مرگ و میر در مردان، به گونه ای یک مرگ خاموش است. 

6)مردان الکل و مواد مخدر بیشتری مصرف می کنند.
استفاده از الکل و دیگر مواد مخدر در میان مردان بسیار بسیار بالاتر از زنان است. برای مثال، تعداد مردانی که کوکائین مصرف نموده اند در برابر زنان و تعداد مردانی که در روز به طور متوسط دو نوشابه الکلی یا بیشتر، مصرف کرده اند پنج برابر زنان بوده است. تحقیقات به طور پیوسته، مشکل مصرف الکل یا افراط در نوشیدن آن، و فراوانی بالاتر در سوء استفاده از الکل و وابستگی به مواد را در بین مردان نشان می دهند.
 
مصرف دخانیات مجموعا در یک مرگ از هر پنج مرگ و در سی و پنج تا شصت و چهار سالگان، در یک مرگ از هر چهار مرگ، دخالت دارد. مرگ مردان دو برابر زنان به مصرف سیگار نسبت داده می شود و زمان طولانی تر مصرف دخانیات در زندگی مردان دلیل اولیه، برای میزان بالاتر بیماری قلبی عروقی و سکته در آنان است.
 
هر ساله، نزدیک به نیم میلیون نفر به علت مصرف دخانیات از سرطان می میرند و بیشتر آنان نیز مرد هستند. سه نفر از چهار مردی که مبتلا به هر نوعی از سرطان می شوند، سیگاری هستند.
 
7)مردان بیش از زنان خطر می کنند.
مردان خطرناکتر از زنان رانندگی می کنند. وسایل نقلیه موتوری، عامل نیمی از تمامی مرگ های غیر عمدی ناشی از جراحات است و مردان دو برابر و نیم زنان احتمال مرگ بر اثر تصادف را دارند.
 
مردان بسیار بیشتر از زنان احتمال شرکت در ورزش ها و فعالیت های تفریحی خطرناک را دارند. پیشنهاد شده است که آسیب های ورزشی برای بهداشت عمومی، خطر بالاتری را نسبت به بسیاری از بیماری های عفونی ایجاد می کند. تخمین زده می شود که سالانه، سه تا پنج میلیون مورد آسیب های ورزشی در ایالات متحده اتفاق می افتد که بیشتر آن برای مردان است.
 
مردان فعالیت جنسی را زودتر از زنان آغاز می کنند و بیشتر احتمال دارد که به سکس مخاطره آمیز بپردازند. هر روز، سی و سه هزار امریکایی دچار عفونت های STD' (بیماری های مقاربتی) می شوند و رفتارهای جنسی، باعث تقریبا سی هزار مرگ در سال ۱۹۹۰ بوده است. و بر اساس تنوع رفتارها از جمله استفاده از کاندوم و شریک های متعدد جنسی، مردان بسیار بیشتر از زنان در گروه پرخطر ایدز و سایر موارد هستند.
 
8) مردان به اعمال خشونت بار بیشتری اشتغال می ورزند.
تمایل مردان به شرکت در خشونت فیزیکی آشکار، در به خطر افتادن سلامتی آنان نقش دارد و مردان بسیار بیش از زنان احتمال اقدام به خشونت و قربانی خشونت شدن را دارند. مثلا نزدیک به نیمی از مردان کشور، توسط فردی دیگر مشت باکتک خورده اند ولی این میزان در یک چهارم زنان دیده شده است.
 
نزاع، فوری ترین رفتار مقدم برای بخش وسیعی از قتل هاست. میزان به قتل رسیدن در مردان چهار برابر زنان است.
 
جراحت ها با سلاح گرم، در مردان هفت برابر زنان است. نزدیک به چهل هزار مرگ در سال به علت اسلحه های گرم است. البته نود درصد مردان هستند که شامل نه مورد از ده مورد مرگ اتفاقی هم می شود.
 
9) مردان در مقایسه با زنان حمایت های اجتماعی کمتری دارند.
مردان در مقایسه با زنان دوستی های کمتر و با صمیمیت کمتری دارند و کمتر احتمال دارد که غیر از همسر محرم رازی داشته باشند. تعدادی از محققان حتی نتیجه گرفته اند که اغلب مردان اصلا دوستی صمیمی ندارند.
 
شواهد پیوسته ای وجود دارد مبنی بر اینکه فقدان روابط اجتماعی عاملی خطرزا در مرگ و میر - به ویژه در مورد مردان است. مردانی که پایین ترین سطح روابط اجتماعی را دارند، دو تا سه برابر بیشتر، احتمال مرگ به هر دلیلی را دارند.
 
در یک بررسی از بیماران قلبی، ۵۰ درصد آن هایی که محرم رازی نداشتند، پس از پنج سال مردند ولی این مورد در مردانی که همسر یا محرم رازی داشتند ۱۷ درصد گزارش شده است.
 
افرادی که سطح بالاتری از حمایت اجتماعی را دارند - حتی مراقبت بهداشتی مثبت بیشتری نیز انجام می دهند. این افراد بیشتر احتمال اصلاح رفتار ناسالم را دارند و مداوای پزشکی را بیشتر رعایت می کنند. سیستم ایمنی آن ها بهتر کار می کند و واکنش مؤثرتری در مقابل فشار روانی دارند. خطرات شغلی مردان بیشتر از زنان است و هنگام از دست دادن شغل رنج بیشتری می کشند.
 
اغلب مشاغل در امریکا توسط جنسیت مرزبندی شده است. در حالی که اغلب زنان در نیروی کار آمریکا، در فضایی نسبتا بی خطر مشغول به کار هستند، بسیاری از مشاغل مخاطره آمیز مانند کارهای ساختمانی و مزرعه داری اغلب توسط مردان انجام می شود. مثلا، ۹۵ درصد افسران پلیس منطقه ای و ایالتی و بیشتر آتش نشان ها، مرد هستند. این مشاغل پرخطرتر منجر به شمار بیشتری از مرگ و میر ناشی از شغل در بین مردان است که در مقایسه با زنان میزان بالاتری دارد.
 
در حالی که مردان ۵۶ درصد نیروی کار را تشکیل می دهند، ۹۴ درصد تمامی جراحت های مرگبار شغلی را نیز تشکیل می دهند. پنج شغل که بالاترین درصد کارگران در معرض مواد شیمیایی خطرناک را دارد (مانند کارهای ساختمانی، کشاورزی، استخراج نفت و گاز و حمل و نقل آب) اساسا توسط مردان اشغال شده است.
 
بیکاری، به طور مستمر با انواعی از اثرات منفی برای سلامتی، در ارتباط است و شواهد نشان می دهد که این اثرات منفی برای مردان بیش از زنان است. مثلا میزان خودکشی در رابطه با بیکاری و رکود اقتصادی، در مردان است و نه در زنان.
 
همان طور که مردان به سوی گذار یائسگی می روند، فرصت بازآزمایی معنای مرد بودن را دارند. بسیاری از آن ها برای اولین بار در زندگیشان می توانند برای تغییر رفتارهایی که قبلا به مردانگی ربط داده بودند، تصمیم بگیرند.
 
جاش، وکیل دعاوی چهل و هشت ساله، اقدامات بهداشتی جوانی را چنین به خاطر می آورد: «در جوانی گوشت دنده گار و سیب زمینی (با مقدار زیادی خامه ترش و پیاز کوهی) می خوردم، کافئین و الکل بسیار زیاد می نوشیدم، خوشگذرانی زیاد و خواب کم داشتم و افتخارم این بود که در اوج قدرت، احتمالا قبل از رسیدن به پنجاه سالگی می میرم».
 
ویل کورتنی در بررسی روی مردان و مراقبت های بهداشتی به این یافته رسید که مراقبت های بهداشتی ضعیف، در ذات تعریف فرهنگی ما از معنای مرد بودن است. فردی که مطابق یک مرد واقعی عمل می کند باید کارهایی بکند که سلامتی اش را نادیده می گیرد. کورتنی می گوید: «این مرد خودش را فردی مستقل و بی نیاز از مراقبت دیگران می داند، در برقراری دوستی ها مشکل دارد و شبکه های اجتماعیش کوچک است. بعید است که از دیگران کمک بخواهد... او خودش را در مقابل خطرات مربوط به رفتار ناسالم مصون می بیند».
 
همان طور که مردانی مثل جاش مراقبت از خویشتن را کاری غیر مردانه می دانستند، بسیاری از مردان فکر می کنند که هورمون ها نیز به زنان مربوط است و نه به مردان. برای اینکه مردان این زمان از زندگی شان را بفهمند، باید چگونگی تأثیر تغییرات هورمونی بر بدن خود را بیاموزند.
 
نویسنده: جد دایاموند
 
منبع: کتاب «یائسگی مردان»