عوامل مؤثر بر شروع سن بلوغ نوجوانان
نوجوان, سن بلوغ, عوامل مؤثر بر بلوغ, بالغ, بحران هویت در سن بلوغ
دوران بلوغ نوجوان دوران بسیار حساسی است.
چکیده: بلوغ یکی از مراحل رشد انسان است که عواملی بر آن شروع و یا تاخیر در آن تأثیر گذار هستند. در این دوران، نوجوان به چیزهایی تمایل و گرایش پیدا می کند که برای رشد شخصیت او مفید است. برای آشنایی بیشتر با این دوران مطلب زیر را بخوانید.
تعداد کلمات 845 / تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
تعداد کلمات 845 / تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
بلوغ نوجوان
1- عوامل ارثی و خانوادگی: دخترانی که مادرانشان زودتر بالغ شده اند، آن ها نیز زود بالغ می شوند و بالعکس.
2- سطح هوش نوجوان: تحقیقات نشان داده، دخترانی که از بهرهی هوشی بالاتری برخوردارند، بلوغ آن ها زودتر اتفاق افتاده است، پسران نیز مشابه همین مطالب گزارش شده است.[1]
3- وضیعت سلامت فرد همراه با تغذیه و بهداشت مناسب، آب و هوا در شروع بلوغ تأثیر دارد.
از مهم ترین عوامل مؤثر در بلوغ، شرایط غدد و ترشحات مربوط به آن را می توان نام برد.
2- سطح هوش نوجوان: تحقیقات نشان داده، دخترانی که از بهرهی هوشی بالاتری برخوردارند، بلوغ آن ها زودتر اتفاق افتاده است، پسران نیز مشابه همین مطالب گزارش شده است.[1]
3- وضیعت سلامت فرد همراه با تغذیه و بهداشت مناسب، آب و هوا در شروع بلوغ تأثیر دارد.
از مهم ترین عوامل مؤثر در بلوغ، شرایط غدد و ترشحات مربوط به آن را می توان نام برد.
رشد شخصیت
درباره روند بلوغ می توان گفت، هرچند که رشد در محیط های اجتماعی- فرهنگی به راه های مختلفی امکان پذیر است، لیکن خصوصیات مسلم و مشخصی وجود دارد که در تمام جوامع اعم از عقب مانده یا پیشرفته، رشد تقریباً مدل یکسانی را دارا باشد. شرکت در اجتماعات روند رشد فرد را به طرف قبول مسئولیت، خودرهبری، ایجاد توانایی و شرکت در رهبری سوق می دهد.
روندهایی که با رشد شخصیت ارتباط دارد عبارتند از:
1- گرایش به سوی خودرهبری: از بارزترین نشانه های رشد و بلوغ، سیر کم نمودن وابستگی دوران جنینی، نوزادی، کودکی تا رسیدن به استقلال در دوران بزرگسالی از والدین خود است. در بعضی از جوامع چنین استقلالی شامل آزادی کافی خود از خانواده و در جوامع دیگر از قوانین گروهی متأثر است.
2- گرایش به سوی واقعیت: اصل واقعیت عبارتست از شناختی که فرد باید یاد بگیرد که چگونه مسائل را درک کند، تا جهت رفع نیازمندی های خود با واقعیت روبرو شود. به عبارت دیگر، فرد با تشخیص بین خیال و واقعیت ها، کنترل انگیزه های ناگهان و امیال، انتظار نداشتن به کسب پاداش های فوری و برای هدف های دوردست، یادگیری های لازم برای غلبه بر مشکلات، نومیدی ها وو محرومیت های زندگی کسب می کند.
3- گرایش به سوی دانایی: نوجوان از دوره ی کودکی شروع به کسب اطلاعات خود و دنیایی که در آن زندگی می کند می نماید و همواره با گذشت زمان این اطلاعات با یکدیگر مربوط شده و سازمانی می سازند که در او طرح شناسایی درباره ی واقعیت، امکانات و ارزش ها را ایجاد می کند، و خود باعث تشکیل یک مأخذ باثباتی برای هدایت رفتار است. اگر این مرجع تقلید، کفایت خود را به اثبات برساند و قابلیت انعطاف پذیری داشته باشد فرد می تواند از آن ها در رفع مشکلاتی که برایش پیش می آید بهره بگیرد.
4- گرایش به سوی صلاحیت: از زمان نوزادی تا بلوغ که معروف به دوره ی پیش بزرگسالی است صلاحیت های عقلانی، اجتماعی و سایر صلاحیت های دیگر که برای دوره بزرگسالی لازم است رشد پیدا می کند لذا، فرد مهارت هایی را در حل مسائل تصمیم گیری کسب نموده و یاد می گیرد که هیجانات خود را کنترل کند و از آنها برای غنی ساختن زندگی خود استفاده ببرد. همچنین یاد می گیرد که با دیگران رابطه ی رضایت مندانه ای داشته باشد. ضمناً در این دوره است که آمادگی برای روابط جنسی، ازدواج، حرفه و شغل، پدر، مادر شدن و سایر نقش های اجتماعی دیگر و ارتباط برقرار نمودن و هماهنگی به وجود می آید.
5- گرایش به سوی تفکیک جنسی: از سال های اول تولد تجلی اساسی در حالات جنسی فرد، درحالی که نسبتاً پراکندگی و کلیّت درآن وجود دارد دیده می شود، لیکن تجارب خوشایندی از طریق تحریک آلت تناسلی به دست می آید؛ یا در آغوش گرفتن نوزاد که توأم با فشار باشد اغلب اوقات با میزانی از لذت توأم خواهد بود که برای بلوغ فرد و حالات جنسی وی مؤثر است.
6- گرایش به سوی اخلاق: رفتارهای بد و خوب را نوزاد از والدینش می آموزد و به تدریج مفروضات ارزش ها را یاد می گیرد که عمل آن کنترل هدایت و رفتار است که به آن وجدان با منِ برتر می گویند. پذیرش ارزش ها در ابتدا کورکورانه است، ولی آنچه که وی در دوران بلوغ یاد می گیرد ارزیابی کردن این ارزش ها با در نظر گرفتن موفقیت است.
7- گرایش به سوی دیگر مرزی: رفته رفته که اطلاعات کودک راجع به خانواده، همسایه، ملت، دنیا، زمان، محل و به خصوص تاریخ بیشتر می شود، او به تدریج که به سن نوجوانی می رسد درصدد پاسخ به این سوال اساسی است. من کیستم؟ به کجا می روم؟ و چرا؟ در این جا مسئله بحران هویت برای وی بسیار بااهمیت است. به طوری که وی غالباً سوالات خود را از خود می پرسد و در پی یافتن جواب های مناسبی برای آن هاست. رضایت حاصل از پاسخ های سوال های فوق جهت بنا کردن طرح مؤثر زندگی و هم برای احساس آرامش فکر و احساس واقعیت بخشیدن به استعدادهای نوجوان و جوان لازم است.[2]
منبع: کتاب «مشکلات نوجوانی و جوانی»
نویسنده: ابوالقاسم اکبری
روندهایی که با رشد شخصیت ارتباط دارد عبارتند از:
1- گرایش به سوی خودرهبری: از بارزترین نشانه های رشد و بلوغ، سیر کم نمودن وابستگی دوران جنینی، نوزادی، کودکی تا رسیدن به استقلال در دوران بزرگسالی از والدین خود است. در بعضی از جوامع چنین استقلالی شامل آزادی کافی خود از خانواده و در جوامع دیگر از قوانین گروهی متأثر است.
2- گرایش به سوی واقعیت: اصل واقعیت عبارتست از شناختی که فرد باید یاد بگیرد که چگونه مسائل را درک کند، تا جهت رفع نیازمندی های خود با واقعیت روبرو شود. به عبارت دیگر، فرد با تشخیص بین خیال و واقعیت ها، کنترل انگیزه های ناگهان و امیال، انتظار نداشتن به کسب پاداش های فوری و برای هدف های دوردست، یادگیری های لازم برای غلبه بر مشکلات، نومیدی ها وو محرومیت های زندگی کسب می کند.
3- گرایش به سوی دانایی: نوجوان از دوره ی کودکی شروع به کسب اطلاعات خود و دنیایی که در آن زندگی می کند می نماید و همواره با گذشت زمان این اطلاعات با یکدیگر مربوط شده و سازمانی می سازند که در او طرح شناسایی درباره ی واقعیت، امکانات و ارزش ها را ایجاد می کند، و خود باعث تشکیل یک مأخذ باثباتی برای هدایت رفتار است. اگر این مرجع تقلید، کفایت خود را به اثبات برساند و قابلیت انعطاف پذیری داشته باشد فرد می تواند از آن ها در رفع مشکلاتی که برایش پیش می آید بهره بگیرد.
4- گرایش به سوی صلاحیت: از زمان نوزادی تا بلوغ که معروف به دوره ی پیش بزرگسالی است صلاحیت های عقلانی، اجتماعی و سایر صلاحیت های دیگر که برای دوره بزرگسالی لازم است رشد پیدا می کند لذا، فرد مهارت هایی را در حل مسائل تصمیم گیری کسب نموده و یاد می گیرد که هیجانات خود را کنترل کند و از آنها برای غنی ساختن زندگی خود استفاده ببرد. همچنین یاد می گیرد که با دیگران رابطه ی رضایت مندانه ای داشته باشد. ضمناً در این دوره است که آمادگی برای روابط جنسی، ازدواج، حرفه و شغل، پدر، مادر شدن و سایر نقش های اجتماعی دیگر و ارتباط برقرار نمودن و هماهنگی به وجود می آید.
5- گرایش به سوی تفکیک جنسی: از سال های اول تولد تجلی اساسی در حالات جنسی فرد، درحالی که نسبتاً پراکندگی و کلیّت درآن وجود دارد دیده می شود، لیکن تجارب خوشایندی از طریق تحریک آلت تناسلی به دست می آید؛ یا در آغوش گرفتن نوزاد که توأم با فشار باشد اغلب اوقات با میزانی از لذت توأم خواهد بود که برای بلوغ فرد و حالات جنسی وی مؤثر است.
6- گرایش به سوی اخلاق: رفتارهای بد و خوب را نوزاد از والدینش می آموزد و به تدریج مفروضات ارزش ها را یاد می گیرد که عمل آن کنترل هدایت و رفتار است که به آن وجدان با منِ برتر می گویند. پذیرش ارزش ها در ابتدا کورکورانه است، ولی آنچه که وی در دوران بلوغ یاد می گیرد ارزیابی کردن این ارزش ها با در نظر گرفتن موفقیت است.
7- گرایش به سوی دیگر مرزی: رفته رفته که اطلاعات کودک راجع به خانواده، همسایه، ملت، دنیا، زمان، محل و به خصوص تاریخ بیشتر می شود، او به تدریج که به سن نوجوانی می رسد درصدد پاسخ به این سوال اساسی است. من کیستم؟ به کجا می روم؟ و چرا؟ در این جا مسئله بحران هویت برای وی بسیار بااهمیت است. به طوری که وی غالباً سوالات خود را از خود می پرسد و در پی یافتن جواب های مناسبی برای آن هاست. رضایت حاصل از پاسخ های سوال های فوق جهت بنا کردن طرح مؤثر زندگی و هم برای احساس آرامش فکر و احساس واقعیت بخشیدن به استعدادهای نوجوان و جوان لازم است.[2]
منبع: کتاب «مشکلات نوجوانی و جوانی»
نویسنده: ابوالقاسم اکبری
بیشتر بخوانید :
ویژگی های دوران بلوغ
بلوغ های هفت گانه در نوجوانی
نوجوانان و مساله ای بنام بلوغ
چند نکته تربیتی در مورد بلوغ
پی نوشت :
[1] . «نوابی نژاد،1376، به نقل از ترفس و هالینگورث،1959».
[2] . «هاشمیان1376».
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}