اسناد می تواند به دو صورت درونی و بیرونی صورت بگیرد. 
 

نظریة انتساب و سازگاری شخصی

فرض کنید سفارش پیتزا داده اید و تحویل دهنده نیم ساعت دیر می کند. آیا فرض می کنید که او به خاطر اینکه تنبل و بی نظم است دیر کرده یا اینکه فکر می کنید علت دیر کردن او این بوده که در ترافیک گیر کرده است؟
 
هریک از این دو مورد نمونه ای از انتساب است - توجیه شخصی علت های رفتار. در این قسمت روی فرایند انتساب تمرکز می کنیم – نحوه ای که افراد درباره عواملی که بر رفتار تأثیر دارند نتیجه گیری می کنند. فرایند انتساب برای سازگاری اهمیت دارد زیرا انتساب های ما باعث می شوند که دیگران و خود را به صورت عمل کننده های هدفمند یا قربانیان شرایط درک کنیم.
 
روان شناسان اجتماعی دو نوع انتساب را شرح می دهند: انتساب های سرشتی و انتساب های موقعیتی. ما هنگام انتساب کردن سرشتی، رفتار فرد را به عوامل درونی، مانند صفات شخصیت و اراده آزاد نسبت می دهیم. ما هنگام انتساب کردن موقعیتی، اعمال فرد را به عوامل بیرونی مانند تأثیر اجتماعی یا جامعه پذیری نسبت می دهیم. اجازه دهید به مثال تحویل دهنده پیتزا برگردیم. اگر باور داشته باشید که دیر کردن او به خاطر تنبلی بوده است از چه نوع انتسابی استفاده کرده اید؟ اگر رفتار او را به گیر کردن در ترافیک نسبت دهید از چه نوع انتسابی استفاده کرده اید؟

خطای انتساب اساسی

در فرهنگ هایی که خود (self) را به صورت مستقل در نظر می گیرند، افراد گرایش دارند رفتار دیگران را عمدتا به عوامل درونی مانند شخصیت، نگرش ها، و انتخاب شخصی نسبت دهند (کیتایاما و همکاران، ۲۰۰۳). این سوگیری در فرایند انتساب، خطای انتساب اساسی نامیده می شود. در این گونه جوامع فردگرا، افراد گرایش دارند بر رفتارهای دیگران و نه بر شرایطی که این رفتار را احاطه کرده اند تمرکز کنند. برای مثال، اگر یک نوجوان دچار دردسر قانونی شده باشد، افراد در جوامع فردگرا، به جای محیط اجتماعی که این نوجوان در آن زندگی می کند، به احتمال زیاد خود او را سرزنش کنند. وقتی که می خواهید توجیه کنید که چرا پیتزا سرد به دست رسیده است، احتمالا تحویل دهنده پیتزا، نه ترافیک را سرزنش می کنید.
 
یکی از دلایل خطای انتساب اساسی این است که ما گرایش داریم صفات را از رفتار استنباط کنیم. اما در فرهنگ هایی که بر وابستگی متقابل تأکید می شود، مانند فرهنگ های آسیایی، افراد احتمال بیشتری رفتار دیگران را به نقش ها و وظایف اجتماعی فرد نسبت می دهند. برای مثال، مردم ژاپن رقابت جویی شدید یک بازرگان را به جای شخصیت او به احتمال زیاد به «فرهنگ کار و کاسبی» نسبت می دهند. خطای انتساب اساسی با سوگیری دیگری در فرایند انتساب ارتباط دارد: اثر عمل کننده - مشاهده گر.

اثر عمل کننده - مشاهده گر

چرا وقتی که دیر به جایی می رسیم، کمتر احتمال دارد که خود را سرزنش کنیم در حالی که وقتی دیگران دیر می کنند آنها را سرزنش می کنیم؟ خطای عمل کننده - مشاهده گر ممکن است این را توجیه کند. وقتی می بینیم دیگران (از جمله خودمان) کاری را انجام می دهند که آن را دوست نداریم، گرایش داریم دیگران را به صورت عمل کننده های خود سر اما خودمان را به صورت قربانیان شرایط در نظر بگیریم. این گرایش به نسبت دادن رفتار دیگران به عوامل سرشتی و نسبت دادن رفتار خودمان به تأثیرات موقعیتی، خطای عمل کننده - مشاهده گر نامیده می شود.
 
این مثال را در نظر بگیرید: والدین و فرزندان اغلب درباره انتخاب دوستان یا قرار ملاقات های فرزند جر و بحث می کنند. در چنین موقعیت هایی، والدین گرایش دارند صفات را از رفتار استنباط کنند و فرزندان خود را یکدنده و مقاوم برداشت نمایند. فرزندان نیز صفات را از رفتار استنباط می کنند. بنابراین، امکان دارد که آنها والدین خود را به صورت ارباب منش و کنترل کننده در نظر بگیرند. والدین و فرزندان نیز رفتار دیگران را به علت های درونی نسبت می دهند. یعنی، هردو در مورد رفتار دیگران انتساب های سرشتی می کنند.
 
 والدین و فرزندان چگونه خود را در نظر می گیرند؟ والدین احتمالا خود را به صورتی که به خاطر حماقت فرزندانشان دست به اقدام بزنند در نظر می گیرند. اگر والدین پافشاری کنند، این پاسخی به یکدندگی فرزندان است. فرزندان احتمالا خود را به صورتی نظر می گیرند که به فشارهای اجتماعی برای هماهنگ شدن و احتمالا به امیال جنسی پاسخ می دهند که ممکن است از درون ناشی شده باشند اما به نظر می رسد که انگار منبع آن فشار بیرونی است. والدین و فرزندان گرایش دارند رفتار خود را به صورتی که توسط فشارهای بیرونی برانگیخته شده اند در نظر بگیرند. یعنی، آنها برای رفتار خود انتساب های موقعیتی می کنند.
 
اثر عمل کننده- مشاهده گر به برداشت های ما از افراد خودی و غیرخودی نیز گسترش می یابد. برای مثال، تعارض های بین کشورها را در نظر بگیرید. هر دو طرف ممکن است دست به اعمال خشونت آمیز وحشیانه بزنند. معمولا هر طرف دیگری را انعطاف ناپذیر و بدخواه در نظر می گیرد. هر طرف معمولا مردم خود را قربانیان شرایط، و اعمال خشونت آمیز خود را به صورتی که موقعیت آن را حکم و توجیه می کند در نظر میگیرد. در مجموع ممکن است طرف مقابل را در اشتباه بدانیم، اما آیا می توانیم از آنها انتظار داشته باشیم که با ما موافق باشند؟

سوگیری خودیاری

 دانیل به دوست خود گفت که در درس تاریخ نمره ۱۸ گرفت اما استاد شیمی به او نمره داد. چگونه ممکن است اختلاف بین آنچه که او گرفته (نمره ۱۸) و آنچه که به او داده شده (نمرة ۱۰) را توجیه کنید؟ روان شناسان برای توضیح دادن این الگوی تفکر، به سوگیری انتسابی رایج، یعنی سوگیری خودیاری اشاره می کنند. سوگیری خودیاری عبارت است از گرایش ما به نسبت دادن موفقیت ها به عوامل درون خودمان (عوامل درونی یا سرشتی) اما توجیه کردن شکست ها با عوامل بیرون از خودمان (تأثیرات بیرونی یا موقعیتی) (مزولیس و همکاران، ۲۰۰۴). برای مثال، وقتی که در یک درس نمره خوبی می گیریم، احتمالا به خاطر هوش مان به خود امتیاز می دهیم. اما وقتی که در یک درس رد می شویم، احتمالا عوامل بیرونی، مانند بدشانسی و استاد بی انصاف را سرزنش می کنیم. سوگیری خودیاری بدین ترتیب عزت نفس ما را تقویت می کند.
 
ما می توانیم سوگیری خودیاری را به ورزش ها گسترش دهیم. در یک تحقیق که در مورد ۲۷ کشتی گیر دانشگاه اجرا شد، معلوم شد که آنها گرایش داشتند بردهای خود را به شرایط پایدار و درونی، مانند توانایی، اما باخت های خود را به شرایط ناپایدار و بیرونی، مانند خطای داور نسبت دهند (د میشل و همکاران، ۱۹۹۸).
 
در مورد سوگیری خودیاری چند استثنا وجود دارد. هماهنگ با سوگیری، وقتی که در گروه ها کار می کنیم، گرایش داریم به موفقیت گروه امتیاز بدهیم، اما شکست گروه را به گردن کس دیگری بیندازیم. اما در صورتی که با اعضای گروه دیگر دوست باشیم، نتیجه فرق می کند: در این صورت گرایش داریم در امتیاز برای موفقیت یا سرزنش برای شکست سهیم باشیم (کمپل و همکاران، ۲۰۰۰). مورد استثنای دیگر این است که افراد افسرده بیشتر از دیگران احتمال دارد که شکست های خود را به عوامل درونی نسبت دهند، حتی زمانی که نیروهای بیرونی عمدتا مقصر هستند.
 
اجازه دهید به تفاوت جنسیتی شایع در انتساب ها برای رفتار دوستانه اشاره ای داشته باشیم. مردان بیشتر از زنان احتمال دارد که لبخند زن به مرد یا رفتار دوستانه او با مرد را به صورت عشوه گری تعبیر کنند. البته که این علایم ممکن است اشتباه برداشت شده و باعث شوند که مردان تصور کنند که زنان بیشتر از آنچه سزاوار هستند، به آنها علاقه دارند.
 
 
نویسنده: جفری نوید و اسپنسر راتوس
 
منبع: کتاب «بهداشت روانی»