مشکلات تغذیه ای کودکان، مشکلی حلی شدنی است. 


ارزیابی و سنجش مشکلات تغذیه ای

سنجش مشکلات تغذیه ای شامل مراحل زیر است:

داشتن یادداشت و گزارش روزانه
داشتن یادداشتی از جزئیات تغذیه روزانه مورد نیاز است. برای انجام این کار داشتن برنامه غذایی ضروری است که بعضی از مادران به علت بی نظمی فاقد برنامه غذایی هستند.
 
حتی آنها چندان توجه و علاقه ای به برنامه غذایی نشان نمی دهند و یا فشار روانی آنها در خانه بیش از آن است که بتوانند یک برنامه غذایی و بالمآل یادداشت غذایی روزانه داشته باشند. اگر مشکل تغذیه ای خیلی جدی و حاد باشد، مادر و کودک نیاز خواهند داشت که مدتی در بیمارستان جهت بررسی برنامه تغذیه ای بستری شوند.

مشاهده یک وعده غذا
مشاهده یک وعده غذا بهتر است در خانه انجام شود، چون ترتیب و کنترل بدنی کودک باید مورد بررسی و توجه قرار گیرد. در بعضی از خانه ها، میز غذاخوری ندارند و هنگامی که کودک در حال بازی کردن و یا راه رفتن است به او غذا داده می شود. در بعضی از خانواده ها غذا به موقع و سر ساعت معین صرف نمی شود و به طور نامنظم در روز غذا می خورند. در خانواده هایی که بیش از یک کودک دارند، در موقع غذا خوردن به قدری شلوغ می شود که وقتی مادر مشغول غذا دادن به کودک کوچکتر می شود، نمی فهمد دیگران چگونه و چقدر غذا می خورند.
 
وقت غذا می تواند نشانه ای برای بی نظمی برای کودکانی که در حال بازی و دویدن این طرف و آن طرف هستند و سر میز غذا حاضر نمی شوند باشد که والدین ممکن است از این وضع خیلی ناراحت و خشمگین شده و بر سر کودک فریاد کشیده و یا او را کتک بزنند و همین امر باعث بیشتر شدن نقش و ناراحتی در خانه می شود.
 
 مشاهده دقیق از تغذیه کودک توسط مادر می تواند راهنمایی برای درک نوع ارتباط عاطفی کودک و مادر باشد. عدم علاقه و کمبود شوق و ذوق و با کمبود وقت کافی برای غذا دادن به کودک ممکن است به احساس خشم و ناکامی در کودک منجر شود. گاهی اتفاق می افتد که هنوز کودک قاشق اولی را خوب نخورده، مادر قاشق دوم را به دهان او می ریزد. یا ممکن است مادر غذا به موقع و مرتب به کودک ندهد. بنابراین، کودک تمرکز و علاقه خود را از دست می دهد. پر کردن بیش از اندازه قاشق و عدم مهارت در غذا دادن، عواطف جریحه دار شده و سرد نیز همگی بر عمل تغذیه تأثیر می گذارند.
 
یک مادر سلطه جو نیز می تواند روی تغذیه کودک تأثیر بگذارد. اجازه ندادن به کودک که خودش به طور مستقل غذایش را بخورد و ترس از اینکه کودک لباسش و یا میز غذاخوری را کثیف بکند، می تواند مانع فرایند رشد و یادگیری شود. اضطراب مادر می تواند به کودک منتقل شده و باعث شود که کودک احساس ناراحتی کرده و در نتیجه از خوردن امتناع کند. برچیدن برنامه تغذیه اضطراب را هم در مادر و هم در کودکی کاهش می دهد؛ اما به محض اینکه مادر متوجه شد که در امر تغذیه کودک مشکلی وجود دارد، نه تنها اضطرابش از بین نمی رود، بلکه در امر تغذیه به کودک فشار می آورد و با او درگیر می شود تا بتواند او را وادار به خوردن کند. در این حالت، هر وقت والدین بخواهند به کودک غذا بدهند، موقعیت به صورت ناراحت کننده ای متشنج شده و کودک رفتارهای نامناسب تری را از خود نشان خواهد داد.
 

کودکی که از غذا خوردن امتناع می ورزد

 یک مشاهده دقیق در زمان غذا خوردن، عکس العمل افراطی والدین را می تواند تشریح کند. آنها معمولا نیاز به کمک دارند تا از فرایند غذا خوردن، خود را کنار بکشند و اجازه دهند که کودک استقلال خود را نشان دهد. والدین نیاز به آموزش و یادگیری دارند تا بفهمند که چگونه به کودک غذا ارائه دهند و بعد به اینکه کودک چگونه غذا می خورد و یا چه کاری انجام می دهد، توجه نداشته باشند. اگر کودک با غذا بازی می کند و آن را پخش و پلا می کند، والدین نباید دخالت کنند، آنها فقط باید غذا را جمع کنند. سرگرم شدن مادر به کاری ساده در همان اتاقی که کودک غذا می خورد به کم توجهی او به کودک کمک خواهد کرد. به عنوان مثال، پوست کندن سیب زمینی با حالتی پشت به کودک در جریان غذا خوردن مفید خواهد بود. هنگامی که کودک غذا را در دهان می گذارد، مادر می تواند به او لبخند بزند و یا او را تشویق و تحسین کند؛ ولی نباید به امتناع او از غذا خوردن توجه نماید. نباید غذای اضافی در بین وعده های غذا خوردن به کودک داده شود که این امر باعث زیاد شدن اشتهای کودک برای غذای بعدی خواهد شد. همچنین کودک نیاز دارد آموزش داده شود که غذا همیشه در وعده غذا و سر میز غذا داده می شود، نه در جای دیگر یا وقت دیگر. اگر کودک غذایش را نخورد باید غذا را تا موقع وعده غذای بعدی از دسترس کودک دور نگهداشت.
 
نویسنده: یو داگلاس
 
منبع: کتاب «اصلاح رفتار کودکان»