سرشت اولیّه همة انسان ها از یک اصل وجودی است که در میان همه مشترک است.
 

کارکرد اجتماعی آیة‌13 سورة‌مبارکة‌ حجرات

آنچه به اختصار می توان در مورد کارکرد این آیه در تربیت اجتماعی بدان اشاره کرد این است که انسان با یک نگاه به اصل وجود خود خواهد یافت که سرشت اولیّه همة انسان ها از یک اصل وجودی است که در میان همه مشترک است.
اگر وجود افراد از یک اصل وجودی است، آیا می توان به نسب و نژاد بالید؟
در این میان خدای متعال برای انسانی که نیاز به زیستن در اجتماع دارد، بیان می دارد که اگر انسان به خود نگاه کند و به گروهی که در آن قرار گرفته است، نباید فخر ببالد و آنچه باعث بالیدن و ارزش دادن به آن است، چیز دیگری است که دارای ارزش حقیقی است نه مسائل متوهمی همچون نسب و قبایل.
با این نگاه، انسان ها در کنار هم دیگر به فخر فروشی نخواهند پرداخت و به خود و دیگران ارزش می نهند و در مقام کمک به دیگران برمی آیند چرا که دیگران را هم ریشه و هم اصل خود می دانند.

تفسیر  آیة‌13 سورة‌مبارکة‌حجرات از کتاب «المیزان فی تفسیر القرآن» [1]

معنای واژگان شعوب و قبایل
علامة طباطبایی(ره) در ابتدا به نقل معنای«شعوب» و «قبایل» که توسط برخی از مفسّران و لغت دانان گفته شده است، می پردازد.
ایشان به نقل سخن صاحب مجمع البیان پرداخته که ایشان قبیلة بزرگی از مردم را «شعب» گویند و منظور از قبیله را جمعیتی کوچکتر از شعب می دانند و همو نقل می کند که برخی قائلند که شعوب جمعیت های کمتر از قبائل است.[2]
ایشان در ضمن این سخن، به بیان معانی این واژگان از نظر راغب اصفهانی و نیز آلوسی صاحب تفسیر روح المعانی پرداخته است.[3] [4]

اختلاف در معنای ذکر و انثی 
در این بخش نویسندة کتاب، به ذکر مصادیقی که در تفاسیر برای این دو واژه آورده شده است، پرداخته و در نهایت نظر خویش را بیان می دارد.
آنچه در مورد مصادیق این دو واژه بیان شده است در دو دسته قرار می گیرد:‌
الف) گروهی قائل هستند که مراد از آن آدم و حواست و معنای آیه اینگونه می شود:‌ ما شما مردم را از یک پدر و مادر آفریدیم، همة شما از آن دو تن آفریده شده اید ،‌ چه سفیدتان و چه سیاهتان ،‌ چه عربتان و چه عجمتان.[5]
ب)‌ گروهی دیگر قائل هستند که منظور مطلق زن و مرد است که معنای آیه با این عنوان می شود : ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم . پس هر یک از شما انسانی است متولد از دو انسان و از این جهت فرقی با هم ندارید. [6]
علامه طباطبایی (ره)، ‌وجه نخست را وجیه تر و بهتر از وجه دوم می داند. [7]

فلسفة پیدایش شعوب و قبایل
شناختن یکدیگر و به دست آوردن وجه تمایز برای شناختن همدیگر، به گفته علامه طباطبایی (ره)، فلسفة پیدایش شعوب و قبایل است. در اصل این دست از دسته بندی ها به مانند آدرسی می باشد برای شناختن یکدیگر و اینکه امر اجتماع و رفت و آمدها و معامله ها بر اساس آن شکل بگیرد. [8] 
 
امتیاز حقیقی انسان
نویسنده، پس از بیان دوبارة فلسفة آفرینش به صورت شعبه شعبه وقوم قوم را صرفاً جهت شناخت یکدیگر دانسته تا اجتماع نظم پذیرد و بتوان ائتلاف را در میان اجتماع پدید آورد که اگر اینگونه نباشد نه پای همکاری در زندگی اجتماعی به میان خواهد آمد و نه ائتلاف و خدای متعال با بیان این جملات، چرایی این دسته بندی را این می داند و با بیان آن تمام امتیازات موهومی که در ذهن داشته اند را از بین می برد.

پس امتیاز حقیقی به چیست؟‌
آنچه امتیاز حقیقی است و حقیقتاً کرامت و امتیاز است تقویست:
« و هذه مزایا وهمیة لا تجلب لهم شیئا من الشرف و الکرامة دون أن توقعهم فی مهابط الهلکة و الشقوة، و الشرف الحقیقی هو الذی یؤدی الإنسان إلى سعادته الحقیقیة و هو الحیاة الطیبة الأبدیة فی جوار رب العزة و هذا الشرف و الکرامة هو بتقوى الله سبحانه و هی الوسیلة الوحیدة إلى سعادة الدار الآخرة، و تتبعها سعادة الدنیا قال تعالى: «تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ»(الأنفال: 6(علیه السلام)) و قال: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏»(البقرة: 19(علیه السلام))و إذا کانت الکرامة بالتقوى فأکرم الناس عند الله أتقاهم کما قال تعالى.» [9]

چرا تقوی؟‌
ایشان در ادامه علت اینکه چرا خدای متعال ، تقوی را معیار قرار داده است به دو دلیل می پردازد:‌
دلیل نخست)
«و هذه البغیة و الغایة التی اختارها الله بعلمه غایة للناس لا تزاحم فیها و لا تدافع بین المتلبسین بها على خلاف الغایات و الکرامات التی یتخذها الناس بحسب أوهامهم  غایات یتوجهون إلیها و یتباهون بها کالغنى و الرئاسة و الجمال و انتشار الصیت و کذا الأنساب و غیرها.»[10]
دلیل دوم‌)‌ استناد به «إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» که منظور از آن این است که خدای متعال ، علم و احاطه ای که به مصالح بندگان خود دارد می داند که این مزیّت ، مزیّت حقیقی و واقعی است نه امتیازاتی که انسان برای خود مایة کرامت و شرف قرار داده است ، چرا که اینها همه وهم است و باطل.
 

جمع بندی رویکرد تربیتی آیة 13 سورة حجرات

جامع سخن در مورد رویکرد به این آیه آن است که شاید یکی از آیاتی که به خوبی مورد بحث قرار گرفته و زوایای تربیت اجتماعی مورد بحث مفسران قرار گرفته است، همین آیه می باشد که توانسته اند محوریت تقوی را به عنوان تنها معیار ارزش بخش انسان معرفی کنند.

محمدحسین افشاری


 
پی نوشت: 
[1]. محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج 18، ص 325-328.
[2]. همان، ص 325.
[3]. راغب اصفهانی قائل است گه شعب ، قبیله ایست که از قبایل دیگر جدا شده است و سید محمود آلوسی در روح المعانی قائل است که شعوب به معنای نژادهای غیر عرب از قبیل ترک ، فارس ،‌ هندی و ... است و قبایل منظور تیره های عرب است.
[4]. محمد حسین طباطبایی، پیشین، ‌ج 18، ص 326.
[5]. سید محمود آلوسی، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم‏، بیروت، دارالکتب العلمیه‏ 1415ق، او، ج 16، ص 26.
[6]. همان.
[7]. همان.
[8]. همان، ص 327.
[9]. همان. (ترجمه: آن مزیتى که مزیت حقیقى است و آدمى را بالا مى‏برد، و به سعادت حقیقیش که همان زندگى طیبه و ابدى در جوار رحمت پروردگار است مى‏رساند، عبارت است از تقوى و پرواى از خدا. آرى، تنها و تنها وسیله براى رسیدن به سعادت آخرت همان تقوى است که به طفیل سعادت آخرت سعادت دنیا را هم تامین مى‏کند، و لذا خداى تعالى فرموده: «تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ» و نیز فرموده: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏»، و وقتى یگانه مزیت تقوى باشد، قهرا گرامى‏ترین مردم نزد خدا با تقوى‏ترین ایشان است، هم چنان که در آیه مورد بحث هم همین را فرموده است.)
[10]. همان، ص 328.