است.
 
چکیده : پس از آنکه روحیه زن تا پایین ­ترین حد خود فروکش کرد، به ناگاه روحیه ­اش دگرگون می ­شود و دوباره احساس خوبی در مورد خویش پیدا می­ کند و موج احساسش به خودی خود شروع به اوج گرفتن می­ کند.

تعداد کلمات 1241 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه 



افت موقتی روحیه زن

هنگامی که واقعاً یک زن احساس خوبی دارد، به بالاترین نقطه اوج می­ رسد، اما همین که روحیه ­اش تضعیف شود، به ناگاه فروکش می­ کند. این افت ناگهانی روحیه زن موقتی است؛ همان­طور که فاصله گرفتن مرد از همسرش موقتی است. هنگامی که موج عواطف زن بالا می­ رود، حس می­کند که دریایی از عشق و محبت را برای شوهرش در وجود خویش دارد. اما وقتی که این موج فرو می­ نشیند، حس می­کند که درونش خالی است و باید از عشق و محبت سرشار شود. این حالت، فرصت مناسبی برای خانه تکانی عاطفی زن فراهم می ­آورد.
 

تجربه عواطف گُنگ و مبهم

اگر در هنگامی که زن در نقطه اوج است و احساس خوبی دارد، از ترس اینکه مبادا همسرش ناراحت شود و از شدت علاقه او به خودش کاسته شود، احساس­ های منفی خود را سرکوب کرده و یا خودش را باور نداشته باشد، در هنگام پایین آمدن موج، او شاهد این احساس­ های منفی و دیگر نیازهای برآورده­نشده­اش خواهد بود و در تاریکیِ ضمیر ناخودآگاه و احساس­ های آشفته خود فرو می­ رود و ممکن است به ناگاه، توده­ای از احساس و عواطف گُنگ و مبهم را تجربه کند.
در اندرونِ منِ خسته دل ندانم کیست       که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
در این حال، شاید زن ناامید شود و فکر کند که تنهاست و یاوری ندارد. اما کمی پس از آنکه موج به پایین ­ترین حد خود رسید، اگر احساس کند مورد محبت و یاری قرار گرفته است، به خودی خود احساس بهتری پیدا می­ کند؛ درست به همان سرعتی که افول کرده، به همان شکل ناخودآگاه اوج می­ گیرد و دوباره پرتوهای عشق و محبت را بر روابط زناشویی خویش می ­افکند.


نیاز زن به محبت و عشق بیشتر

هنگامی که زن به درون گلدان تنهایی خویش کوچ می­ کند، برخلاف مرد، باید درباره مسائلش سخن بگوید و همسرش هم باید به سخنان او گوش فرا دهد و او را درک کند. وقتی امواج روحیه زن به پایین ترین حد خود می ­رسد، بسیار آسیب پذیر می­شود و در این حالت، به محبت و عشق بیشتری نیاز دارد. بنابراین، بسیار مهم است که در آن شرایط، همسرش نیازهای او را درک کند و این نکته را بداند که در آن لحظه، همسرش بیش از هر وقت دیگری به شوهرش نیاز دارد و فرصتی است برای مرد تا با اِبراز عشق و محبتی خالصانه، به همسرش یاری رساند.
امتحان کن که بسى گنج مرادت بدهند      گر خرابى چو مرا، لطف تو آباد کند[1]
 

حمایت مرد از همسرش

زن در هنگام بروز چنین حالت­ هایی، به کسی نیاز دارد که احساس و احوال درونی ­اش­ را با او درمیان بگذارد، به حرف­ های او گوش فرا دهد و با او هم­فکری کند. حتی اگر مرد نتواند به طور کامل احساس و احوال درونی همسرش را درک کند، با این حال، می ­تواند عشق و محبت خویش را به همسرش ابراز و ضمن توجه، از او حمایت کند. حمایت مرد می ­تواند موجب سریع ­تر رسیدن همسرش به عمق و انتهای ضمیر ناخودآگاهش ­شود. از این رو، پس از مدتی وی احساس بهتری پیدا خواهد کرد. اما زن پیش از آنکه از گلدان تنهایی خود خارج شود، ابتدا می­ خواهد به انتهای آن برسد. از این­رو، ممکن است در ابتدا با وجود حمایت شوهر، به زن احساس بدتری دست دهد. اما همین کار، نشان دهنده آن است که حمایت مرد در این زمینه مفید بوده است.
 

زندگی محمد و نوشین

شش سال از ازدواج محمد و نوشین می ­گذشت. محمد مدتی بود که متوجه افت و خیز احساس و احوال درونی همسرش شده بود. اما چون آن را درک نمی­کرد، برآن شد تا احساس و عواطف همسرش را ثابت نگه دارد. اما همین کار، اوضاع را بدتر کرد. محمد تصور می­کرد به­ حتم مشکلی وجود دارد که همسرش این­گونه رفتار می­کند. او می­ کوشید تا به نوشین توضیح دهد که نباید ناراحت شود. اما نوشین احساس می­ کرد شوهرش کم­تر او را درک می­ کند و به همین دلیل، بیشتر ناراحت می ­شد.
اشک من، رنگ شفق یافت ز بى‌مهرى یار         طالع بى‌شفقت بین که در این کار چه کرد[2]
محمد می­ گفت نمی­توانم نوشین را درک کنم؛ چند هفته ­ای به زنی تمام عیار تبدیل می ­شود، خالصانه به من و دیگران محبت می ­کند. اما به یک باره در افکار خود فرو می ­رود و به محبت فراوانی که به دیگران کرده، می­اندیشد و شروع به مخالفت با من می­ کند که در نهایت، کارمان به دعوا می­ کشد.
در اصل، محمد مانند بیشتر مردها به اشتباه سعی می ­کرد از افت و خیز احساس و عواطف همسرش جلوگیری کند. او به جای آنکه به گرمی و با علاقه به حرف ­های همسرش گوش دهد، سعی کرد با این توضیح که نباید تا آن اندازه ناراحت باشد، نوشین را از آن شرایط نجات دهد.
محمد می­گفت اول به حرف­های نوشین گوش کردم و او هم بی پرده احساس درونی ­اش را با من در میان گذاشت. اما پس از آن، نوشین بیشتر ناراحت شد. گویی هر چه بیشتر به حرف­ هایش گوش می ­دادم، او بیشتر ناراحت می ­شد. به نوشین گفتم دیگر نباید ناراحت باشد و همین جمله، آغاز جر و بحث میان من و او شد.
با اینکه محمد به حرف­ های نوشین گوش می­ داد، اما در واقع، می­ خواست تا روحیه و احساس نوشین را ثابت نگه­ دارد و انتظار داشت که نوشین همان لحظه ناراحتی­ اش از میان برود.


اوج دوباره روحیه زن

محمد هنوز دچار سردرگمی بود؛ چون وقتی به حرف­ های همسرش گوش می ­داد، به نظر می­رسید که همسرش نه تنها هیچ سودی از حمایت او نمی­برد، بلکه وی لحظه به لحظه، بیشتر به درون احساس آشفته­ اش فرو می­ رود. به وی خاطر نشان کردم که گاهی حمایت مرد از همسرش، ممکن است سبب ناراحتی بیشتر او شود. اما او نباید نگران یا ناراحت شود؛ چون پس از مدتی دوباره روحیه زن اوج خواهد گرفت. با این نگرش تازه، محمد توانست نوشین را بیشتر درک کند و صبورتر باشد. او دیگر انتظار نداشت که چون از همسرش حمایت کرده­، او باید همان لحظه به احساس بهتری دست یابد.

محمد وقتی توفیق بیشتری یافت تا از همسرش حمایت کند، به این نکته نیز پی برد که نمی ­تواند پیش بینی کند ناراحتی همسرش چه مدت به طول می ­انجامد؛ زیرا گاهی عمق ضمیر ناخودآگاه و احساس­ آشفته وی نسبت به گذشته بیشتر می ­شود.

به صورت خلاصه، می ­توانیم بگوییم:
  1. کوچ موقت زن به گلدان تنهایی ­اش، تقصیر مرد یا نشانه کوتاهی او نیست؛
  2. عشق و حمایت مرد نمی ­تواند در یک لحظه، موجب رفع مسائل و ناراحتی ­های زن شود؛
  3. با این حال، عشق مرد به همسرش می ­تواند امنیت زن را در گلدان تنهایی افزایش دهد؛
ضروری است که زن هنگام افت ناگهانی روحیه­ اش، احساس امنیت کند. در غیر این ­صورت، او به گونه ­ای وانمود می­کند که همواره همه چیز مرتب است. در حالی که، حس­ های منفی و ناخوش­ آیند خویش را سرکوب کرده است.
 
منابع:
کتاب رمز و راز دلبران، علی محمد صالحی
کتاب مردان مریخی زنان ونوسی، جان گری

بیشتر بخوانید :
با همسرم چگونه رفتار کنم؟
همسر خود را احترام کنید
زن خاستگاه عاطفه


پی نوشت :
[1] . «بیازماى و بنگر که اگر افسرده از دست‌رفته ­ا‌یى چون من را لطف و محبت تو به سامان برساند، بسیارى از آرزوهایت برآورده خواهد شد». شرح جلالى بر حافظ، ج ‌2، ص 1023.
[2] . «اشک من از بى‌مهرى محبوب به رنگ سرخ شفق درآمد. بنگر که بخت ناسازگار در این کار چه کرد». عبد الحسین جلالیان، شرح جلالى بر حافظ، ج‌2، ص 780.