مشکلات رشدی کودک باید زود و به وسیله پزشک تشخیص داده شود. 
 

سه نوع اختلال غیرارگانیک در رشد کودک

ولستون سه نوع اختلال غیر ارگانیک در رشد را به شرح زیر مشخص کرده است:
 
نوع اول
وقتی که والدین در تغذیه و تحریک کودک آن چنان کوتاهی می کنند که کودک از بی توجهی تغذیه ای، عاطفی، اجتماعی و هوشی رنج می برد. والدین ممکن است افسرده و گوشه گیر باشند و در روابط خود با کودک چندان گرم و صمیمی نباشند. در نتیجه چنین کودکانی تأخیر و عدم رشد قابل ملاحظه ای در تمام زمینه های رشد نشان خواهند داد (کروکن برگ، ۱۹۸۱). البته ناگفته نماند که آغاز این موارد، معمولا قبل از سن هشت ماهگی است (شاتور و همکاران، ۱۹۸۵).
 
نوع دوم
 وقتی که والدین مواد غذایی لازم و کافی برای کودک فراهم نمی کنند که ممکن است به علت کمبود اطلاعات، عدم آگاهی از شیوه ارتباط با کودک و یا عدم استطاعت و توانایی مالی در خرید و تهیه مواد غذایی باشد. رابطه کودک و والدین به صورت فرایند محرک و پاسخ است و اگر این رابطه عادی و طبیعی باشد، به احتمال قوی کودک همکاری کرده و زمانی که به او غذا داده می شود، تمایل به خوردن پیدا می کند.
 
نوع سوم
 وقتی که کودک از خوردن امتناع می کند و زمان غذا خوردن را تبدیل به صحنه جنگ می کند. این گونه کودکان اغلب استقلال و اراده خود را در جریان کشمکش و دعوا با والدین می خواهند ثابت کنند (شاتور و ایگان ۱، ۱۹۸۳). رابطه این نوع کودکان با والدین حالت خصمانه و منفی داشته و این امر از نیمه دوم سال اول زندگی کودک آغاز می شود.
 
کودک شروع به نشان دادن رفتارهای نامناسب تغذیه ای و ترجیح دادن غذاهای به خصوصی می کند که رفته رفته این رفتارها گسترش می یابد.
 
 
از نظر بسیاری از متخصصان، عدم رشد کودک نتیجه محرومیت عاطفی مادرانه است (گرین و همکاران، ۱۹۸۴). ولی دیدگاه های امروزی و جدید بیان می کند که فرایند این امر بسیار پیچیده است. در این زمینه خصوصیات فردی کودک از شاخص های بسیار مهم به شمار می آید (کوتل چاک، ۱۹۸۰).
 
رابطه تغذیه ای والدین و کودک یک ارتباط دو جانبه است که در آن، هر کدام از آنها بر رفتار یکدیگر تأثیر می گذارند (تامپسون، ۱۹۷۷). بعضی از این نوع کودکان زود خشم و چندان تمایلی به آغوش مادر نداشتند (ایوانز و همکاران، ۱۹۷۲)، در حالی که بقیه بی احساس و بی عاطفه و گوشه گیر وکند بودند (گلاسر و همکاران، ۱۹۹۸).
 
تأثیر چنین کودکانی بر مادر که خود استرس و فشار روانی بیش از حد داشته و به اندازه کافی مورد حمایت و محبت قرار نگرفته است، می تواند باعث به وجود آوردن بی توجهی نسبت به کودک شود. کافی نبودن غذا ممکن است به دلیل بی نظمی مادر و عدم آگاهی او از مقدار غذایی که کودک خورده است، باشد.
 
اگر عدم تغذیه کافی حالت مزمن داشته باشد، باعث می شود که کودک به مرور، غذای کمتری را درخواست کند و حالت گوشه گیری داشته باشد؛ به طوری که مادر تقریبا نمی تواند غذایی به او بخوراند، این امر می تواند تا زمانی که دخالت حرفه ای مانع آن شود، ادامه داشته باشد (اسکوز، ۱۹۸۵).
 
نویسنده: یو داگلاس
 
منبع: کتاب «اصلاح رفتار کودکان»