خیانت‌کاران رابطه خود با فرزندان، دوستان، سایر اعضای خانواده و خودشان را هم دچار مشکل می‌کنند.
 
چکیده : وقتی در یک زندگی مشترک خیانت اتفاق می افتد ، یکی از طرفین رابطه نیازهای جنسی و عاطفی طرف مقابل را به درستی برآورده نکرده است. خیانت می تواند جنسی ، عاطفی و یا جنسی عاطفی باشد. با ما همراه باشید .

تعداد کلمات 1066 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه


مقدمه

ازدواج و روابط عاشقانه بر پایه اعتماد شکل می‌گیرد اما وقتی این پایه متلاشی می‌شود، معمولاً به همان شکل باقی می‌ماند. زوج‌ها می‌توانند همدیگر را ببخشند اما آن تجربه دردناک در ذهن آنها خواهد ماند و همیشه این ترس با آنهاست که این اتفاق دوباره تکرار شود. برای بعضی‌ها، بخشیدن آسان‌تر از فراموش کردن است. اعتماد کردن و آسیب دیدن به اندازه کافی بد است، پس چه کسی دوست دارد کورکورانه راه برود و شانس دوباره اتفاق افتادن آن را باقی بگذارد؟ ایجاد موانع محافظتی درمیان زوج‌های آسیب‌دیده مسئله‌ای متداول است.
بی‌اعتمادی بین زوج‌هایی که یک طرف آنها مرتکب خیانت شده است، امری متداول است. این مسئله پایه‌های ازدواج آنها را که برای استحکام به اعتماد نیاز دارد، ضعیف می‌کند. از طرف دیگر، اعتماد کردن دوباره به هیچ وجه غیرممکن نیست اما معمولاً به آسانی و سریع اتفاق نمی‌افتد.
یکی از قربانیان خیانت وقتی دوباره با شوهرش مصالحه کرد می‌گوید که اثرات بی‌وفایی مثل یک کیک عروسی زیبا است که بالاترین طبقه آن توسط یک سگ گرسنه ربوده شده باشد. برگرداندن آن اعتماد مثل پیدا کردن آن سگ و امید به این می‌ماند که آن قسمت را دست‌نخورده نگه داشته باشد. کیک باقیمانده هنوز زیباست اما آن طبقه بالایی فراموش‌نشدنی که زیباترین لایه کیک بود برای همیشه از دست رفته است. چطور یک زوج خوشبخت می‌تواند به خود اجازه دهد این زیبایی را از کسی که به او قول وفاداری داده بگیرد؟ چنین دردی واقعاً توصیف‌ناپذیر است.
 

زندگی‌های آسیب‌دیده

 ازدواج می‌تواند تنها چیزی نباشد که تحت‌تاثیر خیانت قرار می‌گیرد. خیانت‌کاران رابطه خود با فرزندان، دوستان، سایر اعضای خانواده و خودشان را هم دچار مشکل می‌کنند. هر دو خانواده دستخوش درد، خجالت و غیبت جامعه می‌شوند. چنین رسوایی یکپارچگی همه خانواده‌ها را در جامعه بر هم می‌زند. بااینکه کلیشه‌ای است اما همه خانواده‌ها ممکن است بخاطر آن دچار مشکل شوند. بچه‌ها دوست ندارند والدین شان عذاب بکشند. پدر و مادرها دوست ندارند دختر یا پسر ازدواج‌کرده‌شان دچار مشکل شود. یک دوست خوب نمی‌خواهد ناراحتی دوستش و شوهر او را هم‌آغوش زنی دیگر ببیند. یک عموزاده یا خاله دوست ندارد غیبت دیگران درمورد عزیزش که مورد خیانت قرار گرفته را ببیند. یک مادربزرگ دلش نمی‌خواهد بفهمد نوه‌ای که همیشه به او افتخار می‌کرده یک خیانت‌کار است. تحمل همه این تجربیات برای خیلی از اعضای‌خانواده و دیگران دردناک است.

بچه‌ها ممکن است احساس کنند که پدر یا مادرشان که خانواده‌ای دیگر را انتخاب کرده، آنها را با بچه‌هایی دیگر معامله کرده است. بچه‌ها که معمولاً آسیب‌پذیرترین قربانیان خیانت هستند، سال‌ها بخاطر بیگانه شدن یکی از والدینشان در خانواده رنج می‌کشند. بچه‌های زیادی هم در سکوت درد می‌کشند و خودشان را برای این ماجرا مقصر می‌دانند. گاهی‌اوقات بقیه عمر آنها دستخوش یک زخم روحی می‌شود و این باعث می‌شود نتوانند عملکرد موفقی در خانواده‌ای که خودشان تشکیل می‌دهند داشته باشند. بدیهی است که فقط فرد خیانت‌کار و همسر بیگناه او نیستند که از این موضوع آسیب می‌بینند. تاثیرات چندجانبه چنین زخمی می‌تواند بر نسل‌های بعد هم اثر بگذارد. مشاوره در چنین شرایطی یک نیاز ضروری است اما اکثر خانواده‌ها این نیاز را نادیده می‌گیرند.
تاثیر خیانت بر روی زن‌ها ماندگارتر است و می‌تواند برای همیشه دیدگاه آنها را نسبت روابط و زندگی تغییر دهد. و اگر طرف آسیب‌دیده، التیام نیابد، در ازدواج یا رابطه دوم خود نیز می‌تواند تحت‌تاثیر این دیدگاه قرار گیرد. خیلی از شوهرهای دوم این افراد، مجازات از همسرانشان بخاطر اشتباهات شوهر قبلی را گزارش کرده‌اند. این زن‌های ترسیده که معمولاً شدیداً دچار سوءتفاهم هستند، وقتی ترسیده‌اند یا آسیب‌دیده‌اند، عصبانی، تلخ و دیوانه می‌شوند.
 

بی‌اعتمادی بین خیانت‌کاران

 افراد خیانت‌کار بعدها وقتی تازگی رابطه جدیدشان از بین رفت، می‌فهمند هیچ توجهی به احساسات و سلامت کسی که دوست داشتند نداشته‌اند. اگر این افراد خیانت‌کار ازدواج کنند، هرکدام ممکن است به این فکر کنند که آیا دیگری واقعاً به آنها علاقه قلبی دارد یا حتی به آشتی کردن فکر می‌کند؛ و این می‌تواند ایجاد حسادت کند. بی‌اعتمادی مشخص است. اعتماد بین خیانت‌کارها کجاست؟ اینجاست که ممکن است همدیگر را مقصر جلوه دهند. روابط نادرست در آخر درست ختم نمی‌شوند.
خیانت‌کارها ممکن است همدیگر را به فریب، دروغ‌گویی و سوءاستفاده متهم کنند. حتی ممکن است از هم جدا شوند. احساس جدایی می‌تواند ویرانگر باشد حتی بااینکه هر دو طرف می‌دانند که کار درستی است. تنها بودن، حس کردن زخم و فقدانی که از تصمیمات نادرست ناشی می‌شود، احساس قرار گرفتن در معرض خیانت زندگی و مقصر کردن همدیگر همه احساساتی است که زوج‌ها بعد از تمام کردن رابطه‌شان به آن فکر می‌کنند. سعی در توجیه دلایل برای نابود کردن خانه و زندگی یک نفر دیگر بسیار کوتاه‌مدت است. حقیقت بالاخره به سراغ فرد می‌آید و تلخی خود را نشان می‌دهد. درنتیجه، خیانت‌کارها به مرور می‌فهمند که قربانیان همدیگر هستند. مثلاً زن جوان‌تر، مرد مسن‌تر را متهم می‌کند که می‌بایست عاقل‌تر می‌بوده، از جوانی و نادانی او سوءاستفاده نمی‌کرده و به عواقب این کار می‌اندیشیده است. آیا باز هم می‌توانند باتوجه به آسیبی که به خانواده‌های همدیگر زده‌اند، به طور کامل به هم اعتماد کنند؟
 

متهم کردن همسر بی گناه

 زوج ممنوع تمایل دارند که گناه را به گردن همسر بی گناه بیندازند تا حس عذاب‌وجدان خود را تسکین دهند. گاهی‌وقت‌ها آنقدر می‌جنگند تا آن همسر بی گناه از هرگونه حمایت مالی هم برخوردار نشود و حتی خودشان را قانع می‌کنند که بچه‌هایی که در آن ازدواج هستند بهتر است با آنها بمانند. آنها در این بازی همسر بی گناه را تبدیل به متهم اصلی می‌کنند. هرچه را که شوهر به معشوقه گفته است، باور کرده و آن را بر علیه زن او استفاده می‌کند. آنها وقت زیادی را برای توجیه دوستان و خانواده صرف می‌کنند تا آنها را قانع کنند که همسر بی گناه موجب بروز این مشکل و خیانت آنها شده است. آنها سعی دارند خودشان را بی گناه جلوه دهند اما خودشان بهتر از هر کسی می‌دانند که این تصویر از بی گناهی خودشان جعلی است و هیچوقت نمی‌تواند تبدیل به یک شاهکار هنری شود.

ادامه دارد ...

منبع : 
سایت مردمان

بیشتر بخوانید :
ده نشانه از خیانت مردان و زنان در زندگی
علت های خیانت زناشویی
دلهره ی تکرار خیانت شوهر
دلایل خیانت درروابط زوجین از منظر روان‌شناختی
عوامل خیانت در زندگی زناشویی؟
آیا خیانت زنانه است یا مردانه ؟!