نوجوانی، شروع دوران استقلال طلبی در انسان است. 
 

خودمحوری نوجوان

شیوه تفکر کودکان پیش دبستانی با نوعی خودمحوری مشخص می شود، طوری که نمی توانند دیدگاه طرف مقابل را درک کنند. شیوه تفکر نوجوان با نوعی خودمحوری مشخص می شود که به موجب آن نمی توانند افکار دیگران را درک کنند و هنوز در مجزا کردن مسایلی که مایه نگرانی دیگران است و مسایلی که مایه نگرانی خود آنهاست مشکل دارند. خودمحوری نوجوان موجب دو رشد شناختی مهم می شود: تماشاگران خیالی و افسانه شخصی.
 
مفهوم تماشاگران خیالی به این عقیده اشاره دارد که دیگران مانند خود ما نگران افکار و رفتار ما هستند. در نتیجه، نوجوانان خود را کانون توجه دیگران می بینند و تصور می کنند که دیگران مانند خود آنها دل مشغول ظاهر و رفتار آنها هستند. نوجوانان ممکن است احساس کنند که روی صحنه هستند و تمام نگاه ها متوجه آنهاست.
 
مفهوم تماشاگران خیالی ممکن است میل شدید نوجوان را به خلوت برانگیخته کند. این به توجیه این موضوع کمک می کند که چرا نوجوانان خیلی در مورد ظاهرشان خود آگاه هستند چرا در مورد هر لکه یا نقص صورت نگران هستند و زمان زیادی را صرف آرایش کردن خود می کنند.
 
افسانه شخصی این عقیده است که احساسات و عقاید ما استثنایی، حتی منحصر به فرد هستند و اینکه ما به گونه ای نسبت به آسیب در امان هستیم. به نظر می رسد که افسانه شخصی، زیربنای الگوهای رفتار نوجوان مانند فخر فروختن و مخاطره جویی است. برخی از نوجوانان نگرش «این نمی تواند برای من اتفاق بیفتد» را اختیار می کنند. آنها تصور می کنند می توانند بدون خطر سرطان سیگار بکشند یا بدون خطر بیماری مقاربتی یا حاملگی به فعالیت جنسی بپردازند. نوجوانان بیشتر از بزرگسالان احتمال دارد که که مخاطرات مرتبط با رفتارهایی چون مشروبخواری، سیگار کشیدن، و آمیزش جنسی ناامن را دست کم بگیرند.
 
جنبه دیگر افسانه شخصی این عقیده است که هیچ کس دیگری احساس های «منحصر به فرد» شخص، مانند نیاز به استقلال یا عاشق شدن را تجربه نکرده یا نمی تواند آنها را درک کند. افسانه شخصی ممکن است زیربنای تأسف خوردن شایع نوجوانان که «تو اصلا مرا درک نمیکنی!» باشد.


رشد اجتماعی و شخصیت

نوجوانی از دیرباز به عنوان دوره آشوب توصیف شده است. در قرن نوزدهم، جی. استانلی هال روان شناس، بنیانگذار انجمن روان شناسی آمریکا و اولین رئیس آن، نوجوانی را به صورت دوره طوفان و استرس توصیف کرد. بسیاری از نوجوانان در جریان پرداختن به مسایلی از قبیل تعارض خانوادگی، کنار آمدن با تغییرات جسمانی و هیجانی، و دست و پا کردن هویت شخصی برای خودشان، دستخوش طوفان و استرس می شوند. با این حال، همه نوجوانان، نوجوانی را به صورت دوره آشفته و مملو از فشار تجربه نمی کنند. تفاوت های فردی و تنوع فرهنگی مهمی نیز وجود دارند.
 
برخی خوانندگان شاید تعجب کنند که شواهد نشان می دهند نوجوانان و والدین آنها معمولا به یکدیگر عشق می ورزند و برای هم احترام قایلند و در مورد اغلب مسایل عمده در زندگی توافق دارند. با اینکه معمولا اختلاف نظر با والدین روی می دهد، اغلب نوجوانانی که در نظرسنجی اخیر مورد بررسی قرار گرفتند گفتند که با والدین خود «خیلی خوب» کنار می آیند.


جستجو برای استقلال

نوجوانان سعی می کنند از والدین خود مستقل تر باشند که اغلب به تعارض هایی بر سر تکلیف خانه، کارهای عادی و روزمره، پول، ظاهر، ساعات منع رفت و آمد، و قرار ملاقات منجر می شود. هنگامی که نوجوانان می خواهند خودشان در مورد مسایلی چون پوشاک و دوستان تصمیم بگیرند، جر و بحث هایی روی می دهند. تلاش برای استقلال با کناره گیری از زندگی خانوادگی، حداقل در مقایسه با قبل نیز مشخص می شود.
 
مقداری فاصله گیری از والدین خوب است. نوجوانان نیاز دارند بیرون از خانواده روابطی را تشکیل دهند. اما استقلال بیشتر به معنی آن نیست که نوجوانان باید از لحاظ عاطفی از والدین خود جدا باشند یا کاملا تحت تأثیر دوستان خود قرار بگیرند. اغلب نوجوانان کماکان احساس می کنند که والدین خود را دوست دارند، به آنها احترام می گذارند و وفادار هستند. نوجوانانی که به والدین خود احساس نزدیکی می کنند، از آنهایی که از والدین خود فاصله گرفته اند، اتکا به نفس و استقلال بیشتری دارند. نوجوانانی که پیوندهای نزدیک با والدین خود را حفظ می کنند در مدرسه نیز بهتر عمل کرده و مشکلات سازگاری کمتری دارند.


سازگاری نوجوانان

 نوجوانان و والدین اغلب به علت اینکه نوجوانان چیزهایی را آزمایش می کنند که می توانند برای سلامتی آنها مضر باشند، در تعارض قرار می گیرند. با این حال - ظاهرا به خاطر افسانه شخصی - نوجوانان اغلب نمی فهمند که این گونه فعالیت ها آن گونه که والدین آنها معتقدند، مخاطره آمیز باشند. در عین حال، نوجوانی دوره ای از زندگی است که افراد به احتمال بیشتری به رفتارهای خطرناکی مانند رانندگی پر مخاطره، سوء مصرف مواد، و رفتار جنسی مخاطره آمیز می پردازند، اما در بین نوجوانان، تفاوت های فردی مهمی در مخاطره جویی وجود دارد. برای مثال، متأهل بودن، داشتن فرزندان، و ریشه های سنتی عمیق، ظاهرا جلوی رفتار تکانشی را می گیرند. البته نوجوانان کمتر از بزرگسالان احتمال دارد که متأهل و بچه دار باشند.
 
بین افرادی که مخاطره جویی زیاد و کم می کنند نیز تفاوت های مهمی در شخصیت وجود دارد. یکی از این تفاوت ها، هیجان خواهی را شامل می شود که ممکن است عنصر ژنتیکی نیرومندی داشته باشد. برخی افراد بیشتر از دیگران به دنبال سطح بالای هیجان - تحریک و فعالیت - هستند.


هویت خود در برابر سردرگمی نقش

می دانیم که در مدت نوجوانی، مغز به رشد خود، از جمله نیرومند کردن اتصالات نورونی درگیر در فرایندهایی چون ادراک، تفکر، و مهارت های حرکتی، ادامه می دهد. یکی از پیامدهای این تغییرات، افزایش درک هویت شخصی است که سوال هایی مانند «من کیستم» و «در چه کاری مهارت دارم» را شامل می شود. اریک اریکسون (۱۹۶۳) تصدیق کرد که مسایل هویت در طول نوجوانی اهمیت زیادی دارند، و این مرحله ای از رشد روانی - اجتماعی است که به صورت هویت خود در برابر سردرگمی نقش توصیف شده است. اریکسون معتقد بود که تشکیل هویت فرایندی دایمی است. افراد در رشد روانی - اجتماعی خود با چالش های متفاوتی روبرو می شوند. او هشت مرحله تشکیل هویت را مطرح کرد که هریک با چالشی خاص یا «بحران» در سازگاری مشخص می شود. چهار تا از این مراحل، که با مرحله اعتماد در برابر بی اعتمادی آغاز می شوند، در طول سال های کودکی روی می دهند.
 
به عقیده اریکسون، چالش عمده نوجوانی، به وجود آوردن هویت بزرگسال یا نقش اجتماعی است. او اصطلاح بحران هویت را وضع کرد تا دوره آشوب شخصی را توصیف کند که نوجوانان هنگام دسته و پنجه نرم کردن با مسایلی درباره نقش اجتماعی خود، دستخوش آن می شوند - انتخاب شغل و مسیر آنها در زندگی. این بحران ممکن است با کسب هویت خود، با احساس تعهد عمیق نسبت به هدف شغلی یا زندگی خاص، به طرز موفقیت آمیزی حل شود. اریکسون معتقد بود که بحران هویت جنبه سالم رشد عادی است. این دوره تقلای شخصی ممکن است به پرورش درک هویت خود باثبات منجر شود.
از نظر اریکسون، نوجوانانی که هویت خود را پرورش نداده اند - یعنی، عقاید و خودپنداره قاطعی را کسب نکرده اند - ممکن است سردرگمی نقش را تجربه کنند.
 
نویسنده: جفری نوید و اسپنسر راتوس
 
منبع: کتاب «بهداشت روانی»