تفاوت زن و مرد، ذاتی است نه برساخته از اجتماع.

زن و مرد از منظر شهید مطهری

شهید مطهری، محورهای مهمی از مباحث زن و مرد را مد نظر قرار داده است.


[محور اول]

محور نخست اینکه، مرد و زن وجودشان ذاتی است و نه طفیلی؛ از نگاه دینی، زن طفیلی مرد نیست و خداوند متعال زن را به عنوان مخلوقی طفیلی که در راستای استفاده مرد باشد نیافریده است (مثل خلقت دریاها، معادن و نعمت ها که برای انسان خلق شده)، بلکه فرزندی از فرزندان آدم است و از نگاه ارزشی در حد مرد می باشد. براساس تفکر اسلامی، زن نه برده است و نه در حکم مملوک و برده، بلکه انسانی وارسته و هم سطح مردان است و آیه «و لقد کرمنا بنی آدم ... » شامل هم زن است و هم مرد (مطهری، ۱۳۸۲، ج۵، ص۹۰)؛


[محور دوم]

محور دوم اینکه، میان زن و مرد اشتراک ها و تفاوت هایی وجود دارد، براساس تفکر دینی و اسلامی بین زن و مرد به لحاظ ارزش انسانی، کمال طلبی، برخورداری از پاداش الهی و... تفاوتی نیست. زن و مرد همانند دیگر جانداران که بین نر و ماده تفاوت های زیادی است، تفاوت هایی به لحاظ جسمانی، عاطفی، عقلی، روانشناختی و غیره دارند. به طور خلاصه می توان گفت که اولا، جنس نر به لحاظ جسمی قوی تر و درشت تر؛ ثانیا، خشن تر و ثالثا، دارای وسایل دفاعی و جنگی مجهزتر و آماده تری است، به لحاظ احساسات نیز اولا، احساسات نر مبارزانه تر؛ ثانیا، تصاحبی و ثالثا، حمایتی است، اما جسم زن کوچکتر، ضعیف تر، ظریف تر و بی دفاع تر است و روح او نیز بزمی تر، غیرتصاحبی تر و تحت حمایت تر است. احساسات مرد تعقلی تر و احساسات زن عاطفی تر است. مرد به فکر و اندیشه و زن بیشتر به جمال و زینت علاقه مند است (همان، ص ۹۴-۹۵). مرد بنده شهوت خود و زن در بند محبت مرد است؛ مرد خواهان تصاحب شخص زن و زن خواهان تسلط بر مرد از راه تسخیر قلب اوست. زن از مرد شجاعت و دلیری می خواهد و مرد از زن زیبایی و دلبری، شهوت مرد آغازگرانه و تهاجمی است و شهوت زن انفعالی است (مطهری، ۱۳۶۹، ص۲۰۵-۲۰۷). زن برخلاف مرد، پناه جوست نه جنگجو؛ در زن غریزه تحت حمایت واقع شدن وجود دارد (همو، ۱۳۸۲، ج۵، ص۱۵۴). در زنان میل به خودآرایی و در مردان ویژگی هایی مثل غیرت برجستگی دارد (همان، ص۱۷۹؛ ۱۳۷۹، ج۱۹، ص۴۳۶).


[محور سوم]

محور سوم اینکه، تفاوت های زن و مرد دلیلی بر انحطاط و عقب ماندگی زن نیست. تفاوت های زن و مرد براساس اصل تناسب است که بر همه جهان حکمفرماست. جهان چون خط و خال و چشم و ابروست ... اگر بنا بود در متن خلقت، زن و مرد سعادت جداگانه داشته باشند و از هم جدا زندگی کنند، مانند زندگی قومی و قوم دیگر، قوم زنان و قوم مردان؛ به یقین، باید زن را متأخر و منحط از مرد فرض کرد، همیشه طبقه زن از طبقه مرد مؤخر و عقب بود، ولی طبیعت این دو را به منزله یک واحد آفریده، یعنی زندگی خانوادگی را در سرشت آنها قرار داده و زندگی آنها را براساس وحدت نهاده است، به وسیله عشق و محبت آن چنان مرد را در تسخیر زن قرار داده که همه نیروهای مرد در خدمت زن نیز قرار می گیرد و در نتیجه، مشترکا از آن نیرو استفاده می کنند و در نتیجه ابزار زندگی مرد، ابزار زندگی زن هم هست و ابزار زندگی زن، ابزار زندگی مرد هم هست. اینها در سعادت یکدیگر شریکند، بلکه سعادت هر یک عین سعادت دیگری است. پس هدف این اختلاف، انجذاب، ترکب و وحدت است. زن و مرد مکمل یکدیگرند و اختلافشان مانند اختلاف اجزای اتومبیل است که آهن ضخیم زیر چرخها و سیم نازک برق هر دو لازم است و هر دو بجاست و هیچ کدام عقب مانده نیست، اگر تفاوتی بین زن و مرد نبود تجاذب حاصل نمی شد. این تناسب به صورت تفوق و تسلط ظاهری و بدنی مرد و تسلط معنوی و قلبی زن است و همین تفاوت موجب این است که زندگی خانوادگی طبیعی باشد، یعنی انسان هرچند مدنی بالعلبع نباشد منزلی بالبلبع هست (مطهری، ۱۳۸۲، ج۵، ص۹۵-۱۰۱).

 
 
«منبع: کتاب «روان شناسی زن و مرد
نویسنده: مسعود جان بزرگی و علی احمد پناهی

 

بیشتر بخوانید:
عقل مرد و زن و رشد و کمال در نگاه اسلام
برابری زن و مرد
تفاوت های فیزیولوژیکی زن و مرد