قاطعیت در تربیت فرزند (بخش اول)
در این مطلب بر آنیم در مورد لزوم وجود جدیت و قاطعیت یا به عبارت دیگر محرک های باز دارنده در تمام مراحل تربیت سخن برانیم و آثار سوء فقدان یا کمبود آن را بر عدم پختگی و استقلال و رشد عاطفی و اجتماعی کودک بیان کنیم.
اصلا به صلاح کودکان نیست که دریابند حتی اگر به وظایف خود عمل نکنند و یا اعمال ناپسند انجام دهند، هیچ اتفاقی روی نخواهد داد.
مقدمه
اصولا یک تربیت صحیح در دو جبهه تلاش می کند. جبهه ای که در آن امر به خوبی ها و رعایت امور پسندیده است وجبهه ای دیگر که در آن نهی از انجام امورناپسند است. همانگونه که تشویق و تقدیربرای ایجاد حرکت و واداشتن فرد به اعمال پسندیده لازم است، وجود قاطعیت وملامت و هشدار و حتی گاهی تنبیه برای جلوگیری از انجام کارهای ناروا ضروری است.
در این مقاله بر آنیم در مورد لزوم وجود جدیت و قاطعیت یا به عبارت دیگرمحرک های باز دارنده در تمام مراحل تربیت سخن برانیم و آثار سوء فقدان یا کمبود آن را بر عدم پختگی و استقلال و رشد عاطفی و اجتماعی کودک بیان کنیم.
در این مقاله بر آنیم در مورد لزوم وجود جدیت و قاطعیت یا به عبارت دیگرمحرک های باز دارنده در تمام مراحل تربیت سخن برانیم و آثار سوء فقدان یا کمبود آن را بر عدم پختگی و استقلال و رشد عاطفی و اجتماعی کودک بیان کنیم.
تعاریف تربیت
تربیت به معنی پروردن و پروراندن ازماده "ربو" است و این لغت به معنای بالارفتن، اوج گرفتن، افزودن و رشد کردن است. و در اصطلاح به معنی کوششی است جهت ایجاد دگرگونی مطلوب در فرد و به کمال رساندن تدریجی و مداوم او.
در تعریف تربیت نظرات مختلفی وجوددارد:
از نظر فلاسفه و علمای اخلاق: پروردن قوای جسمی و روحی انسان است، برای وصول به کمال مطلوب مقدر انسانی .
از نظر روان شناسان: تربیت مراقبتی است دائم از حیات در حال رشد و ایجاد تغییر در فرد به منظور یافتن قدرت درک مسائل و ایجاد زمینه جهت استقلال فکری وهمچنین شکوفایی استعدادهای مادر زادی فرد.
از دیدگاه اسلام: تربیت وسیله ای است برای ساختن مستمر و به عمل آوردن آدمی که حاصل آن داشتن انسانی است متفکر، مؤمن، متعهد و مسؤول که در برابر محیط ارزیاب و منتقد و در جنبه رفتار، عامل به یافته های مکتب است.
باید توجه داشت که تربیت ازدیدی نوعی تحمیل به حساب می آید. الزامات و قیودی وجود دارد که تحمل آن برای طفل ضروری است اما کودک خلاف آن را مایل است. کودک یا نوجوان اغلب تحت تاثیرخواسته هایی است که بدون آینده نگری یا آگاهی از عواقب تسلیم شدن به این خواسته ها، در بر آوردن آنها اصرار می ورزند.
اگر او در برابر این گونه خواسته های نابجای خود مقاومتی احساس نکند. یعنی قاطعیتی در برابرآنها وجود نداشته باشد همواره به نوعی خواسته های خود را به کرسی می نشاند.
در مواردی پدر یا مادر لازم است با قاطعیت در برابر کارهای ناپسند یا خیره سری های فرزند بایستند. بطوری که همواره این احساس در فرزند وجود داشته باشد که دستش برای انجام کارهای ناپسند باز نیست و به عبارت دیگر فردی رها شده به حال خود نیست.
در تعریف تربیت نظرات مختلفی وجوددارد:
از نظر فلاسفه و علمای اخلاق: پروردن قوای جسمی و روحی انسان است، برای وصول به کمال مطلوب مقدر انسانی .
از نظر روان شناسان: تربیت مراقبتی است دائم از حیات در حال رشد و ایجاد تغییر در فرد به منظور یافتن قدرت درک مسائل و ایجاد زمینه جهت استقلال فکری وهمچنین شکوفایی استعدادهای مادر زادی فرد.
از دیدگاه اسلام: تربیت وسیله ای است برای ساختن مستمر و به عمل آوردن آدمی که حاصل آن داشتن انسانی است متفکر، مؤمن، متعهد و مسؤول که در برابر محیط ارزیاب و منتقد و در جنبه رفتار، عامل به یافته های مکتب است.
باید توجه داشت که تربیت ازدیدی نوعی تحمیل به حساب می آید. الزامات و قیودی وجود دارد که تحمل آن برای طفل ضروری است اما کودک خلاف آن را مایل است. کودک یا نوجوان اغلب تحت تاثیرخواسته هایی است که بدون آینده نگری یا آگاهی از عواقب تسلیم شدن به این خواسته ها، در بر آوردن آنها اصرار می ورزند.
اگر او در برابر این گونه خواسته های نابجای خود مقاومتی احساس نکند. یعنی قاطعیتی در برابرآنها وجود نداشته باشد همواره به نوعی خواسته های خود را به کرسی می نشاند.
در مواردی پدر یا مادر لازم است با قاطعیت در برابر کارهای ناپسند یا خیره سری های فرزند بایستند. بطوری که همواره این احساس در فرزند وجود داشته باشد که دستش برای انجام کارهای ناپسند باز نیست و به عبارت دیگر فردی رها شده به حال خود نیست.
در محبت زیاده روی نکنیم
اگر چه هیچ عاملی مانند محبت و توجه صحیح در نرم کردن دلها و ایجاد جو صمیمی و دوستانه مؤثر نیست و اگر چه مهمترین عامل در تربیت فرزندان و ایجاد اعتماد به نفس و خصوصیات شخصیتی سالم و مثبت در آنها سیراب کردن کودکان ونوجوانان از مهر و محبت است، اما باید توجه داشت که تاکید بر محبت به معنای افراط و زیاده روی در آنها نیست. در روایتی از امام محمدباقر«علیه السلام » آمده است: "بدترین پدران کسانی هستند که در محبت و نیکی نسبت به فرزندان زیاده روی کنند".
باید توجه داشت که محبت های افراطی اولا باعث می شود که فرزند شخصیت مستقلی نداشته باشد و بیش از حد وابسته بار بیاید و همواره خود را محتاج توجه و یاری دیگران ببیند. در ثانی فرزندانی که بیش از حد مورد توجه و محبت والدین قرارمی گیرند. از دیگران نیز توقع محبت های آن چنانی را دارند و زمانی که واردجامعه می شوند، چون توقعات آنها برآورده نمی شود، سرخورده ومایوس می شوند و گاهی با پرخاشگری برخورد می کنند. (1)
چنین افرادی نمی توانند با دیگران رابطه عاطفی متعادل و منطقی برقرارکنند. زیرا که توقعات بیش از حد آنان موجب می شود که افرادی بسیار زودرنج و شکننده باشند. باید اشاره کردکه معمولا این افراد در زندگی زناشویی خود نیز به علت همین روحیه آسیب پذیر و نامتعادل بامشکلات جدی روبرو می شوند.
همواره باید ابراز محبت همراه بااصولی باشد. چنانچه فرزندی مرتکب کاری خلاف می شود در حین انجام وبلافاصله بعد از آن ابراز محبت یا نشان دادن توجه کار نادرستی است. اکثرا والدین ندانسته در چنین موقعیت هایی رفتارهای غلط کودکان راتقویت می کنند.
مثلا گاهی اوقات وقتی فرزندخواسته ای کاملا غیر منطقی و نابجادارد و شرایط آن فراهم نیست، بعضی والدین برای آرام کردن کودک او رامی بوسند و نوازش می کنند و وعده فراهم کردن یا انجام آن را به کودک می دهند. به جای آنکه خیلی قاطع اما ملایم به او بفهمانند که اصلا با او موافق نیستند و چنین کاری صحیح نیست. کودکانی که به آنها مجوزداشتن خواسته های غیر منطقی و توقعات بیجا خیلی راحت داده شده زمانی که کمی بزرگتر می شوند،والدین از وظیفه شناس نبودن و متوقع بودن آنها بسیار گله مندند. صاحب نظری در این زمینه اشاره می کرد که اجازه دهید کودکان با عقوبت متناسب با کار نابجای خود مواجه شوند; به عبارت دیگر باید اجازه داد که کودکان پی آمدهای طبیعی و منطقی رفتارهای خود را تجربه کنند. (2)
متخصصان مسائل تربیتی معتقدند اصلا به صلاح کودکان نیست که دریابند حتی اگر به وظایف خود عمل نکنند و یا اعمال ناپسند انجام دهند، هیچ اتفاقی روی نخواهد داد. در اینجا باید به این نکته توجه داشت که در تربیت لازم است ازخطاهای کم اهمیت و کوچکتر کودکان صرف نظر و هر ایراد جزئی را بویژه در نوجوانان بلافاصله مورد انتقاد واعتراض قرار نداد، تا بتوان موارد مهمتر را با قاطعیت جلوگیری کرد; چرا که تذکرات مداوم و پی در پی نه تنها بعد از مدتی بی تاثیر می شود بلکه روحیه لجاجت و سرکشی را در کودک بوجود می آورد. در این زمینه حضرت علی «علیه السلام » فرموده اند: "الافراط فی الملامه یشب میزان اللجاج " ; افراط وزیاده روی در سرزنش کردن، شعله های لجاجت را دامن می زند
.
باید توجه داشت که محبت های افراطی اولا باعث می شود که فرزند شخصیت مستقلی نداشته باشد و بیش از حد وابسته بار بیاید و همواره خود را محتاج توجه و یاری دیگران ببیند. در ثانی فرزندانی که بیش از حد مورد توجه و محبت والدین قرارمی گیرند. از دیگران نیز توقع محبت های آن چنانی را دارند و زمانی که واردجامعه می شوند، چون توقعات آنها برآورده نمی شود، سرخورده ومایوس می شوند و گاهی با پرخاشگری برخورد می کنند. (1)
چنین افرادی نمی توانند با دیگران رابطه عاطفی متعادل و منطقی برقرارکنند. زیرا که توقعات بیش از حد آنان موجب می شود که افرادی بسیار زودرنج و شکننده باشند. باید اشاره کردکه معمولا این افراد در زندگی زناشویی خود نیز به علت همین روحیه آسیب پذیر و نامتعادل بامشکلات جدی روبرو می شوند.
همواره باید ابراز محبت همراه بااصولی باشد. چنانچه فرزندی مرتکب کاری خلاف می شود در حین انجام وبلافاصله بعد از آن ابراز محبت یا نشان دادن توجه کار نادرستی است. اکثرا والدین ندانسته در چنین موقعیت هایی رفتارهای غلط کودکان راتقویت می کنند.
مثلا گاهی اوقات وقتی فرزندخواسته ای کاملا غیر منطقی و نابجادارد و شرایط آن فراهم نیست، بعضی والدین برای آرام کردن کودک او رامی بوسند و نوازش می کنند و وعده فراهم کردن یا انجام آن را به کودک می دهند. به جای آنکه خیلی قاطع اما ملایم به او بفهمانند که اصلا با او موافق نیستند و چنین کاری صحیح نیست. کودکانی که به آنها مجوزداشتن خواسته های غیر منطقی و توقعات بیجا خیلی راحت داده شده زمانی که کمی بزرگتر می شوند،والدین از وظیفه شناس نبودن و متوقع بودن آنها بسیار گله مندند. صاحب نظری در این زمینه اشاره می کرد که اجازه دهید کودکان با عقوبت متناسب با کار نابجای خود مواجه شوند; به عبارت دیگر باید اجازه داد که کودکان پی آمدهای طبیعی و منطقی رفتارهای خود را تجربه کنند. (2)
متخصصان مسائل تربیتی معتقدند اصلا به صلاح کودکان نیست که دریابند حتی اگر به وظایف خود عمل نکنند و یا اعمال ناپسند انجام دهند، هیچ اتفاقی روی نخواهد داد. در اینجا باید به این نکته توجه داشت که در تربیت لازم است ازخطاهای کم اهمیت و کوچکتر کودکان صرف نظر و هر ایراد جزئی را بویژه در نوجوانان بلافاصله مورد انتقاد واعتراض قرار نداد، تا بتوان موارد مهمتر را با قاطعیت جلوگیری کرد; چرا که تذکرات مداوم و پی در پی نه تنها بعد از مدتی بی تاثیر می شود بلکه روحیه لجاجت و سرکشی را در کودک بوجود می آورد. در این زمینه حضرت علی «علیه السلام » فرموده اند: "الافراط فی الملامه یشب میزان اللجاج " ; افراط وزیاده روی در سرزنش کردن، شعله های لجاجت را دامن می زند
.
قاطعیت و نافرمانی های کودک
اکثر خانواده ها از این جهت که کودکان حرف شنوی ندارند و تمرد می کنند مشکل دارند. می توان گفت قدم اول در این راه یافتن تسلط است که شرط لازم برای تربیت به شمارمی رود. دوم توجه به این نکته است که این سلطه از روی مهر و توام با محبت باشد. یکی از راه های ایجاد سلطه، هیبت و جذبه است. هیبت و جذبه درکل شخصیت و رفتار انسان باید نشان داده شود و این مهم با بلند کردن صدا ایجاد نخواهد شد.
داد و بیداد بیش از حد معمول و دائمی موقعیت والدین را متزلزل می کند. باید توجه داشت که بیشترموقعیت های انضباطی وقتی با احساساتی شدن زیاد از حد همراه شود کمتر اثر بخش خواهد بود. (3) یکی دیگر از راه های مهم در ایجاد سلطه قاطعیت است. در اینجا می توان قاطعیت را به پافشاری روی حرف خود تعبیر کرد; به این معنا که والدین حرف شان حرف باشد و در برابرخواسته های نامعقول کودک با قدرت بایستند و با جیغ و دادهای او تسلیم نشوند. البته رفتار والدین نباید به گونه ای باشد که عصبانیت را در کودک تشدید کنند، بلکه با حفظ متانت نباید زیر بار حرف غیر منطقی کودک بروند.این کار در ابتدا برای کسانی که همیشه به کودک خود باج داده اند مشکل است; چرا که معمولا کودک از همان سنین حدود یک سال سلطه گری خودرا آغاز می کند. این کودکان از همان ابتدا احساس کرده اند که خانواده محور ثابت و محکمی ندارد و همین احساس از میزان فرمانبرداری و اتکای آنها به خانواده کاسته و بر جسارت آنها در برآوردن خواسته های خویش افزوده است. و نیز دریافته اند که دربرابر تصمیمات پدر و مادر می توان ایستاد و با مختصر اصرار و چانه زدن، آنها را از تصمیمات شان منصرف کرد وسرانجام خواسته های خود را بر آنها تحمیل نمود.
باید دانست که پس از یکی دو بار پافشاری و مقاومت خیرخواهانه ومدبرانه والدین، کودک تسلیم شده و بهتر به وظایفش عمل خواهد کرد. درمورد کودکان بزرگتر می توان درصورت نافرمانی او را از یکی ازامکاناتی که برایش تامین کرده ایم موقتا محروم کنیم - کاملا منصفانه وحساب شده و به وی بفهمانیم همانطور که پدر و مادر موظف به تامین او هستند، او نیز وظایفی درمقابل پدر و مادر دارد.
برای برخورداری از قاطعیت هرچه بیشتر باید توجه داشت که فرمان هاجدی، کوتاه، محکم و در عین حال گرم و صمیمی باشد. و اگر پیام ها تا حد ممکن کوتاه تر و تعداد تذکرها کمتر ودر عوض بر جدیت و پافشاری روی آن افزوده شود، نتیجه مطلوب تری حاصل می گردد. (4) اصل باید بر این باشد که در موردلغزش و خطا و در صورت عدم تاثیرهدایت ها، قواعد انضباطی درباره کودک اجرا شود، مربی در مواردی نیاز است که مقاومت کودک را در هم شکند و او را به مقصد هدایت نماید و بدیهی است که در این راه به لجاجت ها، فریادها و گاهی اشک های او اعتنایی نخواهد شد. (5)
ادامه دارد...
منبع : مجله مشکوة النور، شماره 5 , بذل، معصومه
داد و بیداد بیش از حد معمول و دائمی موقعیت والدین را متزلزل می کند. باید توجه داشت که بیشترموقعیت های انضباطی وقتی با احساساتی شدن زیاد از حد همراه شود کمتر اثر بخش خواهد بود. (3) یکی دیگر از راه های مهم در ایجاد سلطه قاطعیت است. در اینجا می توان قاطعیت را به پافشاری روی حرف خود تعبیر کرد; به این معنا که والدین حرف شان حرف باشد و در برابرخواسته های نامعقول کودک با قدرت بایستند و با جیغ و دادهای او تسلیم نشوند. البته رفتار والدین نباید به گونه ای باشد که عصبانیت را در کودک تشدید کنند، بلکه با حفظ متانت نباید زیر بار حرف غیر منطقی کودک بروند.این کار در ابتدا برای کسانی که همیشه به کودک خود باج داده اند مشکل است; چرا که معمولا کودک از همان سنین حدود یک سال سلطه گری خودرا آغاز می کند. این کودکان از همان ابتدا احساس کرده اند که خانواده محور ثابت و محکمی ندارد و همین احساس از میزان فرمانبرداری و اتکای آنها به خانواده کاسته و بر جسارت آنها در برآوردن خواسته های خویش افزوده است. و نیز دریافته اند که دربرابر تصمیمات پدر و مادر می توان ایستاد و با مختصر اصرار و چانه زدن، آنها را از تصمیمات شان منصرف کرد وسرانجام خواسته های خود را بر آنها تحمیل نمود.
باید دانست که پس از یکی دو بار پافشاری و مقاومت خیرخواهانه ومدبرانه والدین، کودک تسلیم شده و بهتر به وظایفش عمل خواهد کرد. درمورد کودکان بزرگتر می توان درصورت نافرمانی او را از یکی ازامکاناتی که برایش تامین کرده ایم موقتا محروم کنیم - کاملا منصفانه وحساب شده و به وی بفهمانیم همانطور که پدر و مادر موظف به تامین او هستند، او نیز وظایفی درمقابل پدر و مادر دارد.
برای برخورداری از قاطعیت هرچه بیشتر باید توجه داشت که فرمان هاجدی، کوتاه، محکم و در عین حال گرم و صمیمی باشد. و اگر پیام ها تا حد ممکن کوتاه تر و تعداد تذکرها کمتر ودر عوض بر جدیت و پافشاری روی آن افزوده شود، نتیجه مطلوب تری حاصل می گردد. (4) اصل باید بر این باشد که در موردلغزش و خطا و در صورت عدم تاثیرهدایت ها، قواعد انضباطی درباره کودک اجرا شود، مربی در مواردی نیاز است که مقاومت کودک را در هم شکند و او را به مقصد هدایت نماید و بدیهی است که در این راه به لجاجت ها، فریادها و گاهی اشک های او اعتنایی نخواهد شد. (5)
ادامه دارد...
منبع : مجله مشکوة النور، شماره 5 , بذل، معصومه
بیشتر بخوانید :
نقش محبت و قاطعیت در تربیت فرزندان
تغافل: راهکاری کارآمد در تربیت فرزند
بهترین راه تربیت،محبت کردن
الگوهای تربیتی کودکان
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}