جان دار پنداری، یکی از ویژگی های نقاشی کودکان است.
 

ویژگی های نقاشی های کودکان

سنین چهار تا ده سالگی را روان شناسان دوران واقع گرایی ذهنی نامگذاری کرده اند. منظور این است که کودکان در این سال ها، دنیا را نه آنچنان که هست و یا ما بزرگسالان می شناسیم، بلکه آن طور که خود می بینند و می خواهند، تصویر می کنند و واقعیت ها را از دریچه ی ذهنی خود می شناسند و بیان می کنند که بدون شک با نگرش بزرگسالان متفاوت است.
 

[نظر پیاژه در مورد نقاشی کودکان]

به نظر پیاژه، هر کودک یک تصویر ذهنی از اشیاء دارد که آن را به صورت نقاشی ارائه می کند. اما این تصویر کاملا با واقعیت مطابقت ندارد. اگر کودک نمی تواند تصویر چیزی را بکشد ناشی از ضعف او در طراحی نیست بلکه به این علت است که هنوز تصویر ذهنی آن شیئی در او ایجاد نشده است. تصویر ذهنی هم پایه ی زیستی دارد و هم پایه ی روانی و تجربه در ایجاد آن نقش مهمی دارد. به طور کلی در این مرحله، کودک برای نقاشی کردن دو مشکل دارد: یکی مشکل فیزیکی که عدم توانایی در کنترل حرکات و عضلات دست است. و دیگر مشکل روانی که عدم مطابقت تصویر ذهنی بارشیئی واقعی است.
 

[ارتباط میان نقاشی و سن کودک]

 از ده سالگی به بعد دوران واقع گرایی عینی یا بینایی است. در این سنین می توان تکنیک های نقاشی را به آنان آموخت. واقع گرایی بینایی به این معنا است که در این سنین کودکان واقعیت را آن چنان که هست در نقاشی های خود تصویر می کنند.
 
به طور کلی در مورد ارتباط سطح نقاشی کودکان با سن آن ها اگر ملاک را واقعیت قرار دهیم، نقاشی با افزایش سن، واقعی تر، تمیزتر، دقیق تر و متناسب تر می شود. اما اگر ملاک را احساس و خلاقیت در نظر بگیریم، با افزایش سن، از نوآوری و خلاقیت نقاشی ها کم می شود.
 
هنرمندان برای الهام گرفتن به سبک نقاشی کودکان برمی گردند و آگاهانه و به دشواری سعی می کنند مانند آن ها نقاشی کنند؛ کاری که روزگاری در دوران کودکی به طور طبیعی و به راحتی آن را انجام می دادند و اکنون نمی توانند. پیکاسو می گوید: «من قبلا مانند رافائل نقاشی می کردم اما تمام عمرم را صرف کردم تا یاد بگیرم مانند کودکان نقاشی کنم».
در دوران واقع گرایی ذهنی (سنین 2 - 10 سالگی)، نقاشی های کودکان ویژگی های زیر را داراست و بهتر است والدین و مربیان با توجه به این خصوصیات، نقاشی های آنها را در نظر بگیرند:
  • جان دار پنداری: کودکان در نقاشی های خود به اشیاء، زندگی و جان می بخشند و آن ها را به صورت انسان یا حیوان تصویر می کنند. مثلا برای خورشید چشم و دهان می گذارند و برای درختان، پا و دست می کشند.
  • شفاف بینی: کودکان نه تنها آنچه را که می بینند یا می خواهند در نقاشی های خود نمودار می سازند بلکه گاه آنچه را که می دانند نیز در تصاویر خود رسم می کنند. به عنوان نمونه برای درخت ریشه می کشند (در روی زمین) و یا اعضای بدن را از زیر، لباس ها نشان می دهند و یا در تصویر خانه، اشیاء و افراد خانه را هم که دیده نمی شوند، ترسیم می کنند، گویی نگاه آنان به درون اشیاء و پدیده ها راه می یابد و آن ها را نشان می دهد.
 
شفاف بینی دو نوع است: یکی نشان دادن چیزهایی است که در جهان واقعی دیده نمی شود مانند بچه ای که در شکم مادر تصویر می شود. دیگری نشان دادن چیزهایی است که پشت چیز دیگر پنهان شده است مثل دو پای انسان در روی اسب و یا دو چشم در صورت نیمرخ. به گفته ی پیاژه، در نقاشی های کودکان قصد واقع گرایی وجود دارد اما به جای آنکه چیزی را بکشند که می بینند، چیزی را می کشند که می دانند.
 
 
  • تضاد: کودکان گاه دو پدیده ی متضاد را با هم در یک تصویر می کشند مثل ماه و خورشید، دو خورشید، برف و گل، نیمرخ با دو چشم و...
  • ردیف کردن: کودکان اغلب در یک نقاشی، تصاویر متعددی را که از نظر ما با هم ارتباطی ندارند، رسم می کنند مانند میز، نردبان، ماشین، ماهی، سنگ و... بدون شک این تصاویر در ذهن آنان با هم ارتباط دارند.
  
  • واژگونگی: شناخت کودکان از فضا و جهان در این سنین، شناختی کلی و مبهم است، از این رو در یک صفحه، نقاشی های خود را در جهت های مختلف می کشند؛ مثلا خانه را عمودی، ماشین را افقی، درخت را در پایین و آدم را در بالای صفحه، نزدیک ابرها می کشند.
  • نسبت ها و اندازه ها: درک کودکان از اندازه نیز مانند فضا در این سال ها با شناخت بزرگسالان متفاوت است. به خصوص که حالت های عاطفی نیز در اندازه ی تصاویر مؤثر است. آنچه را که دوست دارند یا به نظر آن ها مهم تر است بزرگتر می کشند. کودکان اغلب اشیاء را با توجه به اندازه ی واقعی آنها تصویر نمی کنند.
 
این ویژگیها کم کم با افزایش سن کودکان از بین می رود. شیوه ی برخورد درست با این خصوصیات این است که آن ها را به عنوان نقص و اشکال تلقی نکنیم، آموزش مستقیم ندهیم، نظرات خود را به آن ها تحمیل نکنیم و با مداخله ی خود آزادی آن ها را سلب ننماییم. ساختار ذهنی، روانی، شناختی و عاطفی کودکان با ما متفاوت است.
 
قالب های ذهنی خود را به آنان تحمیل نکنیم. وسایل و امکانات کافی برای نقاشی در اختیار آنان قرار دهیم. آنان را با طبیعت و محیط پیرامون خود آشنا سازیم، امکان تجربه عملی و مشاهده را برای آنان فراهم کنیم و به یاد داشته باشیم که هدف از نقاشی کودکان این نیست که آنان هنرمند و نقاش شوند بلکه هدف اصلی پرورش دقت، کنجکاوی، حس زیبایی شناسی، خلاقیت، مشاهده و توانایی بیان تصویری و بالاتر از همه ی این ها، اندیشیدن است تا در آینده افرادی خلاق و فعال بار آیند.
 
نویسنده: فاطمه قاسم زاده
 
منبع: کتاب «آری گفتن به نیازهای کودکان» (مجموعه مقالات)