تربیت، بدون تنبیه بدنی امکان پذیر است.

[والدین و تربیت کودک]

هیچ پدر و مادری نیست که کودک خود را تنبیه نکرده باشد و هیچ کودکی نیست که طعم تنبیه را نچشیده باشد. با این حال به جرأت می توان گفت که هیچ تغییر مثبتی به علت تنبیه در رفتار کودکان به وجود نمی آید.
 
می دانیم که هدف اصلی تربیت، ایجاد تغییرات مثبت و سازنده در کودکان است. اگر مشاهده می کنیم کودکی به علت تنبیه شدید، رفتار نادرست خود را تکرار نمی کند، به این معنا نیست که رفتار منفی او در جهت مثبت تغییر کرده است بلکه بیشتر به این دلیل است که ترس از تنبیه به طور موقت، رفتار منفی او را سرکوب کرده است. چنین کودکی که زیر فشار روانی شدیدی قرار دارد یا دچار مشکلات رفتاری دیگری از قبیل خجالت، اضطراب، ترس و پرخاشگری می شود و یا تغییر رفتارش ثابت نیست و تنها در حضور عامل تنبیه کننده، رفتار نادرست خود را انجام نمی دهد.
 
نمونه های چنین کودکانی را می توانیم در خانه و مدرسه، با همه ی مشکلاتی که برای خود و دیگران ایجاد می کنند، مشاهده کنیم و نتایج منفی تنبیه را عملا در رفتار آنان دریاییم. به این ترتیب می بینیم که تنبیه نمی تواند هدف اصلی تربیت را تحقق بخشد.

[معنای تنبیه]

تنبیه در لغت به معنای آگاه کردن است. بدیهی است که شیوه های آگاه کردن متفاوت است اما روش هایی را که اکثر ما برای تنبیه کودکان به کار می بریم بیشتر جنبه ی آزار دهنده دارد تا آگاه کننده. نگاهی به انواع تنبیه هایی که در خانه و مدرسه انجام می شود، این واقعیت را به خوبی نشان می دهد.
 
در یک بررسی که در مورد تشویق و تنبیه به عمل آمده است، در پاسخ به این سؤال که: «به نظر شما تنبیه یعنی چه؟» اکثر معلمان، پدر و مادرها و کودکان از روش هایی مانند دعوا کردن، کتک زدن، جریمه کردن، محروم کردن و... نام برده اند و این نشان می دهد که معنای تنبیه آن گونه که هست با آن گونه که باید باشد، بسیار متفاوت است و تنبیه هم مانند بسیاری از کلمات از معنای واقعی خود تهی شده است.
تنبیه معمولا مانع علت یابی مشکل کودک می گردد. می دانیم که هر رفتاری علتی دارد. رفتارهای منفی کودکان نیز از این قاعده مستثنی نیست. تغییر اساسی رفتار کودک با شناخت علت و رفع یا تعدیل آن امکان پذیر است؛ در غیر این صورت، آن رفتار به طور مستقیم یا به شکل رفتارهای دیگر، تکرار خواهد شد.
 

[اولین واکنش در برابر رفتار نادرست کودک]

در برابر رفتارهای نامطلوب کودک، اولین واکنش ما باید این باشد که از خود بپرسیم چرا او این کار را انجام می دهد؟ این سؤال علاوه بر آن که راه درست برخورد با کودکان را با ما نشان می دهد، خشم و ناراحتی ما را نسبت به آن ها و رفتارشان کم می کند و سبب می شود که در حالت متعادل تری در مورد آنان تصمیم گیری کنیم.
 
اغلب، عکس العمل ما نسبت به کودک خطاکار، شتابزده و همراه با عصبانیت است. در واقع ما با تنبیه کودکان با چنین شیوه های خشونت آمیزی، خشم خود را تسکین می دهیم و به همین دلیل این گونه روش ها، از خودخواهی ناآگاهانه ای ناشی می شوند که با علاقه ی واقعی به کودک و توجه به مصالح او در تناقض قرار می گیرند.
 
از طرف دیگر، وقتی کودک در برابر رفتار نامناسب خود، با شدت عمل روبه رو می شود، کمتر می تواند به رفتار خود و نادرستی آن فکر کند و بیشتر خشم و عصبانیت ما توجه او را جلب می کند. هنگامی که کودک در برابر دو رفتار، با دو شدت متفاوت قرار می گیرد - رفتار خود و عکس العمل ما - بدیهی است که برخورد شدیدتر نظر او را بیشتر به خود جلب می کند و در اغلب موارد، رفتار شدیدتر، از ما ناشی می شود. به این ترتیب تنبیه مانع می شود که ما و کودک، هر دو با آرامش درباره ی رفتار خود فکر کنیم. سنجیده ترین کار، همین اندیشه درباره ی رفتار انجام شده است.
 
در بررسی به عمل آمده در مورد تشویق و تنبیه، وقتی از کودکان سؤال می شد: «چرا در خانه یا مدرسه کارهای خلاف می کنید؟»، اغلب جواب می دادند: «ما کار بدی نمی کنیم، پدر و مادر ما عصبانی اند» و یا «معلم ما اصلا بداخلاق است. تا تکان می خوریم، داد و فریاد راه می اندازد». این جواب ها که از طرف اکثر بچه ها مطرح می شد، به روشنی نشان می دهد که کودکان بیشتر از آن که متوجه رفتارهای منفی خود شوند و درباره ی آن ها فکر کنند، عصبانیت پدر، مادر و یا معلم برایشان عمده می شود و به جای آن که از خود سؤال کنند چرا این کارها را انجام می دهند، از خود می پرسند چرا پدر و مادر و یا معلم ما این قدر بداخلاق و عصبانی اند؟

گاهی کودکان را به خاطر رفتارهایی تنبیه می کنیم که برای آنان طبیعی است. بچه ها نیاز به بازی و تحرک دارند و اگر برای این نیاز طبیعی آنان امکانات لازم را فراهم نسازیم، چه بسا که رفتارهای نامناسبی از خود نشان دهند. مادری که از «بازیگوشی» فرزند ده ساله ی خود شکایت داشت، می گفت: «من از اول مهر که مدرسه ی بچه ها شروع می شود، اسباب بازی های او را جمع می کنم تا تابستان.

برای اینکه هم درس دارد و هم بزرگ شده و نباید بازی کند، اما او وقتی به دستشویی می رود مدت ها با آب بازی می کند، وسایل بازی بچه های دیگر را بدون اجازه ی آن ها بر می دارد و به خانه می آورد و گاهی با سنگ، قوطی کبریت و وسایل خانه مشغول بازی می شود. هر چه با زبان خوش به او می گویم به حرفم گوش نمی کند و مجبور می شوم که با دعوا و کتک او را وادار به درس خواندن کنم». روشن است که تنظیم برنامه مناسب برای بازی، استراحت و درس کودکان از «بازیگوشی» و «حرف ناشنوی» آن ها، بهتر جلوگیری و حتی پیشگیری می کند تا محروم کردنشان از بازی که نیاز طبیعی آنان است.

ادامه دارد...
نویسنده: فاطمه قاسم زاده 

منبع: کتاب «آری گفتن به نیازهای کودکان»