اسلام تجمل گرایی را منع کرده است اما در عین حال به آراستگی توصیه کرده است.
 
چکیده: مال پرستی، یکی از جلوه های برجسته دنیاپرستی است و تجمل گرایی نماد بارز مال دوستی است. دنیا زدگی سرآغاز همه زشتی هاست. وقتی مال دوستی به اوج رسید و به مال پرستی گرایید، عامل بسیاری از لغزش ها می شود و انسان ها را از راه کمال باز می دارد. با ما همراه باشید تا با عوامل پیدایش تجمل گرایی بیشتر آشنا شوید.

تعداد کلمات 1160 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه

عوامل پیدایش تجمل گرایی

از مهم‏ترین مسائل هر بحثی، تجزیه و تحلیل دقیق موضوع به منظور یافتن ریشه ‏ها و عوامل پیدایش آن است. درباره موضوع تجمل‏ گرایی نیز باید ریشه‏ های پیدایش آن را بشناسیم تا برای پیشگیری و درمان آن موفق‏ تر باشیم.


1) دنیا دوستی و اصالت قائل شدن برای دنیا

از نظر علوم مختلف، انسان‏ها در رفتارشان تابع بینش‏ ها و نگرش‎‏های خود هستند. خداوند نیز همین معنا را در آیات قرآنی بارها بیان کرده است. در برخی از آیات قرآنی برای تحلیل و تبیین گرایش به تجملات، به بینش ‏ها و نگرش‏ های گروهی از انسان‏ها توجه می‏ دهد و ما را با این قانون آشنا می‏سازد که چگونه رفتارهای انسانی، متاثر از بینش‏ها و نگرش‏ های درست و نادرست آنان است. از جمله در آیه 29 سوره نجم، درباره علت گرایش انسان به زندگی دنیا و فراموشی زندگی اخروی و تلاش برای آن، بیان می‏کند:
«فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلىَ‏ عَن ذِکْرِنَا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَوةَ الدُّنْیَا» بنابراین از کسانى که از یاد ما روى گردانده‏اند و جز زندگى دنیا را نخواسته‏ اند، روى بگردان‏.
یعنی هرگاه انسانی از نظر بینش و نگرش، به خطا رفته و به دنیا اصالت داده، یا خدا را نشناسد و یا خدا را فراموش کرده باشد و برای دنیا، هدف و حکمتی قایل نباشد، دنیا برای او اصالت می‏یابد و زندگی دنیوی جایگزین همه چیز او می ‏شود، بنابراین می‏ کوشد تا خود را در دنیا ارضا و خشنود کند و سعادت را در زندگی دنیوی و کمالات آن بجوید. این‏گونه است که تجمل‏گرایی برای او اصالت می‏ یابد تا این‏چنین سعادت را معنا کند. انسانی که دنیا برای او اصالت می ‏یابد، فخر و بزرگی را نیز در امور مادی از جمله تجملات دنیوی می ‏داند. این افراد با مال و ثروت به دیگران مباهات می‏ کنند.[1]
در پاره‏ای از روایت ‏ها نیز، «حب دنیا»، به عنوان منشأ حرص و افزون ‏طلبی در انسان مطرح شده است. امام علی علیه ‏السلام می‏فرماید: «من لَهج قلبه بحب الدنیا التاط قلبُهُ منها بثلاث، هَمّ لایُغیِّبه و حرص لایُترکُهُ و أمل لایُدرکُه.[2] کسی که قلب او با دنیاپرستی پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است: اندوهی رهانشدنی، حرصی جدانشدنی و آرزوی نایافتنی».
دوستی دنیا، سبب غفلت انسان می‏ گردد و او تنها می‏ کوشد که به رفاه بیشتری دست بابد. از سوی دیگر، چون مال و ثروت از مظاهر فریبنده دنیاست، انسانِ دوستدار دنیا برای رسیدن به خوشی‏ های دنیا، پیوسته در تلاش و تکاپو است و هر چه این حرکت او گسترش پیدا کند، حرص و تمایل او به تجمل‏گرایی نیز شدت خواهد یافت. پس انسانی که دوستی دنیا در قلب او جای گرفته و دنیاپرست شده است، همواره در پی آرزوهای طولانی خویش است و همان‏گونه که در حدیث بالا اشاره شد، اندوهی رها نشدنی گریبان گیرش می ‏شود و حرص بر او چیره خواهد شد. [3]
 

2) تغییر ارزش ‏ها در جامعه

یکی از نیازهایی که خداوند بزرگ در نهاد و فطرت انسان‏ ها قرار داده است، نیاز به احترام است. نیاز به احترام سبب می‏شود که انسان‏ ها از توهین و توبیخ، ناراحت شوند و از تشویق و تمجید، خوشحال گردند.[4] نیاز به احترام، بر اساس مقیاس ‏های ارزشی موجود در جامعه برآورده می‏شود. بنابراین، اگر ارزش های یک جامعه از جنبه مادی به جنبه ‏های معنوی تغییر کند، انسان‏ ها برای جلب احترام، به آن سو می‏ روند، اگر هم ارزش‏ ها به سوی مادیات تغییر کند، به همان گونه، انسان‏ ها نیاز به تأیید و احترام خود را، در کالاهای مادی و تجملات جست و جو می‏کنند.[5] در چنین جامعه ‏ای که ملاک‏ های ارزشی، مادی شده باشند، ثروت، تجمل‏ گرایی و اشرافی‏ گری ارزشمند خواهد شد.
بنابراین، پدیده «با ارزش شدن ثروت و تجمل‏گرایی» از نیاز به احترام، در جامعه‏ ای که مقیاس‏ های ارزشی آن به سمت مادیات تغییر یافته باشد، سرچشمه می‏ گیرد؛ یعنی تأثیر نمایش یا خودنمایی براساس ابزار ظاهری ثروت (اتومبیل، لباس، وسایل منزل و....) ابتدا از قشر بالا و ثروتمند شروع می شود. در مرحله بعد، به قشر متوسط سرایت می‏ کند. با پیروی قشر متوسط از ارزش‏ های مادی قشر بالا، حرکت هنجاری و همه‏ گیر مقایسه اجتماعی و احساس محرومیت نسبی، قشر پایین را نیز فرا می‏گیرد و آنها نیز از قشر بالا تقلید می‏ کنند. به این ترتیب، مقیاس ‏های ارزشی و مادی قشر بالا، برای اکثریت به یک ارزش هنجار شده با ارزش اجتماعی تبدیل می‏ گردد.[6]


3) تجمل‏گرایی حاکمان و مدیران

مدیران، مسئولین و سیاست مداران به خاطر جایگاه ویژه‏ای که در اجتماع دارند، می‏ توانند الگویی برای افراد جامعه باشند. بنابراین، اگر آنها به سمت اشرافی زیستن و مسابقه در تجملات حرکت کنند و وظیفه خود را - که همانا خدمت رسانی به مردم است به خوبی انجام ندهند، اشرافیت‏گری و افزون‏طلبی و تجمل ‏پرستی به صورت هنجار در می‏آید و از سطح زندگی سیاستمداران به طبقات پایین تر جامعه رسوخ خواهد کرد. بنابراین، فساد «حاکمان و مدیران جامعه» به سبب تأثیرگذاری ویژه ای که در جامعه دارند، می‏تواند جامعه را به فساد بکشاند. پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏وآله‏ وسلم فرمود: دو گروه از امت من هستند که اگر اصلاح شوند تمام امت اصلاح می شوند و اگر فاسد شوند تمام امت فاسد می ‏شوند. پرسیدند: ای رسول خدا آن دو گروه چه کسانی هستند؟ پیامبر پاسخ داد: فقها و امیران.[7]
همچنین جمله معروف «الناس علی دین ملوکهم» مردم بر دین و آیین حاکمان خود هستند» مبیّن پیروی و الگوگیری رعیت از حاکمان و مدیران است. به این ترتیب گفتار و رفتار مردان سیاسی و حاکمان و مدیران، می ‏تواند از عوامل زمینه ساز افزون‏ طلبی و اشرافیت‏ گرایی در جامعه باشد؛ یعنی فساد حاکمان و مدیران و رویکرد دنیاپرستی و تجمل‏ پرستی در آنها، جامعه را به فساد و افزون‏ طلبی دچار می‏سازد.[8]
همچنین مقام معظم رهبری در این زمینه می‏ فرمایند: جلوی اشرافی‌گری باید گرفته بشود؛ اشرافی‌گری بلای کشور است. وقتی اشرافی‌گری در قلّه‌های جامعه به‌وجود آمد، سرریز خواهد شد به بدنه؛ [آن‌وقت‌] شما می‌بینید فلان خانواده‌ای که وضع معیشتی خوبی هم ندارد، وقتی میخواهد پسرش را داماد کند یا دخترش را عروس کند یا فرض کنید مهمانی بگیرد، مجبور است به سبک اشرافی حرکت بکند. وقتی اشرافی‌گری فرهنگ شد، می‏ شود این. جلوی اشرافی‌گری باید گرفته بشود. رفتار مسئولین، گفتار مسئولین، تعالیمی که می ‏دهند، باید ضدّ این جهت اشرافی‌گری باشد؛ کمااینکه اسلام این‌جوری است.[9]
 
 
منبع: کتاب «مار هفت خط» (تاملی در روحیه اشرافی گری مردمان)
نویسنده: علی محمد صالحی
 

بیشتر بخوانید :
تجمّل گرایی در زندگی ِمسلمان ِایرانی
اسراف، تجمل‌گرایی؛ بیماری اجتماعی
خانواده؛ تجمل گرایی و اسراف
خانواده و اسراف
نقش خانواده در تجلی اقتصاد مقاومتی


پی نوشت :
[1]. روزنامه کیهان، شماره 20099 به تاریخ 27/9/90، صفحه 6.
[2] . نهج البلاغه، ص ۶۷۶، حکمت ۲۲۸.
[3] .رشیدی، 1384، ص18
[4] . رفیع پور، ۱۳۷۸، ج ۱، ص48.
[5] . همان، ص49.
[6] . رفیع پور، ۱۳۷۶، ج ۳، ص ۲۱۴.
[7] . بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۳۶.
[8] . رشیدی، 1384،ص25.
[9] . بیانات مقام معظم رهبری، در دیدار اقشار مختلف مردم. ۱۳۹۵/۰۵/۱۱؛ . farsi.khamenei.ir