تبعیت از سیره عملی اهل بیت (علیهم السلام) در زندگی،  زمینه ساز سعادت زندگی انسانست. 
 

توصیه اسلام در برخورد با آزار دیگران

یکی از دستورات مهم اسلام، حلم، بردباری و گذشت است.امام سجاد (علیه السلام) در رساله حقوق خویش[1] در مورد حق کسی که به انسان بد می کنند اینگونه می فرمایند: «حق کسی که به تو بدی کرده است، این می باشد که او را ببخشی»[2] بخشی از این دستور نشان می دهد که اگر ناخواسته کسی بدی کرد و یا از روی عمد این کار رو کرد، در مرتبه اول این است که او را ببخشی. امام سجاد (علیه السلام) در ادامه حدیث می فرمایند: «و اگر بدانی که بخشش او ضرر می زند، حق خود را از او بستان. خدای متعال می فرماید: و کسی که پس از مورد ستم قرار گرفتن، حق خود را بخواهد اینان کسانی هستند که گناهی بر آنان نیست.»[3]

همانطور که از این بیان امام سجاد (علیه السلام) به دست می آید سفارش به حلم، گذشت و بردباری همه توصیه های دین نیست. گاه مقابله با فرد هم دستور دین است.
در برخی موارد لازم است با انسان تعدی کننده، به گونه ای با حلم و بردباری برخورد کرد، چرا که شاید او جاهل در ظلم خویش باشد. از همین روی لازم است او را با دادن آگاهی به این که کار شما به گونه ای ظلم به شمار می آید از او گذشت و در مقابل او بردباری کرد.

در برخی موارد باید با او رفق و مدارا کرد. جهل او جهلی است که بر اساس لجاجتی که در شخص وجود دارد، از بین نمی رود. که بهترین کار در این مورد رفق و مدارا با اوست که غالبا در مورد نزدیکان و خویشاوندان، این اصل بسیار مهم می باشد.

در برخی موارد نیز لازم است که انسان با قدرت جسمانی خویش در مقابل آن فرد متعدی، روبرو شده و از قدرت نمایی او بیش از این حد جلوگیری کرد. از همین روی اسلام در مقابل این آزار، به مسلمانان دستور داده است که «و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى را جز ایشان که شما نمى ‏شناسیدشان و خدا آنان را مى ‏شناسد بترسانید و هر چیزى در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده مى ‏شود و بر شما ستم نخواهد رفت».[4]


نمونه های رفتاری امام حسن (علیه السلام) در برابر آزار دیگران

نمونه اول)  امام حسن(علیه السلام) گوسفندى داشت که بدان علاقه داشت، روزى مشاهده کرد که پاى آن گوسفند شکسته شده، به غلامش فرمود: چه کسى پاى این گوسفند را شکسته؟ پاسخ داد: من! فرمود: چرا؟ گفت: مى خواستم تا شما را غمگین و اندوهناک سازم! امام(علیه السلام) فرمود: اما من تو را خوشحال خواهم کرد، و تو در راه خدا آزادى![5]
به گونه ای می توان این را تنبیهی از سوی حضرت (علیه السلام) دانست. چرا که با آزاد کردن آن غلام، او را از دریای کرم خویش و زندگی در کنار آن خانواده فضل و رحمت دور کرد. (ان شاالله خدا ما را از خوان ایشان دور نکند.)
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع              لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد              هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست
سایه ” صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز             ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست[6]
 
نمونه دوم) روزی مردی به حضور ایشان آمد و گفت: «فلانی درباره شما چنین و چنان گفت (یعنی از شما بدگویی نمود)». امام (علیه السلام) به وی فرمودند:«أَلْقَیتَنِی فِی تَعَبٍ أُرِیدُ الْآنَ أَنْ أَسْتَغْفِرَ اللَّهَ لِی وَ لَهُ؛ زحمت مرا زیاد کردی؛ الان تصمیم گرفتم که برای خودم و او استغفار نمایم».[7]

آنچه به وضوح می توان در این سیره مشاهده کرد این است که حضرت (علیه السلام) از رتبه بالاتر از گذشت در مورد این شخصت عمل کرده اند و آن طلب استغفار از برای کسی است که در مورد او بدگویی کرده است. این مقامی است که هر کس نمی تواند این سیره رفتاری را داشته باشد و قرآن کریم اینگونه در مورد آن سخن به میان می آرود که به این مرحله نمی رسند جز کسانی که دارای صبر و استقامت اند و کسانی که بهره عظیمی از ایمان و تقوا دارند.[8]
 
نمونه سوم) دیگر نمونه ای که در این موضوع می توان بیان داشت، نحوه برخورد ایشان با کسی است که حضرت (علیه السلام) را مسموم کرده است.
 عمربن اسحاق که پس از مسمومیت ایشان همراه امام حسین (علیه السلام) به منزل ایشان رفته بود، نقل می کند که امام حسین (ع) از حضرت پرسیدند: «چه کسی تو را زهر داده؟» ایشان پاسخ دادند: «وَ مَا تُرِیدُ مِنْهُ أَتُرِیدُ قَتْلَهُ إِنْ یکنْ هُوَ هُوَ فَاللَّهُ أَشَدُّ نَقِمَةً مِنْک وَ إِنْ لَمْ یکنْ هُوَ فَمَا أُحِبُّ أَنْ یؤْخَذَ بِی بَرِی؛[9] از آن کس چه می خواهی؟ آیا می خواهی او را بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من می دانم، خشم و عذاب خداوند بر او بیش از توست و اگر او نباشد، من دوست ندارم بی گناهی به خاطر من گرفتار شود.»

و این هم یکی از سندهای مظلومیت امام حسن (علیه السلام) ست که توسط همسر خویش مسموم شده و به شهادت می رسند[10] و حضرت (علیه السلام) او را به دیگران معرفی نمی کنند.
 
نمونه چهارم) روزی امام حسن (علیه السلام) بر اسبی سوار بودند. مردی از اهل شام بر سر راه آن حضرت (علیه السلام) آمد و به ایشان دشنام و ناسزا گفت.

امام حسن (علیه السلام) جواب او را ندادند تا سخنان آن فرد تمام شد. صورت خود را به سمت آن مرد شامی برگرداندند و به او سلام کرده و با لبخندی مهربانانه به او فرمودند: «ای مرد، گمان می کنم تو غریبی و گویا امر بر تو مشتبه شده باشد؛ اگر از ما درخواست کنی، عطا می کنیم؛ اگر از ما طلب هدایت کنی، تو را ارشاد می کنیم؛ اگر از ما یاری طلبی، یاری می کنیم؛ اگر گرسنه ای، تو را سیر می کنیم؛ اگر عریانی، تو را می پوشانیم؛ اگر محتاجی، بی نیازت می گردانیم؛ اگر رانده شده ای، تو را پناه می دهیم؛ اگر حاجتی داری، برای تو برمی آوریم؛ اگر بار خود را بیاوری و به خانه ما فرود آوری و تا وقت رفتن میهمان ما باشی، برای تو بهتر خواهد بود؛ زیرا ما خانه ای بزرگ داریم و آنچه خواهی نزد ما میسر است.»

وقتی آن مرد شامی سبک رفتاری امام (علیه السلام) را دید و سخن حضرت را شنید، گریست و گفت: «گواهی می دهم که تویی خلیفه خدا در زمین و خدا بهتر می داند که خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. پیش ازاین، تو و پدرت را از همه کس دشمن تر می داشتم، اکنون محبوب ترین خلق نزد من هستی.» پس بار خود را به خانه آن حضرت برد و تا زمانی که در مدینه حضور داشت، میهمان آن حضرت بود و از دوستان و شیعیان آن حضرت (علیه السلام)گردید».[11]

پی نوشت:
[1] . علی بن الحسین (علیهما السلام)، رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام)، مترجم: محمدحسین افشاری، قم: نشر مشهور، اول، 1388، ص 85.
[2] .«حَقُ‏ مَنْ‏ سَاءَکَ‏ أَنْ تَعْفُوَ عَنْه‏.»
[3] . «وَ إِنْ عَلِمْتَ أَنَّ الْعَفْوَ یَضُرُّهُ انْتَصَرْتَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیل (شوری/41‏» 
[4] . انفال آیه 60: « وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ »
[5] . باقر شریف قریشی، حیاه الامام الحسن(علیه السلام)، بیروت: دارالبلاغه، ج ۱، ص ۳۱۴.
[6] . هوشنگ ابتهاج
[7] . حلوانى، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص 76.
[8] . سوره فصلت، آیه 35:«وَ مایلَقَّاها الَّا الَّذینَ صَبَروُا وَ مایلَقَّاها الّا ذوُحَظٍّ عَظیمٍ».
[9] . مفید، ارشاد، ج 2، ص 16.
[10] . مفید، الارشاد، ۱۴۱۴، ج۲، ص۱۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۸۰-۸۱؛ مسعودی، مروج‏ الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۲۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۳۳۵ و ۳۵۲.
[11] . قمى، منتهى الامال، ج 1، ص 530.