انتقادها نباید به صورت بدبینانه صورت بگیرد. 
 

انتقادهای بزرگسالان: آموزگاران و پدر و مادرها

هرگاه فرزندانتان کار اشتباهی انجام دهند، به آن ها چه می گویید؟ معلم ها به آن ها چه می گویند؟ همان طور که اشاره شد، کودکان به دقت هم به محتوا و هم به شکل گفتار توجه می کنند و نه فقط به آنچه بزرگسالان می گویند بلکه به چگونگی آن نیز گوش می سپارند. این امر به ویژه در زمینه انتقاد صادق است. کودکان انتقادهایی را که از آن ها می شود، باور می کنند و سبک تبیین خود را بر پایه آن ها بنا می کنند.
 
بیایید چند لحظه به آنچه در یک کلاس سوم معمولی می گذرد، توجه کنیم - همان کاری که کارول دوک، یکی از پیشگامان جهانی در عرصه رشد هیجانی، انجام داده است. همین کار کارول چگونگی پیدایش خوش بینی را روشن ساخت و نیز ممکن است سرنخ هایی در این باره به دست دهد که در دوران کودکی زنان چه می گذرد که آنها را بیش از مردان به افسردگی آسیب پذیر می کند.
 

[تفاوت رفتار دختران با پسران]

 همین که کلاس به حضور ما عادت می کند و آرام می شود، نخستین چیزی که توجه ما را به خود جلب می کند، تفاوت رفتار دختربچه ها با پسر بچه هاست. دخترها تا حد زیادی باب طبع معلم ها هستند: خیلی آرام - حتی دست به سینه- می نشینند، و به دقت گوش می کنند. شیطنت آن ها پچ پچ کردن و زیرلبی خندیدن است اما اصولا مطیع و سر به راه هستند. پسرها باعث دردسرند؛ حتی اگر سعی کنند آرام بنشینند -که آنقدرها هم سعی نمی کنند - در جای خود می لولند. به نظر می رسد که گوش نمی کنند، و به همان وسواسی که دختر بچه ها به خرج می دهند، تابع قوانین نیستند. وقتی شیطنت کنند -یعنی بیشتر وقت ها - فریاد می زنند و می دوند.
 
کلاس کار خود را شروع می کند و دانش آموزان سرگرم حل مسائل آزمون تقسیم می شوند. معلم به کودکانی که عملکرد خوبی در آزمون نداشته اند، چه می گوید؟ در کلاس سوم، دخترها و پسرهایی که نمره نمی آورند چه چیزهایی از معلم خود می شنوند؟
 
نوعا به پسرانی که نمره نمی آورند گفته می شود: «تو توجه نمی کردی»، «به اندازه کافی سعی نکردی»، «وقتی تقسیم را درس می دادم، شیطنت می کردی». توجه نکردن، کم تلاش کردن، و شیطنت چه نوع تبیین هایی هستند؟ موقتی و خاص هستند، نه کلی. از آن رو موقتی اند که فرد می تواند میزان تلاش خود را تغییر دهد، در صورتی که بخواهد توجه کند، و دست از شیطنت بردارد. پسربچه ها در این باره که چرا عملکرد درسی آنها ضعیف بوده، با علت هایی موقتی و خاص روبرو می شوند.
 
آنچنان که دوک مطالعه کرده است، دختر بچه ها با محکومیت هایی از نوع دیگر مواجه می شوند. از آنجا که شیطنت نمی کنند و توجه می کنند، نمی توان از این دو جنبه بر آن ها خرده گرفت. برای معلمی که از آنان انتقاد می کند، فقط بیان چنین مواردی باقی می ماند: «تو در ریاضی خوب نیستی»، «همیشه ورقه ات شلوغ و درهم برهم است»، «هیچ وقت نگاهی دوباره به ورقه ات نمی اندازی». بیشتر دلایل موقتی، مانند بی توجهی، تلاش اندک، و شیطنت کنار گذاشته می شوند، در نتیجه، دختران به علت شکست خود در زمینه هایی دائمی و فراگیر مورد انتقاد قرار می گیرند. آن ها از این تجربه خود در کلاس سوم چه توشه ای بر می گیرند؟
 
کارول دوک این مسئله را با ارائه مسائلی حل ناشدنی به دختران دانش آموز کلاس چهارم بررسی کرد و به مطالعه چگونگی تبیین شکست در این دختران پرداخت.
 
به این دختران کلمه های در هم ریخته ای داده شده بود تا با تغییر دادن جای حروف آن ها، کلمه معناداری بسازند، اما از آنجا که این کار ممکن نبود، تلاش آن ها به جایی نمی رسید. همه آن ها به سختی تلاش کردند، اما پیش از آنکه همه ترکیب های ممکن را امتحان کنند، معلم اعلام کرد که «وقت تمام است».
آزمونگر از آن ها می پرسید: «چرا آن ها را حل نکردید؟»
دخترها چنین پاسخ هایی می دادند: «من در بازی با کلمه ها قوی نیستم» و «گمان می کنم خیلی باهوش نیستم».
 
وقتی همین تکلیف به پسرها داده شد، آن ها چنین پاسخ هایی دادند: «توجه نمی کردم»؛ و «به خودم زیاد زحمت ندادم»؛ «کی حوصله این معماهای مزخرف شما را دارد!؟»
 

[سبک تبیین دائمی و فراگیر در دختران]

در این آزمون، دختران برای شکست خود تبیین هایی دائمی و فراگیر عرضه کردند؛ از سوی دیگر، پسران تبیین هایی امیدوارکننده تر - موقتی، خاص، و متغیر - را بیان کردند. در اینجا، تأثیر دومین عامل مؤثر بر سبک تبیین کودکان را مشاهده می کنیم: انتقاد بزرگسالان از کودک به هنگامی که موفق نمی شود. در اینجا نیز کودک سراپا گوش است و اگر آنچه می شود، دائمی و فراگیر باشد - «تو خنگی»؛ «تو خوب نیستی»-  این موارد به نظریه او درباره خود راه می یابد. اگر آنچه می شنود، موقتی و خاص باشد - «تو به قدر کافی سعی نکردی»؛ «این معماها مخصوص دانش آموزان کلاس ششم است»-  او مشکلات را حل شدنی و موضعی تلقی می کند.
 
نویسنده: مارتین سلیگمن
 
منبع: کتاب «خوش بینی آموخته شده»