خانواده، باید جایی باشد که آرامش را به انسان هدیه دهد.
 
چکیده: یکی از سئوالاتی که بسیاری از جامعه شناسان و نیز اندیشمندان در حوزه علوم انسانی را به خود مشغول کرده است تعریف جامع و صحیحی از خانواده است. دین مبین اسلام از آن روی که نگاه خاصی به خانواده دارد، تعریف و معیارهایی را برای آن مشخص کرده است. در این نوشتار به بیان تعریف خانواده و نیز نگاه اسلام به آن می پردازیم. 

تعداد کلمات 1523 / تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه 

خانواده چیست؟

از بدو پیدایش انسان بر روی کره زمین، همواره زنان و مردان، با تشکیل کانونی به نام خانواده، عمری را در کنار یکدیگر گذرانیده و فرزندانی در دامان پرمهر خویش پرورانده و از این جهان رخت بر بسته اند.
طبیعی ترین شکل خانواده، همین است که هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفکند.
کوشش مصلحان جامعه - مخصوصاً پیامبران خدا - این بوده است که نظام خانواده، یک نظام مستحکم و پایداری باشد و هیچ عاملی نتواند این کانون سعادت را متلاشی گرداند.
دنیای امروز که دنیایی مضطرب و پریشان است، علی رغم پیشرفت های حیرت انگیز علم و صنعت، در مسأله خانواده با مشکلات بزرگی روبه رو است.
برای این که بتوانیم مشکلات زندگی خانوادگی را از جامعه خود ریشه کن کنیم و گامی در راه تداوم بخشیدن به کوشش مصلحان و رهبران اجتماعی برداریم، ابتدا باید بدانیم که خانواده چیست و این واحد کوچک اجتماع از دیدگاه قرآن مجید چگونه است.

[تعریف خانواده]

خانواده را از دیدگاه های مختلف می توان تعریف کرد. که پاره ای از آنها سطحی و پاره ای دیگر عمقی است.
پر واضح است که هر چه دیدگاه ما عمیق تر باشد، به شناختی کامل تر و قابل اعتماد تر رسیده ایم و هر چه شناخت ما از خانواده کامل تر و عمیق تر باشد، بهتر می توانیم به این نهاد مقدس، رونق بخشیم و تزلزل و ناپایداری را از محیط آن دور سازیم.
در یک نگاه ظاهری متوجه می شویم که عناصر اصلی تشکیل دهنده خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بسته اند و بعد فرزند یا فرزندانی بر جمع آنها افزوده شده است.
خانواده را با همین نگاه ظاهری می شود تعریف کرد، ولی این اندازه کافی نیست، عمده این است که ببینیم چرا زن و مرد، به دنبال تشکیل زندگی مشترک می روند و آیا این یک نیاز فطری و طبیعی است یا - به قول مارکسیست ها که همه چیز را روبنای اقتصاد می دانند - یک نیاز غیر طبیعی و طبقاتی است.
در این جا نمی خواهیم درباره نظریه مارکسیسم بحثی داشته باشیم[1] شاید کسانی باشند - و هستند - که زناشویی آنها انگیزه اقتصادی دارد. پدری دختر خود را به خاطر سبک کردن هزینه زندگی به خانه شوهر می فرستد، یا برای استفاده از مزایای اقتصادى، دختر خود را به مرد ثروتمندی می دهد، همچنان که بعضی از مردان، دختری را به خاطر ثروت او یا ثروت پدرش به همسری انتخاب می کنند.
بعضی از ازدواج ها نیز به خاطر قدرت و موقعیت است، خانواده های قدرتمند و دارای موقعیت، در ازدواج های خود به این مسأله زیاد توجه می کنند؛ آنها می کوشند که از این راه، بر موقعیت و قدرت خود بیفزایند و نگذارند که از طبقه محروم، کسی به این خوان انحصاری دسترسی پیدا کند.
زیبایی هم یکی از انگیزه هاست. بسیارند کسانی که زیبایی اندام را اصل و محور می شناسند و به هیچ یک از ارزش های انسانی توجه نمی کنند.

[چرایی تشکیل خانواده]

در مجموع، برای کسانی که به خاطر مال یا جمال یا قدرت، تشکیل خانواده می دهند، خانواده، کانون بهره گیری مرد یا زن از ثروت یا قدرت یا زیبایی دیگری است و چون فلسفه تشکیل خانواده را همین امور می دانند، دوام و استحکام خانواده نیز در نظر آنها به همین امور بستگی دارد و هیچ مانعی نیست که با از بین رفتن آنها، زندگی خانوادگی نیز همچون سایه ای به دنبال آنها محو و زایل گردد.
البته، اسلام مخالف این نیست که زن و شوهر از مال و مقام و قدرت و جمال یکدیگر بهره مند شوند، اما به طور حتم، مخالف این است که: اساس تشکیل خانواده، این امور مادی و غیر قابل دوام باشد.
می توان علت تشکیل خانواده را رفع نیاز جنسی دانست. مسلماً نیاز جنسی زن و مرد به یکدیگر، عاملی است که آنها را به یکدیگر جذب می کند و به تحمل یک سلسله مسؤولیت ها و محدودیت ها وا می دارد، اما پر واضح است که این نیاز نیز نمی تواند علت تامه تشکیل خانواده باشد.
نیاز جنسی همیشه شدید نیست؛ در آغاز جوانی شدید است، امّا به تدریج که سن بالا می رود، این نیاز هم رو به ضعف می گذارد، با این حال می بینیم که در سنین بالا، زندگىِ خانوادگی از استحکام بیشتری برخوردار است و حتی در سنین بسیار بالا که تقریباً این نیاز از بین رفته است، زن و شوهر آن چنان به وحدت می رسند که به طور کلی در یکدیگر محو می شوند و همچنان به هم عشق می ورزند.
اگر علت تامه تشکیل خانواده نیاز جنسی باشد، باید زندگی خانوادگی تابع آن بوده، همچون خود آن نیاز در معرض تغییر باشد. وانگهى، اگر عامل گرایش زن و مرد به یکدیگر رفع نیاز جنسی باشد، هیچ ضرورتی ندارد که زن و مرد با یکدیگر پیمان زناشویی ببندند، آنها می توانند زندگی انفرادی و آزاد داشته باشند و فقط برای رفع این نیاز طبیعی با یکدیگر تماس حاصل کنند. خانواده بر یک اصل و پایه مهم تری استوار است؛ اصلی که نه تنها رفع نیاز جنسی تابع آن است، بلکه کلیه عوارضی که در این کانون وجود دارد، تابع آن است.
این اصل باید شناخته شود تا زن و مرد، به هنگام بستن پیمان زناشویی گرفتار انحراف نشوند و تنها تکیه آنها بر همان اصل باشد و سایر چیزها را فرع قرار دهند.
ممکن است داشتن فرزند را اصل قرار دهیم، انسان میل دارد که ادامه وجود خودش را در فرزند بنگرد، علمای روان شناس، میل به مادر شدن را طبیعی زنان می دانند و انگیزه مادری را از انگیزه های بسیار قوی می شناسند؛ البته درباره انگیزه پدری اختلاف کرده اند.
به هر حال، وجود فرزندان، از ثمرات شیرین ازدواج است. مردان و زنانی که توانسته اند فرزندانی سالم و صالح تحویل جامعه دهند، احساس سرفرازی می کنند.
بنابراین، شاید به جا باشد اگر گفته شود که: تشکیل خانواده، به خاطر توالد و تناسل است، لیکن با همه اهمیتی که برای این جنبه قائلیم، نمی توانیم این را نیز اصل و پایه یگانه و منحصر به فرد قرار دهیم.
بسیارند خانواده هایی که صاحب فرزند نشده اند، یا فرزندی برای آنها نمانده است، مع الوصف، عشق و علاقه زنان و شوهران این خانواده ها به یکدیگر، به همان اندازه قوی است که سایر زنان و شوهران؛ در عین حال، جای انکار هم نیست که بعضی از خانواده ها به خاطر فرزند دار نشدن، متلاشی شده اند.
در یکی از روایات آمده است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به پیروان خود فرمود:.
« تَزَوَّجُوا... أما علمتُمْ أنّى أباهى بِکُمُ الاُمَمَ حَتّی بِالسِقْطِ؛[2] ازدواج کنید، زیرا من حتی به جنین های سقط شده شما بر امت های دیگر در روز قیامت مباهات می کنم.»
مسلماً در این سفارش حکیمانه، به یکی از ثمرات گران بهای زناشویی اشاره شده است، ولی دلیل بر این نیست که فقط فلسفه زناشویی همین است و بس! همچنان که در روایت دیگری آمده است که:
« مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ؛[3] هر کس ازدواج کند، نصف دین خود را حفظ کرده است.»
این هم کاملاً حکیمانه است، زیرا ازدواج، جوانان را از لغزش و انحراف و بی عفتی حفظ می کند و آنها را در مقابل نیمی از چیزهایی که دین را به خطر می اندازد، بیمه می نماید.
ولی دیدیم که این هم علة العلل ازدواج و پیمان زناشویی نیست؛ در عین حال، عامل رفعِ نیازِ جنسی و فرزنددار شدن، از عامل قدرت، مال، مقام و زیبایى، اهمیت بیشتری دارد و حتی ازدواج هایی که به خاطر این امور، صورت می گیرد، بیشتر و بهتر قابل دوام است تا ازدواج هایی که به خاطر مال و مقام و قدرت و زیبایى.
تشکیل خانواده، فایده دیگری نیز دارد که ممکن است گفته شود: علت این که زنان و مردان به تشکیل خانواده می پردازند، همان است.
انسان یک موجود اجتماعی است و نیاز به تعاون و معاضدت دارد. در محیط خانواده، برنامه تعاون و معاضدت، به طور بسیار مطلوبی اجرا می شود. اگر یکی بیمار شود، دیگری از او پرستاری می کند واگر یکی دچار فتور و ضعف گردد، دیگری زیر بازوی او را می گیرد و اگر یکی از نظر مالی ناتوان شود، دیگری به او کمک می کند و حتی گاهی عواطف خانوادگی آنچنان قدرت پیدا می کند که اعضای خانواده، در قبال یکدیگر احساس مالکیت شخصی نمی کنند.
در بسیاری از خانواده ها، مخصوصاً در محیط اسلامی خودمان، این برنامه ها به طور کامل جریان دارد. پدران و مادران و فرزندان، نسبت به یکدیگر فداکاری می کنند و همگی مانند یک روحند در چند بدن! این خانواده ها مظهر وحدتند نه کثرت. در حقیقت، پدر و مادر همچون هسته مرکزی اتم هستند و فرزندان مانند الکترون ها برگرد آنها می چرخند و یکدیگر را حفظ می کنند.
معلوم می شود که در مسأله تشکیل خانواده، یک راز دیگری نهفته است که اگر شناخته شود و مورد توجه قرار گیرد، انسان به واسطه آن به همه چیز می رسد: هم نیاز جنسی اش رفع می شود، هم به فرزند می رسد، هم از نعمت بسیار پرارزش تعاون و تعاضد بهره مند می شود و هم به فواید دیگر می رسد.
 
 پاورقی:

[1] . در این باره در کتاب: اقتصاد در مکتب توحید به همین قلم به تفصیل بحث شده است.
[2] . محمد تقی مجلسى، روضة المتّقین، ج‏8، ص‏83.
[3]. همان، ص‏82.


 
منبع: کتاب «خانواده در قرآن»
نویسنده: دکتر احمد بهشتی


 

بیشتر بخوانید:
نقش خانواده در سلامت روان  
خانواده و سلامت روان
اهمیت خانواده = سلامت خانواده
نقش خانواده، مدرسه و جامعه در بهداشت روانی