امکان آن وجود ندارد که زمان خود را به خوبی مدیریت کنید مگر اینکه قبلاً بدانید چه ارزش هایی دارید.
 
چکیده : تقریباً تمام استرس ها و تنش ها، اضطراب ها و ناراحتی ها در زندگی و در محیط کار ناشی از آن است که کاری می‌کنید در حالی که باور و ارزش دیگری دارید. با توجه به گزارش های مختلف، بسیاری از مدیران ارشد در نتیجۀ استرس کارشان می‌سوزند و نابود می‌شوند.

تعداد کلمات 1003 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
 

مقدمه 

از آنجایی که مدیریت زمان در اصل مدیریت زندگی است، بهبود بخشیدن به بهره‌وری شخصی با بررسی کردن ارزشهای شما شروع می‌شود. یکی از قوانین مورفی می‌گوید قبل از اینکه کاری بکنید باید کار دیگری بکنید. امکان آن وجود ندارد که زمان خود را به خوبی مدیریت کنید مگر اینکه قبلاً بدانید چه ارزشهایی دارید. مدیریت خوب بر زمان ایجاب می‌کند که زنجیرۀ حوادث را با آنچه برایتان مهم است، هماهنگ کنید. اگر برایتان مهم نباشد، هرگز انگیزه‌ای احساس نمی‌کنید و مصمم نمی‌شوید که زمان خود را کنترل نمایید. از خود بپرسید: «چرا این کاری را که می‌کنم انجام می‌دهم؟» چرا صبح از خواب بیدار می‌شوید؟ چرا کاری را که می‌کنید انجام می‌دهید؟ چه دلیلی دارد که در جایی که کار می‌کنید به کارتان ادامه دهید؟
 

معنا و مقصود

هر کس در زندگی نیازی عمیق به معنا و مقصود دارد. یکی از دلایل عمدۀ استرس شخصی و ناخشنودی این احساس است که کاری که می‌کنید معنا و مقصودی ندارد. همیشه باید با طرح سؤال «چرا؟» شروع کنید. به کمک روشهای مدیریت زمان، می‌توانید بر کارایی خود بیفزایید. اما اگر کاری بی‌معنا انجام بدهید، رسیدن به کارایی بیشتر در کارتان به شما کمک نمی‌کند. کارایی بیشتر در این شرایط احساس بیزاری، ناراحتی و اضطراب شما را بیشتر می‌کند.
 

برای چه بیشترین ارزش را قایل هستید؟

سؤال بعدی که باید بپرسید این است: «در زندگی برای چه بیشترین ارزش را قائلید؟» به چی اهمیت می‌دهید؟ به چه چیزی اهمیت نمی‌دهید؟ زمانی احساس شادی و ارزشمندی می‌کنید که فعالیت های روزانۀ شما با ارزش های شما هماهنگ باشند. تقریباً تمام استرس ها و تنش ها، اضطراب ها و ناراحتی ها در زندگی و در محیط کار ناشی از آن است که کاری می‌کنید در حالی که باور و ارزش دیگری دارید. با توجه به گزارش های مختلف، بسیاری از مدیران ارشد در نتیجۀ استرس کارشان می‌سوزند و نابود می‌شوند. اما کسانی که از کارشان لذت می‌برند و با تمام وجود کار می‌کنند زیرا کارشان بازتابی از ارزش های آنهاست، به ندرت استرس‌زده می‌شوند و تحت تأثیر فشار نابود می‌گردند. وقتی سازگار و هماهنگ با ارزش هایتان زندگی می‌کنید، از انرژی فراوانی بهره دارید. مشتاق هستید و خلاقیت دارید. استرس زمانی دست می‌دهد که کاری می‌کنید که با بالاترین ارزش های شما هماهنگ نیست. ارزش های خود را بررسی کنید. به باورهای خود فکر کنید و اعتقاداتی که دارید. بعد از خود بپرسید که چکار باید بکنید که باورهای درونی شما با شرایط بیرونی شما همخوان شود.
 

شما فوق‌العاده هستید

بدانید و بپذیرید که شما انسانی عالی و منحصر به فرد هستید. ارزش های شما در سراسر عمر شما شکل گرفته است. این ها در اثر نفوذها و تجربه‌های بیشمار ایجاد شده‌اند، اینها بخشی از دی‌ان‌ای روانی و احساسی شما هستند. اینها بخشی از منش و شخصیت شما هستند. این ها به ندرت در طی زمان تغییر می‌کنند. وظیفه شما این است که مهمترین ارزش های خود را مشخص سازید و بعد زندگی خود را به شکلی سازماندهی کنید که مطابق با این ارزش ها زندگی نمایید.
 

خودتان را تجزیه و تحلیل کنید

در اینجا تمرینی داریم که به صورت تکمیل کردن جمله است. با استفاده از آنها می‌توانید درون خودتان را بهتر بشناسید. هر یک از جملات زیر را تکمیل کنید:

1. «من....... هستم.» اگر بیگانه‌ای از شما بپرسد «شما کی هستید؟» چه جوابی به او می‌دهید؟ از چه کلماتی استفاده می‌کنید تا خودتان را توصیف کنید؟ آیا خودتان را براساس کارتان، کیفیاتی که به عنوان یک فرد دارید، امیدها، رؤیاها و آرزوهایتان تعریف می‌کنید؟ عبارت ناتمام بالا را با سه تا پنج کلمه تکمیل کنید. اگر قرار باشد با اشخاصی که در پیرامون شما هستند، اشخاصی که با آنها کار یا زندگی می‌کنید، مصاحبه کنید و از آنها همین سؤال را درباره خودتان بپرسید، آنها چه جوابی به شما می‌دهند؟ دیگران با توجه به ارزشهایتان شما را چگونه توصیف می‌کنند؟ با توجه به طرز رفتار شما با دیگران، آنها درباره شما به چه نتیجه‌ای می‌رسند؟ درون شما را چگونه توصیف می‌کنند؟

2. «مردم.......... هستند.» درباره مردم به طور کلی فکر کنید، مردمی که در این دنیا در پیرامون شما زندگی می‌کنند. چگونه نژاد انسانی را توصیف می‌کنید؟ آیا مردم گرم، خوب و مهربان هستند؟ آیا مردم تنبل و بی‌ارزش هستند؟ جواب شما روی رفتار شما با اشخاص تأثیر می‌گذارد. روی روابط شما با افراد خانواده و دوستانتان تأثیر می‌گذارد.

3. «زندگی............. هست.» پاسخ شما در این جا ممکن است ساده به نظر برسد. اما با فلسفۀ شما در زندگی سروکار دارد. اشخاص مثبت، سالم و شاد، زندگی را تجربه‌ای حیرت‌انگیز و عالی می‌بینند که پر از فراز و نشیب است؛ اما روی هم رفته بسیار پرماجرا و شگفت‌انگیز می‌باشد. یکی از حکایتهای مورد علاقۀ من دربارۀ مرد جوانی است که نزد فیلسوفی سالخورده می‌رود و می‌گوید: «زندگی دشوار است.» فیلسوف از او می‌پرسد: «در مقایسه با چی؟» همانطور که هلن کلر می‌گوید: «زندگی یا تهوری ماجراجویانه است یا هیچ چیز نیست.» زندگی برای شما چگونه تعریف می‌شود؟

4. «بزرگترین هدف من در زندگی این است که...........» اگر بتوانید چوب جادویی را تکان دهید و به یکی از بزرگترین هدفهای خود در زندگی برسید، کدام هدف است که بیشترین تأثیر مثبت را بر زندگی شما دارد؟ حالا این عبارات را تکمیل کنید: «بزرگترین هدف شغلی من این است که...........» «بزرگترین هدف من برای خانواده‌ام این است که...........» اینها برخی از مهمترین سؤالاتی هستند که می‌توانید از خود بپرسید و به آنها جواب بدهید. وقتی جوابها را پیدا کردید ـ که البته کار آسانی نیست ـ می‌توانید از خود بپرسید چه تغییری باید در زندگی شما ایجاد شود که هدفهای شما را با هم همخوان‌تر بکند. ناپلئون هیل می‌گوید زندگی زمانی عظیم و بزرگ می‌شود که بزرگترین هدف خود را در زندگی تعریف کنیم. بزرگترین هدف شما در زندگی چیست؟
 
منبع : برگرفته از کتاب "روانشناسی مدیریت زمان" اثر برایان تریسی