عنصر اصلی یک زندگی خوب، آن است که فرد، خود را شبیه زندگی و با آن هماهنگ سازد، نه آن که زندگی را با خواسته های خود هماهنگ کند.
 
چکیده: ما انسان ها خوشحالی و شادکامی را مستقیماً از جایی نمی گیریم بلکه با داشتن اعتقادات خاص و تفکرات به خصوص آن را در خود خلق می کنیم. با ما همراه باشید تا با عوامل شادکامی بیشتر آشنا بشوید. 

تعداد کلمات 1102 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه

عوامل شادکامی

شادکامی یک سری عوامل نیز دارد که موجب تحقق آن می شوند. این عوامل دو دسته اند: عواملی که مستقیم به پایه نظری مربوط می شوند و آنها را «عوامل اصلی» می نامیم و عواملی که غیر مستقیم به شادکامی کمک می کنند و آنها را عوامل «زمینه ساز» می گوییم. عوامل اصلی، اموری هستند که پایه رضامندی یعنی «خیر» و پایه نشاط یعنی «لذت» را تأمین می کنند و عوامل زمینه ساز، اموری هستند که موانع را بر طرف می سازند و زمینه رضامندی را به وجود می آورند. توضیح این که اصل رضامندی در خیر بودن زندگی است؛ اما برای تحقق رضامندی، باید در وضعیت ناخوشایند، فشارهای روانی و رنج آنها را مهار کرد و در وضعیت خوشایند، شناخت نعمت ها و توجه به آنها را ایجاد کرد تا در مجموع، زمینه رضامندی حاصل شود. تا فرد از سیطره فشارهای روانی مخصوص وضعیت ناخوشایند خارج نشود، نمی تواند به رضامندی دست یابد و تا داشته های زندگی خود را نبیند و از احساس محرومیت و ناکامی رها نشود، نمی تواند نسبت به آنها رضایت داشته باشد.
در تحلیل این امر باید گفت که بر اساس آنچه در بحث مبانی خواهد آمد، توحید و خداباوری - که ریشه همه مبانی است- در دو سطح اثر می گذارد:
یک. در سطح نخست، موجب می شود که در یک نگاه کلان، از سویی، فرد، همه تقدیر های خداوند متعال را مبتنی بر «خیر» بداند (خیرباوری) و در نتیجه، به احساس رضامندی دست یابد، و از سوی دیگر، مطابق خواست خداوند، «لذت» خود را تأمین کند و به نشاط دست یابد (فصل چهارم).
دو. در سطحی پایین تر و عینی تر، توحید و خداباوری، موجب می شود که فرد در بعد خوشایند، همه داشته های زندگی خود را ببیند و آنها را از خدا بداند و برای آنها ارزش قائل باشد و در نتیجه، «شکر» تحقق یابد؛ و در بعد ناخوشایند، موجب می شود که دردها و رنج های مصیبت و تکلیف را به مصلحت خود بداند و آنها را تحمل نماید و در نتیجه، «صبر» تحقق یابد. از سوی دیگر برای تحقق تقدیر خداوند در زندگی تلاش کند (خیرآوری) و در نتیجه، زندگی خوب را در دایره تقدیر خداوند تأمین نماید. همچنین موجب می شود که لذت های مادی و معنوی با همه ابعادش را تأمین نماید و در نتیجه، نشاط مادی و معنوی تحقق یابد. بدین وسیله، همه ابعاد شادکامی تحقق می یابد. این بحث را در فصول دهم، یازدهم، دوازدهم، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم بررسی خواهیم کرد.
 

شادکامی در روانشناسی مثبت گرا

واژة Happiness در انگلیسی را می توان به دو معنا به کار برد: یکی شادی است که در این صورت، از هیجان مثبت در زمان حال سخن گفته ایم. دیگری، شادکامی و سعادتمندی است که در این معنای اخیر، شادکامی، با خشنودی و رضایت از زندگی مترادف است و به نظر می رسد آنچه در روانشناسی مثبت گرا از آن بحث می شود، این معنا از Happiness است.[1]
روان شناسان در باره معنای این اصطلاح، کمتر سخن گفته اند و بیشتر به مؤلفه ها و عوامل آن پرداخته اند؛ همان گونه که اصطلاح سعادت در حوزه مطالعات اسلامی نیز چنین وضعی دارد. دلیل آن را نیز در روشن بودن معنای آن نزد مردم می دانند. آرگایل در باره معنای شادکامی می نویسد: گاهی گفته می شود که مفهوم شادکامی، مبهم و اسرارآمیز است؛ اما روشن است که بیشتر مردم به خوبی می دانند که شادکامی چیست. در زمینه یابی ها که از مردم در باره معنای شادکامی سؤال شده، پاسخ داده اند که غالبا شادکامی، عبارت است از بودن در حالت خوشحالی و سرور یا دیگر هیجان های مثبت، یا عبارت است از راضی بودن از زندگی خود.[2]
وی معتقد است که مردم، این اصطلاح را کاملا درک می کنند و در خصوص این که شادکامی، به هیجانات مثبت و رضایت از زندگی مربوط می شود، نظر نسبتا شفافی دارند.[3]
البته وی معتقد است علاوه بر این دو جزء (عواطف مثبت و رضایت)، جزء سومی نیز وجود دارد که عبارت است از: فقدان افسردگی، اضطراب یا دیگر عواطف منفی.[4] این جزء در حقیقت، مربوط به بعد هیجان ها می شود. البته از آن جا که بر اساس تحقیقات، هیجان های مثبت و منفی، از یکدیگر مستقل اند، نمی توان آنها را در یک جزء قرار داد. بررسی ها نشان داده که وجود عواطف مثبت، به معنای فقدان عواطف منفی نیست و وجود عواطف منفی نیز به معنای فقدان عواطف مثبت نیست. این یافته، ما را به این نتیجه گیری رهنمون می سازد که شادکامی، سه قسمت عمده دارد: رضایت، عواطف مثبت و عواطف منفی.[5]
به باور برخی صاحب نظران،[6]  «Happiness» و «Subjective Well- being »که به اختصار «SWB» خوانده می شود - یک معنا دارند. تنها تفاوت آنها در عرفی بودن و آکادمیک بودن است؛ Happiness واژه ای عرفی است که مردم بیشتر آن را می شناسند؛ اما «SWB»، واژه ای آکادمیک است. شاید بر همین اساس است که فروح، معتقد است که شادکامی، اساسا مقوله ای ذهنی[7] و مبتنی بر قضاوت ذهنی افراد است. از این رو، شناخت «SWB» می تواند تا حدود زیادی معنای شادکامی را نیز روشن سازد.
به نوشته کریستوفر کاراس، «SWB»  به رضایت مندی افراد از «کیفیت زندگی» شان اشاره دارد و جانشینی برای تحقیقات عینی ساختار کیفیت زندگی است، مانند: ثروت، میزان درآمد و انتظارات از زندگی. وی در بخش دیگری می گوید: بسیاری از واژه ها در متون برای بیان اثرات مذهب و معنویت بر بهزیستی به کار برده می شوند. این واژه ها عبارت اند از: بهزیستی شخصی، بهزیستی روانشناختی، بهزیستی شناختی، و کیفیت زندگی که در تحقیقات اخیر، زیر عنوان «بهزیستی روانی(SWB) » طبقه بندی می شوند.[8]
دینر و همکاران، در راهنمای روانشناسی مثبت گرا می نویسند: بشر، زمانی به فکر افتاد که: چه چیزی، یک زندگی خوب را می سازد؟ دانشمندانی که در این باره مطالعه کردند، بر این باورند که عنصر اصلی یک زندگی خوب، آن است که فرد، خود را شبیه زندگی و با آن هماهنگ سازد، نه آن که زندگی را با خواسته های خود هماهنگ کند. بهزیستی روانی، به عنوان شناخت و ارزیابی های مؤثر در زندگی تعریف شده است. این ارزیابی ها شامل واکنش های احساسی و هیجانی، مثل قضارت شناختی از رضامندی است.
وی سپس ادامه می دهد که رضامندی از زندگی، مفهومی گسترده است که شامل تجربیات خوشایند، سطح پایینی از خلقیات منفی و سطح بالایی از رضایت از زندگی می شود. تجربیات مثبت، موجب سطح بالایی از بهزیستی روانی می شوند چون زندگی رضایت بخشی را می سازند.
 
پی نوشت:

[1] . براتی، 1388، ص 57.
[2] . آرگایل، ۱۳۸۲، ص ۱۴.
[3] . آرگایل، ۱۳۸۲، ص۲۵.
 [4] . آرگایل، ۱۳۸۲، ص ۱۴.
 [5] . آرگایل، ۱۳۸۲، ص۳۱.
[6] . گلزاری، مناسبات حدیث و روان شناسی (مجموعه گفتگو)، چاپ نشده.
 [7] . براتی، ۱۳۸۸، ص۵۷.
 [8] . کزازی، ۱۳۸۶.
 

 
 
منبع: کتاب «الگوی اسلامی شادکامی»
نویسنده: عباس پسندیده
 

بیشتر بخوانید:
رازهای شادکامی برای شاد زیستن
راز شادکامی برای دستیابی به بالاترین لذت زندگی
جوان و شادکامی
هفت کلید دستیابی به شادمانی