عالِم فاسد، عالَمی را فاسد می کند. 
 

پاداش ادای حقوق شاگرد

زَادَکَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (خداوند دانش تو را از فضل خویش بهره مند خواهد ساخت)
کشف هر آنچه رضایت خدا را به همراه دارد، آن چیزی است که انسان را محتاج و نیازمند به وحی می کند. یکی از مسائلی که می تواند رضایت خدا و در نهایت فضل او را شامل حال انسان کند، رسیدن به مقام استادی و ادای حق شاگردی است. امام سجاد (علیه السلام) پس از بیان حق شاگرد و ادای آن توسط استاد، آنچه حاصل انجام ادای این حق است، بهره مندی استاد از فضل خدای متعال است.
 
فضل در لغت به معنای افزونی و زیادتی در چیزی است. در کتاب المفردات در معنای فضل آمده است: «الْفَضْلُ‌: الزّیادة عن الاقتصار»[1]در کتاب المصباح المنیر نیز آمده است: «فَضَلَ‌ فَضْلًا» یعنى زیادت یافت.[2]

در اصطلاح به تمام مواهبی را که خدا بر دیگران ارزانی داشته است، شامل می‌شود. در«فرهنگ معین» فضل را یکی از صفات خدا معرفی می‌کند و آن را بالاتر از عدل و موجب بخشایش گناهکار می‌داند. «الهی عاملنا بفضلک و لاتعاملنا بعدلک؛[3] گاه این فضل اهدایی است که از سوی خدای متعال به انسان داده می شود بدون این که توجهی به عمل فرد داشته باشند و گاه این فضل اکتسابی است که حاصل تلاش فرد در جهت رضایت خداوند است.
فضلی که این فراز از حدیث اشاره دارد، یک فضل اکتسابی است که به واسطه ادای حق شاگرد برای استاد پدید می آید.
 

آسیب های عدم توجه به حقوق شاگرد

وَ اِنْ اَنْتَ مَنَعْتَ النَّاسَ عِلْمَکَ (ولی اگر دانش خویش را از مردم دریغ کنی)
در این بخش از حدیث، امام سجاد (علیه السلام) به بیان آسیب هایی که در صورت عدم توجه به حقوق شاگرد بر استاد وارد خواهد شد، می پردازند. باید توجه داشت که عدم علم آموزی به دیگران، آسیب هایی دارد که هم فرد را به نابودی می کشد و هم جامعه را. جامعه ای که به دنبال یاد دادن و یاد گرفتن نباشد، جامعه ای می شود که جهل بر آن حاکم خواهد شد. جامعه ای که جهل در آن حاکم شود، نمی توان در آن سعادت، خوشبختی و موفقیت را یافت. قدم گذاشتن در این جامعه برابر است با ضلالت دنیوی و اخروی.

در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده است که «یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ»[4]. این آیه اشاره دارد که این افراد کار خوب و بد را از هم به خاطر جهالتی که دارند، نمی توانند تشخیص دهند، از همین روی این آیه اشاره دارد که این افراد کار بد را هم از روی جهالت انجام می دهند. این یکی از آسیب هایی است که دامن افراد یک جامعه را می گیرد. جامعه ای که نمی تواند خوب و بد را از هم تشخیص بدهم، نمی تواند راه حق را از باطل تمییز دهد. این مشکل، مشکلی است که بر گردن عالمان و دانشمندان است، چرا که افراد جامعه را از جهل خارج نکردند. جامعه ای که افراد جاهل در آن زندگی کنند، جهلشان دامن عالمان را هم خواهد گرفت و تر و خشک را با هم خواهد سوزاند.  
 
اَوْ خَرِقْتَ بِهِمْ عِنْدَ طَلَبِهِمُ الْعِلْمَ مِنْکَ  (یا آنگاه که از دانش تو بهره ای می خواهند بر آنان بدخلقی کنی)
یکی از راه های یادگیری انسان، مشاهده است. «یادگیری مشاهده ای»[5] به عنوان یکی از نظریات یادگیری در روان شناسی مطرح می باشد که توسط آلبرت بندورا (1925) ی کانادایی مطرح شده است.  بندورا خود قائل بود مهمترین نوع یادگیری، یادگیری مشاهده ایست که در نظرات افراد دیگر همچون ثرندایک نیز در مورد آن سخن به میان آورده شده بود.[6]

با اندک تفکری می توان فهمید که برخی از یادگیری ها صرفاً از طریق مشاهده و بعد تقلید صورت می گیرد. اگر یادتان باشد، اولین باری که شما پشت فرمان قرار گرفتید، سعی کردید تصویری که از رانندگی پدر، مادر و ... را به یاد بیاورید. بعد از آن بود که همان رفتارها را تکرار کردید و بعدها به راحتی ماشین را به هر مسیری که می خواستید، حرکت می دادید. این در مورد نوشتن نیز بود، چرا که ما با مشاهده و بعد با تکرار نوشتن را آموختیم.

مشاهده همیشه به صورت تقلید صورت نمی گیرد. طبق نظر بندورا، یادگیری مشاهده ای ممکن است شامل تقلید باشد یا نباشد. به عنوان نمونه هنگامی که شما در مسیری رانندگی می کنید ممکن است مشاهده کنید که اتومبیل جلویی شما توی یک چاله در خیابان می افتد. حال بهترین کار این است که تقلید کنید و خود را به چاله بیاندازید یا نه تقلید نمی کنید. حتما جواب تان این است که تقلید نمی کنید.

حال نکته ای که در این حدیث است، می توان از چند بعد بدان توجه کرد. اگر استادی بر فردی که برای دانش آموختن نزد او آمده است، خشم بگیرد، ممکن است زمینه دوری آن فرد را تا ابد از علم و عالم شود.

و از سوی دیگر اگر درس محبت را شاگرد از صورت استاد بگیرد، دیگر آن طفل همیشه و همه جا دل به آموختن می دهد. همانطور که نظیری نیشابوری آورده است که:
درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی                جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را
 
بعد دیگر این مسئله این است که ممکن است شاگرد همه رفتارهای استاد را مشاهده کند و یاد بگیرد. او احساس می کند این بداخلاقی ها هم چیزی است که ضمیمه دانش است و هر دانشمندی، دانشش با خشم و عصبانیت آمیخته است. از همین روی زیبنده استاد نیست که مخزن علم خود را با خشم آلوده کند و زمینه دوری دیگران را از علم مهیا کند.
 
کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کانْ یَسْلُبَکَ الْعِلْمَ وَ بَهَاءَهُ (بر خداوند است که دانش و آبروی تو را بگیرد)
حال که استاد نخواست به حق شاگرد اهمیت بدهد و زمینه ساز رشد او نشد، خدای متعال خود اقدام به مجازات عالم می کند. و آن این است که آن علم به امانت داده شده به او گرفته می شود و آبرویی که به واسطه دانش برای خود جمع کرده بود، از دست خواهد داد. دیگر او به چشم مردم بزرگ دیده نمی شود.

بسیاری از عالمانی را دیده ایم که روزی برای خود دفتر، تشکیلات و موسسه ای داشتند و امروز از ایشان خبری نیست. این ها همان عالمانی بودند که مردم که عیال الله و مخلوق خدا هستند، از علم ایشان بهره ای نجستند. این عالمان افرادی بودند که نه خود هدایت شدند و نه دیگران را به سرمنزل مقصود رساندند.
 
وَ یُسْقِطَ مِنَ الْقُلُوبِ مَحَلَّکَ. (و جایگاه تو را از دل ها بردارد)
مجازات بالایی که بیان شد، انتهای این بی مبالاتی استاد نخواهد بود. مجازات های دیگری نیز در راه است. علمش گرفته می شود، آبرویش ریخته می شود و در نهایت جایگاهی که در قلب مردم کسب کرده بود نیز از او گرفته می شود.

این فرازهای پایانی نشان از آن دارد که عالم و دانشمندان آسیب هایی که به جامعه می زند بسیار سنگین است که خدای متعال این مجازات ها را در حق او روا می دارد.
امام خمینی (ره) به این مسئله بسیار مهم اینگونه اشاره کرده‌اند: «اذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَم» عالِم فاسد عالَم را متعفن می‌کند؛ در جهنم از تعفن عالِم پناه می‌برند به آتش! و این تعفنْ، تعفّنِ توجه به دنیاست، توجه به مقام است. از این چیزها اجتناب کنید.[7]

پی نوشت
[1] . حسین بن محمد، راغب أصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۳۸۱. 
[2] . أحمد بن محمد، فیومی المقری، المصباح المنیر، ج۱، ص۲۴۶.
[3] . محمد معین، فرهنگ فارسی معین، ج۲، ص۲۵۵۳.
[4] .نساء آیه 17.
[5] . Observational learning
[6] . حسین زارع، روان شناسی یادگیری، تهران: دانشگاه پیام نور، سیزدهم، 1392، ص 123.
[7] . 11 اسفند سال 57