آسیب های دلبستگی زیاد به همسر
دلبستگی زیاد به همسر، اگر به گونه ای افراطی باشد می تواند آسیب زا باشد. به این معنا که هیچ گاه نمی تواند بپذیرش همسرش به او بی مهری و یا خیانت کرده است و بعد از آن راهی را برای جبران اشتباه همسر خاطی نمی گذارد. با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
دلبسنگی افراطی به همسر، راهی برای بخشش خیانت های او نمی گذارد.
آسیب های دلبستگی
آسیب حاصله از دلبستگی در ادبیات EFT چنین تعریف شده است: خدشه دار شدن حس اعتماد در نتیجه خیانت یا تنها گذاشتن همسر در موقع نیاز شدید یا آسیب پذیری زیاد. این آسیب مانند زخمی می ماند که تصورات حاکم از دلبستگی ضروری در یک رابطه را به هم بریزد. آسیب دلبستگی نمایانگر آسیب به رابطه است. هنگامی که همسر خاطی واکنش اطمینان بخش یا آرام کننده ای از خود نشان نمی دهد یا هنگامی که همسر مورد خیانت واقع شده نمی تواند دیگر به وی اطمینان کند، صدمه پیچیده تر می شود (جانسون و همکاران، ۲۰۰۱).
باورها، تصورات و تجارب باید در سطوح فردی و میان فردی درمان و التیام داده شود (جانسون، ۲۰۰۵). احساسات و تجربیات مستأصل کننده باید برای دوام رابطه، درمان و به فراموشی سپرده شوند (جانسون، ۲۰۰۵، صفحه 19). خیانت ضرورتا به معنی پایان یک رابطه نیست؛ اگرچه برای پایداری یک رابطه باید به آن پرداخت و مشکلات حاصل از آن را حل و فصل کرد.
سخت است که با چنین زخم هایی کنار آمد. از همین رو است که معمولا این آسیب ها باعث کندی و به بن بست رسیدن روند درمانی یک رابطه می شود. اهمیت حس دلبستگی است که در چنین آسیب هایی نقش حیاتی را بازی می کند نه صرف وقوع خیانت. برای برخی از همسران، داشتن رابطه صرفا عاطفی بدون رابطه جنسی ارضاء کننده می تواند به اندازه کسب تجربه خیانت از طرف همسر، آسیب زا باشد. در پی بروز خیانت یا آسیب دلبستگی، همسر خیانت دیده احتمالا دچار خشم شدید، اندوه و ترس از دلبستگی مجدد می شود، چراکه هر اتفاقی می تواند به این احساسات بیانجامد و ظاهرا راه گریزی وجود ندارد؛ دیگر نمی توان به همسر خائن اعتماد کرد.
باورها، تصورات و تجارب باید در سطوح فردی و میان فردی درمان و التیام داده شود (جانسون، ۲۰۰۵). احساسات و تجربیات مستأصل کننده باید برای دوام رابطه، درمان و به فراموشی سپرده شوند (جانسون، ۲۰۰۵، صفحه 19). خیانت ضرورتا به معنی پایان یک رابطه نیست؛ اگرچه برای پایداری یک رابطه باید به آن پرداخت و مشکلات حاصل از آن را حل و فصل کرد.
سخت است که با چنین زخم هایی کنار آمد. از همین رو است که معمولا این آسیب ها باعث کندی و به بن بست رسیدن روند درمانی یک رابطه می شود. اهمیت حس دلبستگی است که در چنین آسیب هایی نقش حیاتی را بازی می کند نه صرف وقوع خیانت. برای برخی از همسران، داشتن رابطه صرفا عاطفی بدون رابطه جنسی ارضاء کننده می تواند به اندازه کسب تجربه خیانت از طرف همسر، آسیب زا باشد. در پی بروز خیانت یا آسیب دلبستگی، همسر خیانت دیده احتمالا دچار خشم شدید، اندوه و ترس از دلبستگی مجدد می شود، چراکه هر اتفاقی می تواند به این احساسات بیانجامد و ظاهرا راه گریزی وجود ندارد؛ دیگر نمی توان به همسر خائن اعتماد کرد.
[مفهوم زخم های دلبستگی]
مفهوم زخم های دلبستگی اولین بار در مطالعه مربوط به تغییرات کلیدی در EFT مورد اشاره قرار گرفت، مخصوصا در فرآیند انعطاف پذیری مرحله دوم. این فرآیند هنگامی رخ می دهد که همسر خیانت دیده خواهان ارضاء نیازهای دلبستگی خود برای رسیدن به آرامش و جلب محبت می شود. نتیجه چنین کاری ایجاد تعامل بیشتر برای همیاری دوسویه و ایجاد درک متقابل برای برقراری یک رابطه مستحکم است.
در برخی موارد، درمانگران EFT خواهان انعطاف پذیری بیشتر همسران می شوند و این زمانی است که همسر خیانت کار خطر آسیب پذیر بودن را می پذیرد، خواهان برقراری تماس مجدد با همسر کنونی خود می شود، ولیکن ممکن است در مقابل، همسر خیانت کار واکنشی دفاعی از خود نشان داده و عقب نشینی کند. وی سپس به خیانت رخ داده اشاره می کند و می گوید که دیگر هرگز نمی خواهد درباره خطر کرده و خود را در معرض آسیب پذیری قرار دهد. در حال حاضر مطالعاتی تحت اجرا است تا مراحل اصلی درمان چنین آسیب هایی در مرحله دوم EFT را شناسایی کند. راه حل درمانی چیزی بیش از فراموشی صرف به عنوان مفهومی شناختی است بلکه همچنین مفهومی است درون روانی و میان فردی تا حدی که آشتی دوباره حاصل شود و انعطاف پذیری همسران افزایش یابد و رابطه ایمن و عاطفی درباره شکل گیرد. درمان های ارائه شده برای رهایی از چنین صدماتی در حال حاضر مورد مطالعه قرار گرفته و بیشتر بر روی واکنش های عاطفی، مشخص کردن نیازهای دلبستگی و شکل دادن درگیری عاطفی با همسر تأکید دارد.
در برخی موارد، درمانگران EFT خواهان انعطاف پذیری بیشتر همسران می شوند و این زمانی است که همسر خیانت کار خطر آسیب پذیر بودن را می پذیرد، خواهان برقراری تماس مجدد با همسر کنونی خود می شود، ولیکن ممکن است در مقابل، همسر خیانت کار واکنشی دفاعی از خود نشان داده و عقب نشینی کند. وی سپس به خیانت رخ داده اشاره می کند و می گوید که دیگر هرگز نمی خواهد درباره خطر کرده و خود را در معرض آسیب پذیری قرار دهد. در حال حاضر مطالعاتی تحت اجرا است تا مراحل اصلی درمان چنین آسیب هایی در مرحله دوم EFT را شناسایی کند. راه حل درمانی چیزی بیش از فراموشی صرف به عنوان مفهومی شناختی است بلکه همچنین مفهومی است درون روانی و میان فردی تا حدی که آشتی دوباره حاصل شود و انعطاف پذیری همسران افزایش یابد و رابطه ایمن و عاطفی درباره شکل گیرد. درمان های ارائه شده برای رهایی از چنین صدماتی در حال حاضر مورد مطالعه قرار گرفته و بیشتر بر روی واکنش های عاطفی، مشخص کردن نیازهای دلبستگی و شکل دادن درگیری عاطفی با همسر تأکید دارد.
[درمان آسیب های روانی حاصل از ازدواج]
مراحل اصلی در درمان آسیب های روانی مختلف، از جمله خیانت، عبارت اند از:
1.همسری حادثه ای را شرح می دهد. مانند کشف رابطه پنهانی همسرش با شخصی دیگر، که در آن احساس خیانت، رهایی و درماندگی می کند حس می کند که اطمینان وی و همسرش از بین رفته است و در نتیجه باور وی به رابطه ایمنشان نیز تضعیف شده است. این حادثه تجربه ای آسیب زننده و تلخ به حساب آمده و در حافظه وی نیز کاملا ثبت شده است. در واکنش به شدت احساسات و درد و رنج حاصله، فرد قربانی خود را بی تفاوت نشان داده یا واقعه رخ داده را بی اهمیت و یا انکار می کند و رویکردی دفاعی گرفته و عقب نشینی می کند.
٢. با کمک درمانگران متخصص، همسر خیانت دیده با درد و رنج حاصله روبه رو شده و شروع به صحبت درباره آن و اهمیت دلبستگی می کند. در این مرحله است که احساسات تازه شکل گرفته یا انکار شده خود را نشان می دهد. معمولا خشم به اظهارنظر شفاف در مورد صدمه وارده درماندگی، ترس و شرمساری تبدیل می شود. ارتباط میان آسیب وارده و چرخه منفی که اکنون فرد در آن قرار دارد آشکار می شود. برای مثال، همسری می گوید: "حس می کنم آسیب زیادی دیده ام اگر بینمش همچین ادبش می کنم که فکر نکنه به این راحتی میتونه با احساسات من بازی کنه. این کارش همه چی رو تغییر داده دیگه به هیچ چیز و هیج کسی اعتماد ندارم. چطور می تونم بزارم دوباره به من نزدیک بشه؟ نمی تونم، حتی اگه معذرت خواهی هم بکنه" (جانسون، ۲۰۰۵).
٣. فرد با کمک درمانگر به اهمیت آسیب وارده از خیانت به همسرش پی برده و آن را کاملا درک می کند و مسئولیت خود و جایگاه خود را در سلسله مراتب دلبستگی نسبت به همسرش می شناسد، تا اینکه تنها خود را مجرم و مقصر بپندارد. همسر خائن با چنین درکی بهتر می تواند از موقعیت دفاعی خود بیرون آمده و درد و رنج شخص مقابل را درک کند. می تواند به ریشه های بروز خیانت انجام شده پی ببرد تا در عوض همسر وی نیز بتواند به درک درست تری از علت کار
وی دست یابد.
4. همسر خیانت دیده نیز سپس به درک منسجم تری از اتفاق رخ داده دست پیدا می کند و می تواند پیامدهای آن را نیز بهتر شناسایی کند. با کمک درمانگر، این فرآیند برای همسران آشکار شده و رفتار آنها را نظم می دهد و می تواند حس فقدان، ترس های دلبستگی و درد و رنج را کنترل کند. در اینجا فرد خیانت دیده با کمک درمانگر می تواند میزان آسیب پذیری خود را به شریک خود نشان دهد.
5. همسر آسیب دیده همچنین اکنون قادر است تا از نظر عاطفی درگیری بیشتری پیدا کند. مسئولیت احتمالی خود در بروز خیانت را متوجه شده و با رفتاری معقولانه و عاطفی احساسات پشیمانی، بخشش بی همدردی خود را ابراز کند.
6. همسر خیانت دیده می تواند سرانجام با آغوش باز با اتفاق پیش آمده برخورد کرده و به میزان کافی دوباره به همسر خیانت کار خود اعتماد کند و از وی درخواست مراقبت و راحتی خیال داشته باشد؛ در حالی که در زمان وقوع خیانت و کشف آن توسط همسر یا در صحبت های قبلی همسران در مورد خیانت چنین درخواستی عملی نبوده است.
7. همسر خیانت کار نیز از عذاب وجدان، شرمساری و حفظ حالت تدافعی که قبل از این در فرآیند درمانی تجربه کرده است رهایی می یابد و قادر خواهد بود واکنشی صمیمانه از خود نشان دهد که مانند مرحمی زخم های حاصله از آسیب روانی خیانت در همسر خیانت دیده را بهبود بخشیده و آرام کند. سپس همسران قادر خواهند بود با کمک یکدیگر به شرح درستی از خیانت رخ داده دست یابند. این شرح اتفاق، نظام مند بوده و برای همسر خیانت دیده شامل درک مناسب و شفافی از این موضوع خواهد بود که همسر خائن چطور با فرد دیگری رابطه برقرار کرده است و چطور این رابطه نامشروع دیگر تمام شده است.
سپس همسران می توانند تعاملات اعتمادساز، باز و عاطفی تری را آغاز کنند که رابطه آن دو را بهبود و تازگی بخشد و بدین سان آماده شوند تا وارد مرحله سوم درمانی EFT شوند.
1.همسری حادثه ای را شرح می دهد. مانند کشف رابطه پنهانی همسرش با شخصی دیگر، که در آن احساس خیانت، رهایی و درماندگی می کند حس می کند که اطمینان وی و همسرش از بین رفته است و در نتیجه باور وی به رابطه ایمنشان نیز تضعیف شده است. این حادثه تجربه ای آسیب زننده و تلخ به حساب آمده و در حافظه وی نیز کاملا ثبت شده است. در واکنش به شدت احساسات و درد و رنج حاصله، فرد قربانی خود را بی تفاوت نشان داده یا واقعه رخ داده را بی اهمیت و یا انکار می کند و رویکردی دفاعی گرفته و عقب نشینی می کند.
٢. با کمک درمانگران متخصص، همسر خیانت دیده با درد و رنج حاصله روبه رو شده و شروع به صحبت درباره آن و اهمیت دلبستگی می کند. در این مرحله است که احساسات تازه شکل گرفته یا انکار شده خود را نشان می دهد. معمولا خشم به اظهارنظر شفاف در مورد صدمه وارده درماندگی، ترس و شرمساری تبدیل می شود. ارتباط میان آسیب وارده و چرخه منفی که اکنون فرد در آن قرار دارد آشکار می شود. برای مثال، همسری می گوید: "حس می کنم آسیب زیادی دیده ام اگر بینمش همچین ادبش می کنم که فکر نکنه به این راحتی میتونه با احساسات من بازی کنه. این کارش همه چی رو تغییر داده دیگه به هیچ چیز و هیج کسی اعتماد ندارم. چطور می تونم بزارم دوباره به من نزدیک بشه؟ نمی تونم، حتی اگه معذرت خواهی هم بکنه" (جانسون، ۲۰۰۵).
٣. فرد با کمک درمانگر به اهمیت آسیب وارده از خیانت به همسرش پی برده و آن را کاملا درک می کند و مسئولیت خود و جایگاه خود را در سلسله مراتب دلبستگی نسبت به همسرش می شناسد، تا اینکه تنها خود را مجرم و مقصر بپندارد. همسر خائن با چنین درکی بهتر می تواند از موقعیت دفاعی خود بیرون آمده و درد و رنج شخص مقابل را درک کند. می تواند به ریشه های بروز خیانت انجام شده پی ببرد تا در عوض همسر وی نیز بتواند به درک درست تری از علت کار
وی دست یابد.
4. همسر خیانت دیده نیز سپس به درک منسجم تری از اتفاق رخ داده دست پیدا می کند و می تواند پیامدهای آن را نیز بهتر شناسایی کند. با کمک درمانگر، این فرآیند برای همسران آشکار شده و رفتار آنها را نظم می دهد و می تواند حس فقدان، ترس های دلبستگی و درد و رنج را کنترل کند. در اینجا فرد خیانت دیده با کمک درمانگر می تواند میزان آسیب پذیری خود را به شریک خود نشان دهد.
5. همسر آسیب دیده همچنین اکنون قادر است تا از نظر عاطفی درگیری بیشتری پیدا کند. مسئولیت احتمالی خود در بروز خیانت را متوجه شده و با رفتاری معقولانه و عاطفی احساسات پشیمانی، بخشش بی همدردی خود را ابراز کند.
6. همسر خیانت دیده می تواند سرانجام با آغوش باز با اتفاق پیش آمده برخورد کرده و به میزان کافی دوباره به همسر خیانت کار خود اعتماد کند و از وی درخواست مراقبت و راحتی خیال داشته باشد؛ در حالی که در زمان وقوع خیانت و کشف آن توسط همسر یا در صحبت های قبلی همسران در مورد خیانت چنین درخواستی عملی نبوده است.
7. همسر خیانت کار نیز از عذاب وجدان، شرمساری و حفظ حالت تدافعی که قبل از این در فرآیند درمانی تجربه کرده است رهایی می یابد و قادر خواهد بود واکنشی صمیمانه از خود نشان دهد که مانند مرحمی زخم های حاصله از آسیب روانی خیانت در همسر خیانت دیده را بهبود بخشیده و آرام کند. سپس همسران قادر خواهند بود با کمک یکدیگر به شرح درستی از خیانت رخ داده دست یابند. این شرح اتفاق، نظام مند بوده و برای همسر خیانت دیده شامل درک مناسب و شفافی از این موضوع خواهد بود که همسر خائن چطور با فرد دیگری رابطه برقرار کرده است و چطور این رابطه نامشروع دیگر تمام شده است.
سپس همسران می توانند تعاملات اعتمادساز، باز و عاطفی تری را آغاز کنند که رابطه آن دو را بهبود و تازگی بخشد و بدین سان آماده شوند تا وارد مرحله سوم درمانی EFT شوند.
نویسنده: پاول ر. پلوسو
منبع: کتاب «پیمان شکنی» (مداخلات درمانی برای بحران های زناشویی)
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}