آنچه که باعث تزلزل  بنیان خانواده می شود ،  فراموشی کارکردهای خانواده است .
 
چکیده : خانواده ، این نهاد طبیعی اجتماعی، از آغاز خلقت بشر وجود داشته است. با گذر زمان و پیشرفت جوامع بشری به‌تدریج در آداب‌ و رسوم و ارزش‌های جوامع تحولاتی رخ داد. این تحولات عمدتاً از نهاد خانواده آغاز شد و بیشترین دگرگونی‌ها را ایجاد کرد.

تعداد کلمات 957 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه


ز) کنترل اجتماعی

یکی از کارکردهای نهاد خانواده کنترل اجتماعی است و این کنترل یا مستقیم است به این صورت که خانواده مستقیماً بر رفتار اعضا نظارت می‌کند و یا غیرمستقیم است به این صورت که با ارضای نیازهای جنسی و عاطفی و حمایت و مراقبت از کودکان و بزرگسالان و جامعه‌پذیری تحقق پیدا می‌کند.
 

ح) اقتصادی

خانواده گذشته از کارکردهایی مانند تولید مثل، جامعه‌پذیری و پرورش فرزندان که تا حدودی دارای بار اقتصادی است و گذشته از خدمت مستقیم اقتصادی از طریق کار خانگی و مصرف کالاها و خدمات، از طریق جنبه‌های شخصی خانواده مانند ارضای نیازهای عاطفی و حتی جنسی نیز می‌تواند در این رابطه تأثیر داشته باشد.

گیدنر می‌نویسد کار بی‌مزد خانگی اهمیت زیادی برای اقتصاد جامعه دارد. بر اساس برآوردها، کارِ خانه بین 25 تا 40 درصد ثروت ایجاد شده در کشورهای صنعتی را دربرمی‌گیرد. کار خانگی با ارائه خدمات رایگان که بسیاری از جمعیت شاغل به آنها وابسته است، بقیه اقتصاد را تقویت می‌کند.9
ناگفته نماند: زنان افزون بر جنبه‌های مذکور در بالا، خود می‌توانند با برنامه‌ریزی صحیح در چگونگی مصرف درآمد شوهر در داخل خانه و اجتناب از اسراف و تبذیر و یا با کار و تلاش و تولید درآمد و یا از طریق ارث بردن، کارکرد اقتصادی داشته باشند.
 

آسیب‌شناسی خانواده

نهاد خانواده مثل هر نهاد دیگری دچار آسیب‌هایی می‌شود که لازم است آن آسیب‌ها شناسایی و برای مقابله با آن اقدام شود. آنچه که باعث تزلزل و سست شدن بنیان خانواده و درنهایت موجب فروپاشی و زوال آن می‌شود،  فراموشی کارکردهای خانواده و یا فروکاستن آن و در نتیجه، سست شدن کارکردهای نهاد خانواده است.
در دوران گذشته، خانواده به دلیل برخورداری از ویژگی‌هایی چون تقدس پیوند زناشویی، انتظارات معقول زن و شوهر در زندگی مشترک از یکدیگر، محدودیت در روابط جنسی، رشدیافتگی و بلوغ زوجین، همسان همسری، تقسیم و تفکیک نقش‌ها، حمایت از خانواده توسط خویشان، محدودیت روابط اجتماعی زنان و مردان، نظارت و کنترل، اخلاق و ایمان توسط زوجین و حاکمیت محبت و عشق بین زوجین و در نتیجه تحقق کارکردها، از ثبات و استحکام نیرومندی برقرار بوده است، اما در دوران مدرن این ویژگی‌ها کمرنگ و آن کارکردها نیز فروکاسته شده است و علت آن به ویژگی‌هایی برمی‌گردد که به دوران مدرن مربوط می‌شود.
به دیگر سخن خانواده زمانی دچار آسیب می‌شود که کارکردهای خانواده تغییر کند و زمانی خانواده کارکرد خود را از دست می‌دهد که یا در اهداف و ارزش‌های خانواده دگرگونی ایجاد شود و یا شیوه‌هایی جایگزین پیدا شود که بتواند نقش خانواده را ایفا کند.

پیدایش مکاتب و اندیشه‌هایی چون فمینیسم، لیبرالیسم، اومانیسم و مانند آن از اموری هستند که در تغییر ارزش‌ها و اهداف خانواده مؤثرند.
 

الف) فمینیسم و خانواده

یکی از جریان‌های مهم و مطرح فرهنگی- اجتماعی که در عصر مدرنیته، پس از رنسانس در اروپا شکل گرفت و بتدریج گسترش یافت و بر حقوق زنان و جایگاه خانواده تأثیر جدی برجای گذاشته و بسیاری از قوانین و باورها و ارزش‌های مربوط به خانواده را به چالش کشیده است، فمینیسم است که در مراحل اولیه شکل گیری خود به دنبال دفاع از حقوق زنان و ارتقا بخشیدن به نقش آنان و رفع تبعیض و ستم از زنان در جنبه‌های گوناگون بود.
گرچه منظور اصلی این جریان، دفاع از حقوق زن و حفظ جایگاه اوست، اما به لحاظ اینکه یکی از ارکان اصلی خانواده شخصیت زن به عنوان همسر یا مادر است، طبیعی است که این بینش در صورت پذیرش بیشترین تأثیر منفی را بر خانواده نهاده است. از جمله صاحبان این فکر دوبرار است که می‌گوید: زنان در همه جوانب زندگی‌شان تحت سلطه‌اند، فقدان نسبی آزادی در مورد زنان صرفاً به حقوق مدنی یا سمت‌های خاص مادری و همسری محدود نیست هرچند این عوامل نیز به عدم آزادی آنها کمک می‌کند، بلکه آنها توسط همه مدنیت با مجموعه ارزش‌گذاری‌ها و رفتارهای اجتماعی که درک ما از زن و مرد را به وجود می‌آورد، در جایگاه پست‌تری قرار می‌گیرند. وی پیشنهاد می‌کند که زنان باید نقش همسری و مادری را که در این نقش‌ها به سهولت به تنی بی‌جانی تبدیل می‌شوند، رها و قاطعیت لازم برای آزادی را تجربه کنند تا تصورها از آنچه زن باید باشد عوض شود و زنان و مردان از راه‌های رفتار یکسان، یکدیگر را در یابند.10

فمینیست‌های لیبرال نیز برپایه انکار تفاوت‌های طبیعی بین زن و مرد، علت تابعیت زنان از مردان را محدودیت‌های قانونی و آداب و رسومی می‌دانند که از طرفی زنان را از ورود به عرصه‌های عمومی بازمی‌دارد و از سویی بار مسئولیت‌های عرصه خصوصی را به گردن آنها می‌اندازد و آنها را در خانه‌های مجزا محبوس می‌سازد و این در حالی است که پاداش‌های راستین زندگی اجتماعی یعنی پول، قدرت، منزلت، آزادی، فرصت‌های رشد و بالا بردن ارزش‌های شخصی تنها در عرصه عمومی یافت می‌شود.11
براساس این دیدگاه، اگر زنان بخواهند جایگاه واقعی خود را حفظ کنند باید ارزش‌های واقعی زن و کارکرد خانواده را نادیده بگیرند. برای همین جهت برخی گفته‌اند: ما ظاهراً در واکنش برضد کسانی که زنان را صرفاً برحسب ارتباط شان با مردان به عنوان همسر، مادر و خانه‌دار تعریف می‌کنند در این جریان قرار گرفته و موجب شوند که زنان از هویت و جایگاه واقعی خود سقوط ‌کنند در حالی که با این کار هسته اصلی شخصیت و بزرگی زن را که از طریق عشق و تربیت و خانه به فعلیت می‌رسد، انکار می‌کنند.12
 
 
ادامه دارد...

نویسنده : حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفی‌پور

بیشتر بخوانید :
تاثیر منفی مدرنیته بر خانواده (بخش اول)
تأثیر مدرنیته بر تحولات حجاب بانوان در جامعه ایران
سبک زندگی مدرن و افزایش آمار طلاق
خانواده امروز و آسیب های آن
نگاهی به آسیب شناسی خانواده
آسیب شناسی خانواده ایرانی


پی‌نوشت‌ها :
1ـ مدرنیته و مدرنیسم، حسینعلی نوذری، ص 7.
2ـ همان، ص 137.
3ـ همان، ص 140.
4ـ نابرابری جنسی از دیدگاه اسلام و فمینیسم، حسین بستان ص 11.
5ـ مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی خانواده، دکتر ساروخانی، صص 135و 136.
6ـ همان.
7ـ همان.
8ـ همان.
9ـ جامعه‌شناسی عمومی، ص 196.
10ـ فمینیسم و دانش‌های فمینیسمی، صص 94و95.
11ـ نابرابری و ستم جنسی، ص 40.
12ـ ‌همان، ص 43.
13ـ 8 گناه بزرگ انسان متمدن کزادلورنقس، ترجمه دکتر محمود بهزاد و فرامرز بهزاد، ص 67.
14ـ تمدن سال 2001، ژان فورانسیه، ترجمه خسرو رضایی، ص 105.