طلاق عاطفی یعنی زندگی در خانه ای که سقف آن هر لحظه احتمال فروریختنش می رود.
 
چکیده: در بسیاری از موارد، زنان و شوهران ناسازگار به خاطر عواملی از هم جدا نمی‌شوند وخانواده به جای آنکه کانونی پر از طراوت، شادی و امید باشد، به سرزمینی آشفته و رنج آفرین تبدیل می‌شود که آرامش ساکنان خود را آرام آرام گرفته و از بین می‌برد. با ما همراه باشید تا با آثار طلاق عواطفی بر همسران آشنا شوید.

تعداد کلمات 1577 / تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
 

آثار طلاق عاطفی بر همسران (تاثیر مشترک)

برخی از نتایج مشترک طلاق عاطفی که معمولا زندگی همسران را چه زن و چه مرد تحت الشعاع قرار می دهد، عبارتند از:
 

ترس و نگرانی

«مدتی است که دچار اضطراب و دلشوره شدیدی شده ام، احساس بدی دارم، حس می کنم نیمه دیگر وجودم از من جدا شده است، نگرانم و آرامشی ندارم، احساس می کنم زندگی ام روی آب قرار دارد، در کارم هم موق نیستم، تصور می کنم به زودی همه چیز به پایان می رسد و ...» این جملات پر از ناامیدی، حرف های خانمی است که با چشمانی گریان و قلبی مضطرب و ناآرام، در جلسه مشاوره ای بر زبان می آورد، راستی بن مایه این همه دلشوره و نگرانی چیست؟
طلاق عاطفی پرتگاهی است که همه همسران بر لبه این پرتگاه، آرزوها  و امیدهای روزهای نخست مشترک را به باد فنا می بینند و با حیرت و سردرگمی افکار درهم و مختلفی به ذهن شان خطور می کند. آنها از خود می پرسند: «آینده چه خواهد شد؟ آیا به مرحله طلاق و جدایی رسمی خواهیم رسید؟» به این ترتیب بحران عاطفی که از نتایج طلاق عاطفی است از عوامل مهم در نگرانی چنین همسران است؛ آنان دچار  درماندگی شده، آبروی خود را در معرض خطر می بینند و از این که نتوانند  زندگی زناشویی خود را نجات دهند، به سختی ترس و اضطراب آزارشان می دهد.
این غم و غصه سهمگین به تدریج جسم و روح همسران را تضعیف و  چروکیده می کند؛ امیر مؤمنان می فرماید: «الهم نصف الهرم، غم و غصه نیمی از پیری است»[1]. شک و دو دلی قلب را آزار می دهد و بر غم و اندوه می افزاید چرا که به فرموده رسول خدا: «خدای متعال غم و اندوه را در شک و نارضایتی نهاده است».[2]
بی توجهی همسران به یکدیگر و غم و ناراحتی ناشی از آن، آرامش خانه و تعادل روحی افراد خانواده را برهم زده، آن را به محلی پر از تنش و دلهره تبدیل می کند.
 

از دست دادن تکیه گاه

طی کردن صحنه زندگی و بالا رفتن از پله های ترقی نیازمند وجود تکیه گاهی محکم است؛ کوهستانِ زندگی پر پیچ و خم است و در این کوهستان از لبه های پرتگاه نمی توان چشم پوشید، به درستی که اگر زن و شوهر حامی و پشتیبان هم نباشند و بر شانه های هم تکیه نکنند، روزی از این پرتگاه خواهند لغزید.
همسران با رفتار صحیح خود پشتوانه عاطفی - روحی یکدیگر اند؛ باید بدانیم آنگاه که طلاق عاطفی رخ می دهد، خلا عاطفی از پیامدهای حتمی آن خواهد بود؛ در نتیجه این اتفاق، به جهت کمبود عاطفی روان همسران تهدید شده، هر یک از زن و شوهر احساس می کنند که در زندگی معلق شده و دیگرتکیه گاهی ندارند؛ پس هر کدام به گونه ای برای جبران این خلأعاطفی و  احساس تنهایی به فکر چاره ای می افتند.
همه همسران دوست دارند که تکیه گاهی محکم داشته باشند؛ اما این ویژگی در بانوان بسیار بارزتر، حساس تر و دقیق تر است. از دست دادن تکیه گاه و حامی، شخصیت هر یک از آنان را چنان تحت تأثیر قرار می دهد که احساس بی کسی و بی پشتوانه ماندن، ذهن و روحشان را درگیر می کند و ضربه ای سخت و سنگین به روح و جسم شان وارد می شود.
 

 بی اعتمادی

همواره اعتماد کردن به همسر، کلید موفقیت و راه مقابله با ترس و ناامیدی در پیچ و خم زندگی است؛ جدایی عاطفی سبب بی اعتمادی همسران به یکدیگر شده، هر رفتار دو پهلو، هر سخن با منظور و بی منظور می تواند فضای مه آلود زندگی را با، «بی اعتمادی» به سراشیب سقوط نزدیک سازد.
بدبینی و سوء ظن ناشی از فضای بی اعتمادی دو طرف، رنج و درد را افزون می کند و تا آنجا پیش می رود که این بدبینی آفت فعالیت اجتماعی و در نتیجه عدم توفیق در همه عرصه ها را رقم می زند و مانع پیشرفت موقعیتی۔ شغلی همسران می گردد که همین مؤلفه سبب هم افزایی غم و ناراحتی، گوشه گیری و احساس شکست خواهد بود و احتمال ابتلا به بیماری افسردگی را نیز بالا می برد.
 

نگاه منفی به جنس مخالف

 با پیدایی طلاق عاطفی گاه مرد یا زن، به جنس مخالف نوعی نگاه منفی پیدا کرده، تصور می کند که جنس زنان یا مردان که در ذهنش همسرش نمادی از آنان است همگی در ابراز عشق بی وفایند و با این تفکر گویی دنیا چیزی جز  رنج، نگرانی، ملال، به هم ریختگی روحی و جدایی عشق و عاطفه نیست. ماندگاری چنین نگاهی، هر روز، رنج روحی زن و مرد را بیشتر کرده، حل مشکل را دشوارتر می سازد؛ چرا که در پیدایی این مشکل، تنها طرف مقابل را مقصر می پندارد و احساس می کند که وی بی وفایی کرده؛ بنابراین در ذهن خود جنس مقابل را مجموعه ای از بی وفایی ها، بی عاطفگی ها و برهم زننده محبت و عشق تصور می کند و همین افکار شاید بیش از پیش درهم شکستن زندگی آینده اش را فراهم کند.
 

افسردگی و سرخوردگی

 یکی از آثار طلاق خاموش (جدایی عاطفی زن و شوهر) افسردگی و سرخوردگی همسران است؛ به فرموده لقمان حکیم: «افسردگی و سستی باعث تیرگی دلها می شود.»[3]
دعواهای همسران و بگومگوهای همراه با خشم، همسران را پرخاشگر کرده، پس از گذشت لحظات خشم، افسردگی و سرخوردگی به سراغشان می آید، همسرانی که خویش را گرفتار بی وفایی می دانند، آرزوهای خود را بر باد رفته بافته، در نتیجه به شدت دچار سرخوردگی می شوند و تا مرز افسردگی و بیماری های شدید روانی پیش می روند.
 

ناامیدی

 ناامیدی به مانند موریانه باغستان زندگی است و به فرموده امام رضا (علیه السلام) : «ناامیدی یکی از گناهان بزرگ است».[4] یکی از پیامدهای زندگی های سرد و بی محبت، ناامیدی همسران است که خود منشأ همه عقب ماندگی هاست و باعث ایجاد افسردگی، فشار روحی و اضطراب می شود؛ دختر و پسر جوانی که یکی از اهدافشان در ازدواج رسیدن به آرزوهای دست یافتنی و حتی دست نیافتنی بوده است، حالا با سردی عاطفی نه تنها به هیچ آرزویی نرسیده اند، گاه به نقطه ای می رسند که نسبت به هر هدفی ناامید می شدند و از دیدگان مثبت به سمت نگاه منفی سوق می یابند. در چنین موقعیتی معمولا زندگی روزمره خود را از روی اجبار می گذرانند که این مسأله خود، مشکلات روحی، روانی و حتی جسمی دیگری را به دنبال خواهد داشت.
 

احساس ناامنی

جدایی عاطفی زن و شوهر از یکدیگر، از عوامل ناامنی و تلاطم و روحی- روانی است که در صورت ادامه داشتن این احساس برای مدت زمانی طولانی انواع بیماری های جسمی و روانی، سلامت زوجین را به خطر می اندازد.
با جدایی روحی همسران، احتیاجات روحی و جسمی و در پی آن احساس امنیت هیچ یک از مرد و زن ارضاء نخواهد شد، آنان احساس میکنند «نه» دیگر دوست داشته می شوند و «نه» خود کسی را دوست می دارند و حال آن که حس محبت و علاقه متقابل از نیازهای اساسی نوع بشر است؛ یعنی به دیگران عشق ورزیدن و از عشق و محبت آنان سیراب شدن؛ اما بانمود طلاق عاطفی، دیگر در کانون مهر و محبت، هیچ کالای عشق و عاطفه ای عرضه نمی شود؛ پس ناامنی و ترس ناشی از فقدان محبت در تقویت حس ناکامی زن و شوهر نقش مهمی را ایفا می کند.
احساس گناه در طلاق عاطفی هر کدام از همسران در مجال تنهایی خویش دچار احساس گناه می شود؛ چرا که از سویی خود را مسبب رسیدن زندگی به چنان مرحله ای دانسته و از سوی دیگر به نوعی احساس گناه، که ناشی از کوتاهی در خوشبختی فرزندان است دچار می شود.
این احساس گناه حاصل یادآوری ماجراهای رخ داده، دعواها، کوتاهی ها و حرف های درست یا نادرست هریک از همسران است و این حالت روانی توأم با یأس و ناکامی بدترین حالت روحی افراد است که گاه خواب و خوراک همسران را نیز تحت تأثیر قرار می دهد و آنان را از داشتن زندگی متعادل محروم می کند.
 

احساس تنهایی

 در سرمای شدید عاطفه و محبت و در سراشیبی بی پشت و پناهی، از آنجایی که هر کدام از همسران، بهترین یار و یاور، همدم و هم سخن و نجواگر شب های تنهایی خویش را از دست داده اند، دچار احساس تنهایی عمیقی می شوند و از آن رنج خواهند برد. چنین احساسی روح و جسم همسران را در عذاب قرار داده، غم غربت و تنهایی آنان را به سمت ابتلا به افسردگی پیش خواهد برد.
یادمان باشد محبت کالای خریدنی و طلب کردنی نیست؛ بلکه باید در زمینه هایی آن را ایجاد کرد. وقتی رفتار یکی از همسران از عشق و محبت خالی باشد؛ هر کدام از زن و مرد، به «لاک» تنهایی خویش پناه برده، این همه تنهایی رنج آور، عواقب خطرناکی خواهد داشت.

منبع: کتاب «صمیمانه با همسران (راه کارهای پیشگیری و درمان طلاق های عاطفی)»
نویسنده: محمدعلی قاسمی

بیشتر بخوانید :
ده نشانه طلاق عاطفی همسران
6 نشانه منتهی شدن یک زندگی به طلاق
دلایل ادامه زندگی در هنگام بروز طلاق عاطفی


 
پی نوشت : 
[1] . بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۹۰.
[2] . همان، ج ۴، ص ۶۳ و ص ۱۸۷.
[3] . مجموعه ورام، ص ۱۲۹.
[4] . وسائل الشیعة، ج ۱۵، ص ۳۲۹، بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۲۹.