تاثیر همراهی مادران در نقش آفرینی پدران (بخش دوم)
مادران به خاطر مهر مادری به طور فطری و ذاتی، بیشتر اوقات داوطلب ایفای نقش مادری خود تا حد توان و در قالب باورها و دانسته های خود هستند. اما در مورد پدران تجربه ثابت کرده بعضی از مردان خود را مقید به ایفای نقش پدری در خانواده نمی دانند و یا از جایگاه خود در خانواده سوء استفاده می کنند؛ از این رو می توان گفت چه بسا خانواده هایی وجود دارند که با وجود مرد خانه، باز دچار نبود پدر هستند.
فرزندان برای تأمین نیازهای روحی و روانی، نیز رشد و بالندگی، احتیاج به خانواده ای دارند که در آن هر دو قطب پدر و مادر، فعال باشند.
1ـ گروهی به دلیل عدم لیاقت و کفایت همسر در اداره خانواده، به اجبار عهده دار این مسئولیت شده اند، در حالی که از عهده گیری آن راضی نیستند.
2ـ گروهی دیگر از زنان بر این باورند که اگر اداره خانه را به عهده گیرند و همسران شان را در حاشیه قرار دهند، خوشبخت تر و موفق ترند. از این رو برای رسیدن به این سعادت کاذب تلاش می کنند.
اما مسئولیت یک زن چه به عنوان مادر و چه به عنوان همسر، آنقدر دشوار و سنگین است که اگر قرار باشد وظیفه پدر بر آن افزوده شود، آسایش و آرامش را از او خواهد گرفت. این وضع برای فرزندان نیز ناخوشایند است چرا که باید شاهد شکایت ها و رنجش هر روز مادر اما بی اعتنایی و لاابالی گری پدر باشند، یا شاهد جنگ و دعوای همیشگی پدر و مادر بر سر مسئولیت خانواده. این دسته از خانواده ها زمانی که فرزندان بزرگ شده، نیاز به قدرت کنترل کننده و ناظر قدرتمند دارند، با بحران روبه رو می شوند.
فطرت و طبیعت فرزندان، خواهان مدیریت و نظارت پدر است. به گفته روانشناسان: «رویه پدر و مادر نسبت به کودک با نیازهای خود او تطبیق می کند. کودک در دوران طفولیت، چه از نظر وضع بدنی و چه از نظر روانی، احتیاج به عشق و توجه بی قید و شرط مادرانه دارد. همین فرزند بعد از شش سالگی به عشق پدر و راهنمایی و حکمروایی او احتیاج پیدا می کند.» «[چرا که] پدر نیز بیان کننده قطب دیگری از وجود بشر است. دنیای فکر و ساخته های بشر، قانون و نظم، انضباط، مسافرت و ماجرا، همگی تجلیات آن قطبند. پدر کسی است که طفل را تعلیم می دهد و راه ورود به دنیا را به او می نمایاند.»
بنابراین فرزندان برای تأمین نیازهای روحی و روانی، نیز رشد و بالندگی، احتیاج به خانواده ای دارند که در آن هر دو قطب پدر و مادر، فعال باشند، و از هر دو به یک میزان بهره مند شوند. کاستن و کمرنگ کردن اثر هر کدام، می تواند خانواده را به محیط ناهنجاری تبدیل کند، نیز مشکلات فراوانی چون ناهنجاری های روحی و روانی، عقده های عاطفی، بحران نظم و انضباط و صدها مشکل تربیتی دیگر ایجاد کند. خاستگاه و ریشه مشکلات را باید در وابستگی یک طرفه و بیش از حد فرزندان به مادر و دوری آنها از پدر جستجو کرد. وقتی ببینند همه امور دست مادر است و پدر در خانواده فردی ناتوان و بی تأثیر و بی اراده است، کم کم از پدر فاصله گرفته و برای رفع نیازهای خود به مادر فشار می آورند. در چنین وضعی مادر بیش از همه دچار مشکل خواهد شد اما مشکلات و صدماتی که برای فرزندان پیش می آید جبران ناپذیرتر است.
«چرا که حضور و نظارت پدر در جهت رشد مهارت های شناختی دختران و پسران، هر دو لازم و ضروری است. همچنان که فقدان او در کاهش نقصان این مهارت ها در هر دو جنس [مخصوصا پسران [بی تأثیر نخواهد بود.» اگر پدر نقش قوی و فعال در مدیریت خانواده نداشته باشد و از اداره خانواده بر کنار باشد، پسرش فاقد روحیه مردانه و قوی خواهد شد و این امر در رفتار اجتماعی او اثرات بدی باقی می گذارد. گروهی از زنان بر این باورند که اگر اداره خانه را به عهده گیرند و همسران شان را در حاشیه قرار دهند، خوشبخت تر و موفق ترند. از این رو برای رسیدن به این سعادت کاذب تلاش می کنند. خاستگاه و ریشه مشکلات را باید در وابستگی یک طرفه و بیش از حد فرزندان به مادر و دوری آنها از پدر جستجو کرد.
اگر مادر در خانواده نقش چیره و مسلط را ایفا کند، دختر الگویی صحیح و مناسب که بتواند نقش ویژه او را بیاموزد، نخواهد داشت و این امر در رفتار آینده او تأثیرات سوء می گذارد. ممکن است بعضی از زنان بگویند که شوهران از زیر بار مسئولیت فرار می کنند! به این گروه از زنان پیشنهاد می کنیم که مسئولیت همسران شان را به عهده نگیرند، چون با قبول مسئولیت، ایشان را به سمت لاابالی گری و بی قید و بندی هر چه بیشتر هدایت کرده، خود را در معرض سوء استفاده قرار می دهند. معمولاً از استقلال، قدرت و مدیریت کافی برخوردار نیستند. همچنین اگر مادر در خانواده نقش چیره و مسلط را ایفا کند، دختر الگویی صحیح و مناسب که بتواند نقش ویژه او را بیاموزد، نخواهد داشت و این امر در رفتار آینده او تأثیرات سوء می گذارد.»
این فقط پاره ای از خطراتی است که این گونه خانواده ها را تهدید می کند. برخی روانشناسان مشکلات بسیار بزرگ تری چون هیستری، می خوارگی، عدم توانایی ابراز وجود، ناتوانی در سازش با زندگی و افسردگی را نتیجه وابستگی یک طرفه به مادر و دوری از پدر می دانند. همچنین ثابت شده است که خیره سری و خودرأیی بسیاری از نوجوانان، ناشی از ضعف مدیریت و قاطعیت در محیط خانواده است. با توجه به آنچه که بیان شد و با نظر به اینکه مادران عاشق خانواده خود هستند، چنان که سلامتی و موفقیت فرزندان شان را بر هر خواسته خود ترجیح می دهند، بجاست با تأمل و تعمق بیشتر در این مسئله، خود داوطلبانه جهت ایجاد بستر مناسبی برای مدیریت پدر در خانه اقدام کنند.
اگر مادر همیشه در حضور و غیاب پدر از او به خوبی یاد کند و نام او را با احترام ببرد، نیز از دوران کودکی، خدمات و زحمات پدر را به فرزندان یادآور شده، آنها را به قدردانی، تشکر و حرف شنوی از پدر تشویق کند، یا همواره خوبی های او را برای فرزندان تعریف کرده و از پدر در ذهن ایشان تصویر مثبت و مفیدی بسازد، قطعا رابطه بهتری بین پدر و فرزندان ایجاد می کند؛ از این راه هم پدر می تواند مدیر بهتری برای خانواده باشد و هم فرزندان بهتر مدیریت و نظارت او را می پذیرند و در باره رفتارشان راحت تر می توانند به پدر پاسخ دهند.
اما بیان اختلافات در حضور فرزندان و سوء استفاده از ایشان در بگو مگوهای خانوادگی و بُریدن روابط آنها با پدر، منجر به طغیان و سرکشی ایشان در مقابل پدر و حتی مادر خواهد شد، که به نفع هیچ کدام از اعضای خانواده نخواهد بود. بجاست زنان دست کم به خاطر سلامت فرزندان «در محیط خانواده به همسران خود احترام کنند و تندی و بی احترامی ننمایند تا عزت ایشان نزد فرزندان کم نشود؛ زیرا فرزندان به مادر علاقه دارند و با این عمل [از پدر] رنجور و ناراحت خواهند شد و عصیان خواهند کرد و چنانچه اختلافی هم دارند در پنهان و دور از دید و شنید آنها حل کنند.»
بهتر است از راه شخصیت بخشیدن، جبران نقطه ضعف های عاطفی و روحی شوهر، همچنین تحریک وی برای برانگیختن غیرت مردانه او، نیز با گفتگوهای منطقی در زمان مناسب، در صدد برآیند به تدریج حس مسئولیت را در پدر خانواده بیدار کنند و از او یک مدیر لایق بسازند. در نهایت به عنوان بهترین راهکار پیشنهادی در این زمینه می توان به دستورهای روشنگر و هدایتگر اسلام در فرایند شوهرداری اشاره کرد زیرا آموزه های شوهرداری اسلامی بهترین زمینه را در این خصوص فراهم کرده است.
منبع: انسی نوش آبادی ، پیام زن-مهر 1385، شماره 175 - صفحه 74
چکیده : مادران به خاطر مهر مادری به طور فطری و ذاتی، بیشتر اوقات داوطلب ایفای نقش مادری خود تا حد توان و در قالب باورها و دانسته های خود هستند. اما در مورد پدران تجربه ثابت کرده بعضی از مردان خود را مقید به ایفای نقش پدری در خانواده نمی دانند و یا از جایگاه خود در خانواده سوء استفاده می کنند؛ از این رو می توان گفت چه بسا خانواده هایی وجود دارند که با وجود مرد خانه، باز دچار نبود پدر هستند.
تعداد کلمات 1486 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1486 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
مدیریت زنانه
به دو دلیل بعضی از زنان سعی می کنند که مدیریت خانواده را به عهده گیرند:1ـ گروهی به دلیل عدم لیاقت و کفایت همسر در اداره خانواده، به اجبار عهده دار این مسئولیت شده اند، در حالی که از عهده گیری آن راضی نیستند.
2ـ گروهی دیگر از زنان بر این باورند که اگر اداره خانه را به عهده گیرند و همسران شان را در حاشیه قرار دهند، خوشبخت تر و موفق ترند. از این رو برای رسیدن به این سعادت کاذب تلاش می کنند.
اما مسئولیت یک زن چه به عنوان مادر و چه به عنوان همسر، آنقدر دشوار و سنگین است که اگر قرار باشد وظیفه پدر بر آن افزوده شود، آسایش و آرامش را از او خواهد گرفت. این وضع برای فرزندان نیز ناخوشایند است چرا که باید شاهد شکایت ها و رنجش هر روز مادر اما بی اعتنایی و لاابالی گری پدر باشند، یا شاهد جنگ و دعوای همیشگی پدر و مادر بر سر مسئولیت خانواده. این دسته از خانواده ها زمانی که فرزندان بزرگ شده، نیاز به قدرت کنترل کننده و ناظر قدرتمند دارند، با بحران روبه رو می شوند.
فطرت و طبیعت فرزندان، خواهان مدیریت و نظارت پدر است. به گفته روانشناسان: «رویه پدر و مادر نسبت به کودک با نیازهای خود او تطبیق می کند. کودک در دوران طفولیت، چه از نظر وضع بدنی و چه از نظر روانی، احتیاج به عشق و توجه بی قید و شرط مادرانه دارد. همین فرزند بعد از شش سالگی به عشق پدر و راهنمایی و حکمروایی او احتیاج پیدا می کند.» «[چرا که] پدر نیز بیان کننده قطب دیگری از وجود بشر است. دنیای فکر و ساخته های بشر، قانون و نظم، انضباط، مسافرت و ماجرا، همگی تجلیات آن قطبند. پدر کسی است که طفل را تعلیم می دهد و راه ورود به دنیا را به او می نمایاند.»
بنابراین فرزندان برای تأمین نیازهای روحی و روانی، نیز رشد و بالندگی، احتیاج به خانواده ای دارند که در آن هر دو قطب پدر و مادر، فعال باشند، و از هر دو به یک میزان بهره مند شوند. کاستن و کمرنگ کردن اثر هر کدام، می تواند خانواده را به محیط ناهنجاری تبدیل کند، نیز مشکلات فراوانی چون ناهنجاری های روحی و روانی، عقده های عاطفی، بحران نظم و انضباط و صدها مشکل تربیتی دیگر ایجاد کند. خاستگاه و ریشه مشکلات را باید در وابستگی یک طرفه و بیش از حد فرزندان به مادر و دوری آنها از پدر جستجو کرد. وقتی ببینند همه امور دست مادر است و پدر در خانواده فردی ناتوان و بی تأثیر و بی اراده است، کم کم از پدر فاصله گرفته و برای رفع نیازهای خود به مادر فشار می آورند. در چنین وضعی مادر بیش از همه دچار مشکل خواهد شد اما مشکلات و صدماتی که برای فرزندان پیش می آید جبران ناپذیرتر است.
«چرا که حضور و نظارت پدر در جهت رشد مهارت های شناختی دختران و پسران، هر دو لازم و ضروری است. همچنان که فقدان او در کاهش نقصان این مهارت ها در هر دو جنس [مخصوصا پسران [بی تأثیر نخواهد بود.» اگر پدر نقش قوی و فعال در مدیریت خانواده نداشته باشد و از اداره خانواده بر کنار باشد، پسرش فاقد روحیه مردانه و قوی خواهد شد و این امر در رفتار اجتماعی او اثرات بدی باقی می گذارد. گروهی از زنان بر این باورند که اگر اداره خانه را به عهده گیرند و همسران شان را در حاشیه قرار دهند، خوشبخت تر و موفق ترند. از این رو برای رسیدن به این سعادت کاذب تلاش می کنند. خاستگاه و ریشه مشکلات را باید در وابستگی یک طرفه و بیش از حد فرزندان به مادر و دوری آنها از پدر جستجو کرد.
اگر مادر در خانواده نقش چیره و مسلط را ایفا کند، دختر الگویی صحیح و مناسب که بتواند نقش ویژه او را بیاموزد، نخواهد داشت و این امر در رفتار آینده او تأثیرات سوء می گذارد. ممکن است بعضی از زنان بگویند که شوهران از زیر بار مسئولیت فرار می کنند! به این گروه از زنان پیشنهاد می کنیم که مسئولیت همسران شان را به عهده نگیرند، چون با قبول مسئولیت، ایشان را به سمت لاابالی گری و بی قید و بندی هر چه بیشتر هدایت کرده، خود را در معرض سوء استفاده قرار می دهند. معمولاً از استقلال، قدرت و مدیریت کافی برخوردار نیستند. همچنین اگر مادر در خانواده نقش چیره و مسلط را ایفا کند، دختر الگویی صحیح و مناسب که بتواند نقش ویژه او را بیاموزد، نخواهد داشت و این امر در رفتار آینده او تأثیرات سوء می گذارد.»
این فقط پاره ای از خطراتی است که این گونه خانواده ها را تهدید می کند. برخی روانشناسان مشکلات بسیار بزرگ تری چون هیستری، می خوارگی، عدم توانایی ابراز وجود، ناتوانی در سازش با زندگی و افسردگی را نتیجه وابستگی یک طرفه به مادر و دوری از پدر می دانند. همچنین ثابت شده است که خیره سری و خودرأیی بسیاری از نوجوانان، ناشی از ضعف مدیریت و قاطعیت در محیط خانواده است. با توجه به آنچه که بیان شد و با نظر به اینکه مادران عاشق خانواده خود هستند، چنان که سلامتی و موفقیت فرزندان شان را بر هر خواسته خود ترجیح می دهند، بجاست با تأمل و تعمق بیشتر در این مسئله، خود داوطلبانه جهت ایجاد بستر مناسبی برای مدیریت پدر در خانه اقدام کنند.
تأثیر مثبت مادران در مدیریت بهتر پدران
بنا به آنچه گفته شد روشن است که سعادت خانواده و زنان در این است که مردان مدیر خانواده باشند و زنان آنها را در این زمینه یاری دهند. زن خانواده به گونه ها و راه های مختلف می تواند مرد را در مدیریت خانواده، و فرزندان را در اطاعت از پدر یاری دهد. چنان که وی با اطاعت از پدر خانواده در حضور فرزندان و پذیرفتن نظارت او، همچنین کسب اجازه از او در کارها می تواند بهترین الگو برای فرزندان باشد و ضرورت و لزوم مدیریت پدر را ثابت کند.اگر مادر همیشه در حضور و غیاب پدر از او به خوبی یاد کند و نام او را با احترام ببرد، نیز از دوران کودکی، خدمات و زحمات پدر را به فرزندان یادآور شده، آنها را به قدردانی، تشکر و حرف شنوی از پدر تشویق کند، یا همواره خوبی های او را برای فرزندان تعریف کرده و از پدر در ذهن ایشان تصویر مثبت و مفیدی بسازد، قطعا رابطه بهتری بین پدر و فرزندان ایجاد می کند؛ از این راه هم پدر می تواند مدیر بهتری برای خانواده باشد و هم فرزندان بهتر مدیریت و نظارت او را می پذیرند و در باره رفتارشان راحت تر می توانند به پدر پاسخ دهند.
اما بیان اختلافات در حضور فرزندان و سوء استفاده از ایشان در بگو مگوهای خانوادگی و بُریدن روابط آنها با پدر، منجر به طغیان و سرکشی ایشان در مقابل پدر و حتی مادر خواهد شد، که به نفع هیچ کدام از اعضای خانواده نخواهد بود. بجاست زنان دست کم به خاطر سلامت فرزندان «در محیط خانواده به همسران خود احترام کنند و تندی و بی احترامی ننمایند تا عزت ایشان نزد فرزندان کم نشود؛ زیرا فرزندان به مادر علاقه دارند و با این عمل [از پدر] رنجور و ناراحت خواهند شد و عصیان خواهند کرد و چنانچه اختلافی هم دارند در پنهان و دور از دید و شنید آنها حل کنند.»
فرار از مسئولیت
ممکن است بعضی از زنان بگویند که شوهران از زیر بار مسئولیت فرار می کنند! این مطلب، واقعیت تلخی است که برخی از خانواده ها دچار آن هستند. به این گروه از زنان پیشنهاد می کنیم که مسئولیت همسران شان را به عهده نگیرند، چون با قبول مسئولیت، ایشان را به سمت لاابالی گری و بی قید و بندی هر چه بیشتر هدایت کرده، خود را در معرض سوء استفاده قرار می دهند.بهتر است از راه شخصیت بخشیدن، جبران نقطه ضعف های عاطفی و روحی شوهر، همچنین تحریک وی برای برانگیختن غیرت مردانه او، نیز با گفتگوهای منطقی در زمان مناسب، در صدد برآیند به تدریج حس مسئولیت را در پدر خانواده بیدار کنند و از او یک مدیر لایق بسازند. در نهایت به عنوان بهترین راهکار پیشنهادی در این زمینه می توان به دستورهای روشنگر و هدایتگر اسلام در فرایند شوهرداری اشاره کرد زیرا آموزه های شوهرداری اسلامی بهترین زمینه را در این خصوص فراهم کرده است.
منبع: انسی نوش آبادی ، پیام زن-مهر 1385، شماره 175 - صفحه 74
بیشتر بخوانید :
نقش «مادر» در تثبیت جایگاه پدر در خانواده
نقش مادران خانه دار در تربیت فرزندان
کارکردهای خانواده (حمایت و مراقبت)
قرآن و نقش تربیتی مادر در خانواده
نقش اساسی مادر در تربیت فرزند
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}