خشم و اضطراب دو امر تحول یافته در دوران نوجوانی است. 
 

پیش سخن

دوران بلوغ را دوران بحرانی و نگرانی خوانده ایم که از غیر عادی ترین دوران زندگی است. نوعی تغییر ناگهانی غیر منظم و بسیار محسوس در نوجوان به وجود می آید که شعاع آن همه ی ابعاد جسم و عاطفه و روان او را در بر می گیرد. او تحت تأثیر هورمون هایی است که در بدن او ترشح شده و رو به افزایش می نهد و به صورت امری ثابت در می آید و این خود در بحرانی کردن وضع او بسیار مؤثر است.
 
به عقیده ی استانلی هال، تظاهرات ضد و نقیض در رفتار، از خصیصه های مهم دوران بلوغ است که آن را در چارچوب مفهوم طوفان و فشار بیان می کند. پریشانی و آشفتگی رفتار با هدف منفی، از خصایص این دوره است. در کل ما در این مرحله تحولات عظیم و پردامنه ای می بینیم که در محیط خانه و مدرسه نمود و ظهور دارد و والدین و معلمان اغلب با آن مواجه اند و از آن رنج می برند. رفتار بالغ از نظر ما خوب و مناسب نیست جز برای دوستان و معاشران او (آنان). و کنترل او نیز دشوار است. ما در این قسمت به بخش های مهم رفتار او به شرح زیر می پردازیم:
 
الف) در جنبه ی حالات
با ظهور بلوغ در نوجوانان حالات گوناگونی را در آنان ملاحظه می کنیم که در آن تضادهایی نیز به چشم می خورد. مثلا اینان از یک سو افرادی حلیم و آرام و از سوی دیگر کج خلق و عصبانی هستند به همین دلیل وضع و شرایط آنان مبهم و به عبارتی ناشناختنی است. نوجوان ناگهان خود را در دنیای ویژه ای می بیند و می خواهد همه ی امور و جریانات را به نفع خود تغییر دهد و با توجه به توان و قدرتی که در خود احساس می کند سعی دارد تحولات و تغییرات را تنها به نفع خود دگرگون سازد.
 
به تعبیر یک دانشمند آمریکایی، با ظهور بلوغ، شیر خفته از خواب برمی خیزد و عرض اندام می کند و شادی و نشاط را از سر می گیرد. طوفان و فشار او را به سرکشی و عصیان وا می دارد و تلاش او در بیرون کشیدن دست خود از دست مربی بر همین اساس قابل توجیه است.
 

شرایط رفتاری او

ساختار گذشته ی رفتاری نوجوان از هم می گسلد و نظام ها را بر هم می زند. سال های هیجان و آشفتگی سر رسیده است به همین دلیل تطبیق با محیط برای او امری مشکل می گردد. سعی او متوجه آن است که دیگران را با خود منطبق سازد.
جنبه ی فردیت او به حد افراط می رسد و این خود نقطه ی عطفی در حیات او به حساب می آید. در او حالت قهر است. قهری از نوع کودکانه و ناشی از زودرنجی ها، دلخوری ها، خودخوری ها و گاهی نیز خود را در گوشه ای منزوی کردن و از والدین و اطرافیان خویش آسوده ساختن که اگر این امر دوام باید به بیماری افسردگی کشانده خواهد شد.
 
زمانی در او حالت خشونت، تندخویی، عصبانیت، بی حوصلگی و لجبازی بی حساب است که به گفته ی کوچتکف، باید آن را جزو اولین نشانه های اختلالات عصبی به شمار آورد که به دنبال آن عادت نادرست جنسی و در برخی از موارد رفتار خلاف اخلاق ظهور می کند. و البته چنان نیست که قابل کنترل و درمان نباشد. او نیاز به مربی بیدار و هشیار دارد که بتواند برای او حلال مشکلات باشد.
 
حالت دستپاچگی و سردرگمی در برخی از آنان به چشم می خورد آن چنان که گویی در وضع و شرایط خود گم هستند، به ویژه دختران نوبالغ تا روزی که قاعدگی شان به نظم در نیاید و وقوع مکرر آن دوره ها، مسلم و فصلی نشده و هر گونه ناراحتی اولیه ی او از بین نرفته باشد بعضی از دختران از جریان قاعدگی خود دچار اضطراب می شوند و در مورد دخترانی که واکنش آنان شدیدتر است خونریزی قاعدگی می تواند معنای نمادی (سمبلیک) ناهشیار داشته باشد و او را بیش از پیش دچار نگرانی و دلواپسی سازد. و حتی در بوی خون احساس عفونت کنند و اشتهای خود را از دست بدهند.
 

ب) حرکات

در حرکات آنها عدم توازن و تعادل به چشم می خورد و این امر در آنان گاهی چنان شدید است که می خواهند خود را از رده ی نظم و قاعده و ضابطه کاملا خارج سازند. گاهی چنان نرمش دارند که آدمی از آن در حیرت است و زمانی چنان سخت و پایدارند که گویی چون کوه در برابر دیگران ایستاده و مقاوم اند. طوفان و فشار بلوغ بر آنان حاکم است و ناهماهنگی شرایط درونی آنان را به وحشت می اندازد.
 
دختران را در این سن با اصطلاحی می خوانند که معنی آن از نظر لغوی بال بال زدن است. آنان از پسر و دختر (به ویژه دختران) احساس بال زدن و اوج گیری دارند و این اوج گیری گاهی به علت ناشیگری به زمین می افتند و زخمی می شوند. شیفتگی کارهای قهرمانان در مواردی کار به دست آنها می دهد. به همین دلیل چه بهتر که قهرمان آنان حضرات معصومین (علیهم السلام) باشند تا برایشان خطرآفرین نگردند. و بدین سان آگاهی از سنت و سیره برای اولیا و جهت دادن فرزندان به سوی آنان ضروری می شود.
 

بی تناسبی در حرکات

نوبالغ قد کشیده و رشد کرده است و خود از میزان این رشد آگاهی ندارند و در نتیجه حرکاتشان بی تناسب و به دور از چالاکی و مهارت است. قادر به کنترل اعضای خود نیستند. نشست و برخاست آنان روی حساب نیست. وقتی می ایستند قوز می کنند، ژولیده اند و حتی گاهی شستن خود و تعویض لباس را فراموش می کنند.
 
دختران سعی دارند بی تناسبی خود را در حرکات و رفتار مخفی دارند. هرگونه برآورد بی ملاحظه از وضع ظاهر و یاد آوری تمسخرآمیز، آنها را در حد بیمار شدن ناراحت می کند. کنترل حساب شده ندارند به همین دلیل هنوز مهارت نگه داری اشیا و جابه جا کردن ظروف را ندارند و به گفته ی مادران، شکست و بستشان بسیار است و از سوی دیگر فردی سر به هوا هستند.

ادامه دارد...
نویسنده: علی قائمی امیری
 
منبع: کتاب «دنیای بلوغ»