مفهوم مرگ برای کودکان زیر هشت سال، یک مفهوم مبهم است. 


مفهوم مرگ از نظر کودک

مفهوم مرگ تا حدود سن هشت سالگی به طور کامل درک نمی شود. درک کامل از مرگ مستلزم آگاهی از چند جز یا مورد است. لنزداون و بنجامین (۱۹۸۵) این موارد را به شرح زیر مشخص کرده اند:
۱- جدایی، ۲- عمومیت، ۳- علیت، ۴- بازگشت پذیری، ۵- نمود، ظاهر، 6-بی عالفگی، و ۷- توقف کارکرد جسمانی.
 
آنها دریافتند که حدود 60 درصد کودکان پنج ساله، ۷۰ درصد کودکان شش ساله و 66 درصد کودکان هفت ساله، تصور کامل یا نسبتا کاملی از مرگ داشتند. آنها خاطرنشان ساختند که بسیاری از کودکان کوچکتر از هفت یا هشت ساله درک خوبی از معنی مرگ دارند و اینکه صحبت کردن درباره مرگ در نزد کودکان چهار یا پنج ساله نبایستی ناچیز شمرده شود.
 
بررسی دیگری نشان داده که اغلب کودکان زیر پنج سال، قادر به درک همیشگی بودن مرگ نیستند (کاستین بام و ایزنبرگ، ۱۹۷۲)
 
هر چند که تمامی کودکان سه ساله می دانند که مرگ اتفاق می افتد (کان، ۱۹۷۹)، اما در سن شش سالگی بسیاری از کودکان می دانند که مرگ اجتناب ناپذیر و غیر قابل برگشت است (اسمیلانسکی، ۱۹۸۱). ۷۳ درصد کودکان شش ساله خاطرنشان می کنند که آنها باور دارند که بالاخره روزی خواهند مرد (ریلی و همکاران، ۱۹۸۳).


کنجکاوی کودکان در مورد مرگ

بسیاری از کودکان خردسال از واقعیت مرگی که می تواند والدین و فامیل را اندوهگین کند آگاهی و کنجکاوی دارند. کودکان خردسال می توانند دلایل تدفین و سوزندان و خاکستر کردن را بفهمند.
 
تجارب قبلی مرگ حیوان خانگی یا دیدن آماده شدن لاشه حیوانی در فروشگاه قصابی به آنها آگاهی از بدن های مرده را می دهد. در حقیقت به نظر می رسد، حس کنجکاوی آنان در طی زمان و با دیدن مکرر قبرستان ها که می تواند سؤال های زیادی را درباره اینکه اجساد کجا هستند یا اینکه آیا می توان یکی از اجساد را بیرون آورد و آن را نگاه کرد، بر می انگیزد.
 
اغلب برای والدین پاسخ دادن به پرسش کودک درباره اینکه چه اتفاقی برای بدن، هنگامی که درون زمین است می افتد یا سؤال هایی که نشان دهنده عدم درک درباره ابدی بودن مرگ اند، مانند: آیا مادر دوباره به دیدن من می آید، بسیار مشکل است. نیاز کودک به آگاهی و توضیح درباره معنای مرگ هنگامی که آنان خودشان را در معرض خطر احساس می کنند، مشکل است. به همین دلیل، قابل درک است هنگامی که والدین نمی خواهند درباره این موضوع به خاطر ایجاد ترس که باعث صدمه دیدن روحیه کودکانشان می شود، صحبت کنند.
 

از دست دادن یکی از والدین

مشکلات رفتاری و علایم مرضى اضطراب در میان کودکانی که از مرگ یکی از والدین داغدارند، معمول است. کاپلان و داگلاس (1969) دریافتند که حالت های زیادی از تشویش، ترس و خودداری از رفتن به مدرسه در میان کودکانی که از داشتن یکی از والدین محروم بودند، در میان کودکانی که به کلینیک مراجعه می کردند، به مراتب بیشتر بود. رافائل (۱۹۸۲) ۳۵ کودک دو تا هشت ساله که در طول چند هفته داغدار شده بودند را مورد بررسی قرار داد و دریافت که 92 درصد آنها اختلال های رفتاری داشتند. این اختلال های رفتاری شامل سطح بالایی از اضطراب، رفتارهای پرخاشگرانه، اختلال در خواب، اختلال در خوردن و اختلال در توالت رفتن بود.
 
کودکان نوپا هنگامی که تحت فشار روانی داغدیدگی واقع می شوند رفتارهای خاصی از خود نشان می دهند، از جمله رفتارهای بازگشتی، یعنی، رفتارهای خردسالی را نشان می دهند، بی اختیاری در دفع پیدا می کنند، و به طور افراطی وابسته می شوند. آنها ممکن است خود را جدا شده و یا طرد شده از جامعه نشان دهند، دچار کابوس شوند و یا حتی برای پیدا کردن پدر یا مادر گمشده خود از خانه خارج شوند. کودکان هجده ماهه معمولا در مقابل فقدان یکی از والدین عکس العملی عاطفی از خود بروز می دهند، لیکن چون نمی دانند مرگ چیست، نمی توانند غمگین یا غصه دار باشند (بلاک، ۱۹۸۷).
 
 بعضی از کودکان بعد از مدت طولانی از داغدیدگی به ابراز مشکلات رفتاری ادامه می دهند. مطالعات نشان داده است که ۳۹ درصد از کودکان چهار ساله که پدرانشان را در جنگ از دست داده بودند، علایمی از ناراحتی را بروز می دادند که نیاز به کمک های حرفه ای داشته اند. مطالعه دیگری نشان می دهد که یک سال بعد از مصیبت هنوز کودکان رفتار گوشه گیری، نشانه های افسردگی جزیی، کاهش عملکرد در مدرسه را نشان داده اند.


از دست دادن یکی از برادران یا خواهران

از دست دادن خواهر و برادر، آمیخته به انواع احساسات است که والدین باید بدان آگاه باشند. کودکان ممکن است احساس پیروزی در برابر والدین بکنند، اما این گونه کودکان با از دست دادن یک همبازی احساس تنهایی می کنند و ممکن است به خاطر اینکه افکار بدی درباره خواهر و برادر خود داشته اند که منجر به مرگ شده، احساس گناه کنند. همچنین آنها ممکن است از این بترسند که آنها هم به همان بیماری، و یا به همان ناراحتی و معلولیت دچار شوند که باعث مرگ خواهر و یا برادرشان شده است.

بسیاری از مشکلات رفتاری کودکان در ارتباط با از دست دادن خواهر و با برادر، وابسته به عکس العمل والدین بعد از فقدان آنها می شود. والدین ممکن است به کودک از دست رفته خیلی فکر بکنند و در نتیجه برای مدت خیلی زیادی به سوگ بنشینند و از توجه و محبت به کودک موجود و زنده خودداری کنند. والدین ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه کودک زنده را به خاطر اینکه او زنده است و آن یکی مرده، مورد سرزنش قرار دهند یا اینکه زنده ماندن این یکی را به علت مرگ آن دیگری بدانند. در عین حال، ممکن است به عنوان یک راه نجات از غم از دست دادن کودک خود، به حمایت و توجه بیش از اندازه به کودک زنده مبادرت ورزند که همین امر باعث می شود چنین کودکی در کسب و بیان استقلال ناتوان شود.
نویسنده: یو داگلاس
 
منبع: کتاب «اصلاح رفتار کودکان»