بخشش همسر خیانت کار
آیا من باید او را ببخشم؟ آیا باید از او انتقام بگیرم؟ آیا باید من هم مثل او خیانت کنم؟ اینها مجموعه سئوالاتی است که در ذهن همسر شکست خورده، پیدا می شود. با ما همراه باشید تا با یکی از راهکارهای برخورد با همسر خیانت کار، یعنی بخشش، آشنا شوید.
بخشش، ابتدایی ترین راه کار در مورد همسر خیانت کارست.
تسهیل فرایند بخشش
قطع نظر از شرایط موجود پیرامون خیانت، بخشش یکی از نکات اصلی در بهبودی رابطه زناشویی است. همچنین، رویکرد میان سیستمی برای زوج پشتیبانی فراهم آورده و در عین حال هر دو را ملزم می سازد تا مشارکت کنندگانی فعال در فرایند بخشش که خود ارتقا دهنده رابطه زناشویی است باشند. فرایند بازسازی به نوعی با فراز و نشیب های عاطفی بسیار همراه است. دریافته ایم که اتخاذ یک رویکرد نظام مند و فراگیر در قبال بخشش به تدریج موجب افزایش حس خوش بینی در مراجعان شده و راه حل هایی برای بن بست های شایع ارائه می نماید.
[بخشش با رویکرد میان سیستمی]
در رویکرد میان سیستمی بر ماهیت رابطه ای بخشش تأکید می شود. درمانگران باید بدانند که جنبه های مختلف این فرایند بخشش (مثلا فروتنی، عذرخواهی، پشیمانی، تلطیف سازی، پذیرش مسئولیت و گسترش بخشش) برگشتنی است بدان معنا که این جنبه ها پدیده هایی به هم پیوسته، نظام مند و فراگیر هستند. أعمال و رفتارهای یک همسر می تواند موجب تشویق یا تسهیل حرکت و فعالیت در همسر دیگر شود (یا موجب حرکت به سمت بخشش و بهبودی می شود و یا موجب دور شدن از آنها). درک بخشش به عنوان یک روش نظام مند و فراگیر به متخصصان بالینی کمک می کند تا فرصت هایی را به وجود بیاورند که در آنها احتمال پیشرفت و حرکت رو به جلو در فرایند بخشش افزایش یابد (مک کالاف، ۲۰۰۰؛ ورتینگتون، ۱۹۹۸).
پیش از مطرح نمودن مسئله بخشش، درمانگر باید این موارد را در همسر بی وفا مورد ارزیابی قرار دهد: آیا این همسر (الف) از همسر مورد خیانت قرار گرفته عذرخواهی کرده است، (ب) کاملا حوزه وسیع موضوع خیانت را می شناسد و آن را تصدیق می کند، (ج) پشیمان است، (د) تمایلی به تغییر رفتار از خود نشان می دهد و (ه) در اقدامات صورت گرفته جهت برقراری تدابیر حفاظتی برای حصول اطمینان از تغییر رفتار، همکاری می نماید؟ علاوه بر این، درمانگر باید تعیین نماید که آیا همسر مورد خیانت قرار گرفته (الف) مایل به گوش فرادادن به سخنان همسر بی وفا هست، (ب) تلاش می کند تا شناختی از عوامل مؤثر در مسئله خیانت به دست آورد، (ج) قادر به پذیرش و تأیید این موضوع هست که برخی جنبه های این ازدواج همچنان مثبت بوده و ارزش حفظ و استمرار را دارد و (د) قادر به شناسایی سایر مسائل و مشکلاتی که ممکن است به بروز مسئله خیانت کمک کرده باشد هست یا خیر.
با توجه به رنج و آشفتگی فراوانی که اغلب پس از افشای خیانت مشاهده می شود، چه بسا پذیرش و در نظر گرفتن موضوع بخشش برای مراجعان (و به طور اخص همسر خیانت دیده) دشوار باشد. اگرچه به احتمال زیاد مسیر حرکت به سمت بخشش برای هر زوج منحصر به فرد خواهد بود، تمایل دوجانبه و متقابل مراجعان برای بازیابی رابطه زناشویی بیشترین انگیزه را برای مشارکت در فرایند بخشش فراهم می آورد. درمانگران باید زوج را در یافتن عللی برای با هم ماندن و انگیزه ای برای شکل دادن مجدد رابطه زناشویی و نیز بخشش، ترغیب و درگیر نمایند. این امر با به حداکثر رساندن عوامل وحدت آفرین که موجب با هم ماندن زوج و افزایش میزان بخشش می شود محقق می گردد.
پیش از مطرح نمودن مسئله بخشش، درمانگر باید این موارد را در همسر بی وفا مورد ارزیابی قرار دهد: آیا این همسر (الف) از همسر مورد خیانت قرار گرفته عذرخواهی کرده است، (ب) کاملا حوزه وسیع موضوع خیانت را می شناسد و آن را تصدیق می کند، (ج) پشیمان است، (د) تمایلی به تغییر رفتار از خود نشان می دهد و (ه) در اقدامات صورت گرفته جهت برقراری تدابیر حفاظتی برای حصول اطمینان از تغییر رفتار، همکاری می نماید؟ علاوه بر این، درمانگر باید تعیین نماید که آیا همسر مورد خیانت قرار گرفته (الف) مایل به گوش فرادادن به سخنان همسر بی وفا هست، (ب) تلاش می کند تا شناختی از عوامل مؤثر در مسئله خیانت به دست آورد، (ج) قادر به پذیرش و تأیید این موضوع هست که برخی جنبه های این ازدواج همچنان مثبت بوده و ارزش حفظ و استمرار را دارد و (د) قادر به شناسایی سایر مسائل و مشکلاتی که ممکن است به بروز مسئله خیانت کمک کرده باشد هست یا خیر.
با توجه به رنج و آشفتگی فراوانی که اغلب پس از افشای خیانت مشاهده می شود، چه بسا پذیرش و در نظر گرفتن موضوع بخشش برای مراجعان (و به طور اخص همسر خیانت دیده) دشوار باشد. اگرچه به احتمال زیاد مسیر حرکت به سمت بخشش برای هر زوج منحصر به فرد خواهد بود، تمایل دوجانبه و متقابل مراجعان برای بازیابی رابطه زناشویی بیشترین انگیزه را برای مشارکت در فرایند بخشش فراهم می آورد. درمانگران باید زوج را در یافتن عللی برای با هم ماندن و انگیزه ای برای شکل دادن مجدد رابطه زناشویی و نیز بخشش، ترغیب و درگیر نمایند. این امر با به حداکثر رساندن عوامل وحدت آفرین که موجب با هم ماندن زوج و افزایش میزان بخشش می شود محقق می گردد.
[عوامل وحدت آفرین میان همسران]
عوامل وحدت آفرین عبارتند از همدلی، فروتنی، تعهد به رابطه و امید (مک کالاف، ۲۰۰۰؛ ورنینگتون، ۱۹۹۸). هم زمان با تلاش جهت ارتقا این قبیل عوامل وحدت آفرین، درمانگر باید در جهت به حداقل رساندن و یا خنثی ساختن آن دسته از عواملی که موجب بازداشتن زوج از بخشش و جدایی زوج از یکدیگر می شود تلاش و حرکت نمایند، عواملی چون خودشیفتگی، شرمساری، خشم و ترس (امونز، ۲۰۰۰؛ ورتینگتون، ۱۹۹۸؛ ورتینگتون و وید، ۱۹۹۹). بر اساس دیدگاه نظام مند و فراگیر، عوامل وحدت آفرین لازم و ملزوم یکدیگرند و تغییر در یکی از آنها می تواند موجب تغییر در عوامل دیگر شود.
با توجه به شرایطی که همسر خیانت دیده همسر بی وفا را برای درمان به مرکز مشاوره می کشاند، آنها اغلب دیدگاه متفاوتی درباره بخشش دارند. البته ممکن است همسران بی وفا خیلی زود و پیش از آنکه همسرانشان قادر به بخشیدن آنها باشند امید بخشش از سوی آنها را داشته باشند؛ و از سوی دیگر نیز ممکن است همسران خیانت دیده نیز در ابتدا احساس نمایند که بخشش تقریبا غیرممکن است. همچنین باید در نظر داشت که فریبکاری در فرایند بخشش به ندرت سودمند واقع می شود و در بیشتر مواقع موجب می شود تا احساس قربانی شدن در همسر خیانت دیده دو چندان شود. بخشش واقعی مستلزم شکل گیری تغییرات مهم عاطفی، شناختی و رفتاری در همسر خیانت دیده و در همسر بی وفا است (کولمن، ۱۹۹۸: گوردون، باوکام و اسنایدر، ۲۰۰۰).
فرایند بخشش با دانستن تعریف هر یک از همسران از بخشش آغاز می شود. این فرایند مهم در بیشتر مواقع از آغاز به خاطر برداشت های نادرست شایع و باورهای بازدارنده در خصوص معنای بخشش از مسیر صحیح خود خارج می شود. شاید به این دلیل که بخشش، اغلب (هم در مراجعان و هم در درمانگران) با مفاهیمی چون رضایت، معذور دانستن، چشم پوشی، گذشت، فراموش کردن و آشتی، اشتباه گرفته می شود (باتلر، داهلین و فایف، ۲۰۰۲). چنین افکاری موجب بزرگنمایی بیش از حد در عدم تعادل به وجود آمده در رابطه زناشویی که از خیانت ناشی می شود می شود. البته باید اشاره نمود که بسیاری از درمانگران از به کارگیری بخشش به سبب معنای محدودی که از آن استنباط می شود و به جای آنکه به عنوان یک مفهوم رابطه ای مهم و اساسی شناخته شود که قابلیت کاربردی وسیعی دارد، آن را صرفا محدود به دین و مذهب می نماید اجتناب می ورزند. این نوع سوء تفاهم ها و برداشت های غلط عمدتا مانعی در راه تمایل زوج ها در به کارگیری بخشش در فرایند درمان است.
این مساله مهم است که مراجعان بدانند بخشش به این معنا نیست که یکی از همسران گذشت کرده و همسر دیگر را از مسئولیت پذیری در قبال أعمالش مبرا بداند. همچنین بدین معنا نیست که یکی از همسران باید أعمال مرتکب شده توسط همسرش را پذیرفته، چشم پوشی کرده و از آنها بگذرد. از مراجعان خواسته نمی شود تا دیدگاه اخلاقی خود در خصوص رفتار صحیح را کنار بگذارند- آنچه به عنوان درست یا غلط نگاشته می شود- پس بخشش نیز بدون تغییر می تواند باقی بماند. بنابراین، بخشش مستلزم این نیست که یکی از همسران خود را در معرض آسیب قرار داده و یا رفتار غیرقابل قبول طرف دیگر را تحمل نماید. باید دانست که افراد ضمن بخشش همسر خود همچنان می توانند از خود محافظت نمایند. اما از آنجا که بسیاری از مراجعان برداشت نادرستی از معنای بخشش دارند، ممکن است لازم باشد تا متخصصان بالینی با ظرافت و ملایمت آن دسته از باورهای مراجعان در خصوص بخشش را که امکان و احتمال بهبودی و تغییر را محدود می نماید به چالش بکشند (رایت، واتسون و بل، ۱۹۹۶).
با توجه به شرایطی که همسر خیانت دیده همسر بی وفا را برای درمان به مرکز مشاوره می کشاند، آنها اغلب دیدگاه متفاوتی درباره بخشش دارند. البته ممکن است همسران بی وفا خیلی زود و پیش از آنکه همسرانشان قادر به بخشیدن آنها باشند امید بخشش از سوی آنها را داشته باشند؛ و از سوی دیگر نیز ممکن است همسران خیانت دیده نیز در ابتدا احساس نمایند که بخشش تقریبا غیرممکن است. همچنین باید در نظر داشت که فریبکاری در فرایند بخشش به ندرت سودمند واقع می شود و در بیشتر مواقع موجب می شود تا احساس قربانی شدن در همسر خیانت دیده دو چندان شود. بخشش واقعی مستلزم شکل گیری تغییرات مهم عاطفی، شناختی و رفتاری در همسر خیانت دیده و در همسر بی وفا است (کولمن، ۱۹۹۸: گوردون، باوکام و اسنایدر، ۲۰۰۰).
فرایند بخشش با دانستن تعریف هر یک از همسران از بخشش آغاز می شود. این فرایند مهم در بیشتر مواقع از آغاز به خاطر برداشت های نادرست شایع و باورهای بازدارنده در خصوص معنای بخشش از مسیر صحیح خود خارج می شود. شاید به این دلیل که بخشش، اغلب (هم در مراجعان و هم در درمانگران) با مفاهیمی چون رضایت، معذور دانستن، چشم پوشی، گذشت، فراموش کردن و آشتی، اشتباه گرفته می شود (باتلر، داهلین و فایف، ۲۰۰۲). چنین افکاری موجب بزرگنمایی بیش از حد در عدم تعادل به وجود آمده در رابطه زناشویی که از خیانت ناشی می شود می شود. البته باید اشاره نمود که بسیاری از درمانگران از به کارگیری بخشش به سبب معنای محدودی که از آن استنباط می شود و به جای آنکه به عنوان یک مفهوم رابطه ای مهم و اساسی شناخته شود که قابلیت کاربردی وسیعی دارد، آن را صرفا محدود به دین و مذهب می نماید اجتناب می ورزند. این نوع سوء تفاهم ها و برداشت های غلط عمدتا مانعی در راه تمایل زوج ها در به کارگیری بخشش در فرایند درمان است.
این مساله مهم است که مراجعان بدانند بخشش به این معنا نیست که یکی از همسران گذشت کرده و همسر دیگر را از مسئولیت پذیری در قبال أعمالش مبرا بداند. همچنین بدین معنا نیست که یکی از همسران باید أعمال مرتکب شده توسط همسرش را پذیرفته، چشم پوشی کرده و از آنها بگذرد. از مراجعان خواسته نمی شود تا دیدگاه اخلاقی خود در خصوص رفتار صحیح را کنار بگذارند- آنچه به عنوان درست یا غلط نگاشته می شود- پس بخشش نیز بدون تغییر می تواند باقی بماند. بنابراین، بخشش مستلزم این نیست که یکی از همسران خود را در معرض آسیب قرار داده و یا رفتار غیرقابل قبول طرف دیگر را تحمل نماید. باید دانست که افراد ضمن بخشش همسر خود همچنان می توانند از خود محافظت نمایند. اما از آنجا که بسیاری از مراجعان برداشت نادرستی از معنای بخشش دارند، ممکن است لازم باشد تا متخصصان بالینی با ظرافت و ملایمت آن دسته از باورهای مراجعان در خصوص بخشش را که امکان و احتمال بهبودی و تغییر را محدود می نماید به چالش بکشند (رایت، واتسون و بل، ۱۹۹۶).
نویسنده: پاول ر. پلوسو
منبع: کتاب «پیمان شکنی» (مداخلات درمانی برای بحران های زناشویی)
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}