نظریه ستیز اجتماعی در جامعه شناسی خانواده
یکی از نظریات مطرح در حوزه جامعه شناسی خانواده، نظریه ستیز اجتماعی است. در این نوشتار به بیان توضیحاتی در این مورد می پردازیم. با ما همراه باشید.
نظریه ستیز اجتماعی ریشه در اندیشه های مارکس دارد.
نظریه ستیز اجتماعی
نظریه ستیز اجتماعی که ریشه در اندیشه های مارکس دارد، به طور کلی، توجه خود را به رقابت میان طبقات اجتماعی و الگوهای رقابت در جامعه برای دستیابی به منابع کمیاب معطوف می کند. بر طبق این نظریه، در چنین رقابتی گروه هایی که قدرت بیشتری در دست دارند، نوعا به منابع بیشتری دست می یابند و در همان حال، دستیابی به منابع بزرگتر، قدرت بیشتری در اختیار گروه قرار می دهد. جامعه شناسانی همچون وبر و زیمل، مفاهیم مارکس را بر کنش های متقابل میان شخصی تطبیق کردند. از آن پس، نهاد خانواده به عنوان توسعه الگوهای اصلی ستیز اجتماعی در نظر گرفته می شود و در طی چهل سال گذشته، مفاهیم این نظریه در بررسی مسائل خانوادگی گوناگونی به کار گرفته شده اند؛
مفروضات نظریه ستیز اجتماعی
بخشی از مفروضات اساسی نظریه ستیز اجتماعی از این قرارند:
- نفع شخصی از انگیزه های اصلی انسان است؛
- افراد و گروه ها در جهت کسب منابع کمیاب (منابع مالی، شأن و منزلت، قدرت، اقتدار یا هر کالای مطلوب دیگر) با یکدیگر رقابت می کنند؛
- هیچ رابطه ای نیست که از رقابت و منافع شخصی متعارض، خالی باشد؛
- هیچ رابطه ای نیست که در آن همه رقبا برنده باشند؛ همه روابط اجتماعی دربردارنده رابطه «برد - باخت» هستند؛
- رقابت افراد و گروه ها در جهت کسب منابع کمیاب به ستیز می انجامد؛
- ستیز میان گروه های اجتماعی از عناصر اصلی زندگی اجتماعی و اجتناب ناپذیر است؛
- ستیزه آمیز بودن کنش های متقابل اجتماعی فردی و گروهی، امری متعارف تلقی می شود؛ برعکس، زندگی در وفاق و همنوایی را نمی توان حالت طبیعی در نظر گرفت؛
- ستیز نه تنها امری منفی به شمار نمی آید، بلکه به سبب تأثیری که در ایجاد تغییرات مثبت به نفع افراد و گروه های محروم دارد، امری ضروری و غالبا مطلوب است.
مفاهیم کلیدی نظریه ستیزاجتماعی
برخی مفاهیم کلیدی نظریه ستیز اجتماعی نیز از این قرارند:
رقابت: رقابت، یک حالت وابستگی متقابل منفی میان افراد در موقعیت های اجتماعی است؛
قدرت: قدرت در خانواده ها در الگوهای اقتدار انعکاس می یابد. نوعا اعضای دارای اقتدار بیشتر، قدرت بیشتری نیز برای تأثیر گذاردن بر دیگر اعضای خانواده دارند؛
مذاکره: مذاکره فرایندی است که طی آن، همه افراد یا گروه های دخیل، بهترین راه حل ممکن را می پذیرند، هرچند آن راه حل به خودی خود مورد تأیید کامل آنها نباشد؛
چانه زنی: چانه زنی فرایندی است که طی آن، افراد به جستجوی راه حلی می پردازند که منافع شخصی خودشان را به بیشترین حد برساند.
بر پایه این مفروضات و مفاهیم، نظریه ستیز اجتماعی به تبیین مناسبات درون خانواده می پردازد. این نظریه، خانواده ها را نظام های قدرت قلمداد می کند که بر قشربندی جنسیتی و سنی بنا نهاده شده اند. بر طبق این نظریه، قدرت به گونه ای نابرابر در خانواده ها توزیع می شود؛ کودکان نوعا قدرتی کمتر از بزرگسالان، و زنان نوعا قدرتی کمتر از مردان دارند. در نتیجه، منافع شخصی زنان و کودکان، زیر سیطره مردان و بزرگسالان خانواده ها قرار می گیرد. بازتاب این تفاوت های اساسی در اموری همچون مشارکت تبعیض آمیز در کار خانگی، الگوهای سوء استفاده و بی اعتنایی، و اثرگذاری و مشارکت در تصمیم گیری ها ظاهر می شود.
به طور کلی، خدمت خانواده به طبقه مردان و طبقه سرمایه دار، دو موضوع اصلی نظریه های ستیز را تشکیل می دهد. در ارتباط با موضوع نخست، فردریش انگلس در کتاب منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت، پیدایش خانواده تک همسر را ناشی از میل به باقی گذاردن ثروت و استمرار مالکیت مردان در میان فرزندان آنان دانست. به نظر وی، ازدواج نخستین شکل تضاد طبقاتی بود که در آن خوشبختی یک گروه (مردان) از بدبختی گروه دیگر (زنان) نشأت می گرفت و انگیزه تسلط جنسی، استثمار اقتصادی کار زنان بود.
در مورد موضوع دوم، یعنی خدمت خانواده به سرمایه داری، نظریه پردازان ستیز اظهار می دارند که خانواده هسته ای معاصر از چند طریق به سرمایه داری خدمت می کند: تولید و بازتولید نیروی کار، تأمین مکانی برای نگهداری ارتش ذخیره کار (زنانی که به هنگام لزومی جذب بازار کار شده و با رفع نیاز، از کار اخراج می شوند) و تسهیل مصرف مقادیر گسترده ای از کالاهای مصرفی کار خانگی زنان، هم به عنوان «سود اضافی» که در نهایت عاید سرمایه دار می شود و هم از راه ارتقای سطح زندگی یا نگه داشتن آن در حد قابل تحمل که فشارهای سیاسی برای تغییرات انقلابی را کاهش می دهد (زیرا مردان را به وضع موجود راضی نگه می دارد) به سرمایه داری خدمت می کند. همچنین باید به آثار کار منزل و حمایت عاطفی زنان در جهت تجدید قوای شوهران، پدران و فرزندان بزرگ برای یک روز شغلی دیگر اشاره کرد.
رقابت: رقابت، یک حالت وابستگی متقابل منفی میان افراد در موقعیت های اجتماعی است؛
قدرت: قدرت در خانواده ها در الگوهای اقتدار انعکاس می یابد. نوعا اعضای دارای اقتدار بیشتر، قدرت بیشتری نیز برای تأثیر گذاردن بر دیگر اعضای خانواده دارند؛
مذاکره: مذاکره فرایندی است که طی آن، همه افراد یا گروه های دخیل، بهترین راه حل ممکن را می پذیرند، هرچند آن راه حل به خودی خود مورد تأیید کامل آنها نباشد؛
چانه زنی: چانه زنی فرایندی است که طی آن، افراد به جستجوی راه حلی می پردازند که منافع شخصی خودشان را به بیشترین حد برساند.
بر پایه این مفروضات و مفاهیم، نظریه ستیز اجتماعی به تبیین مناسبات درون خانواده می پردازد. این نظریه، خانواده ها را نظام های قدرت قلمداد می کند که بر قشربندی جنسیتی و سنی بنا نهاده شده اند. بر طبق این نظریه، قدرت به گونه ای نابرابر در خانواده ها توزیع می شود؛ کودکان نوعا قدرتی کمتر از بزرگسالان، و زنان نوعا قدرتی کمتر از مردان دارند. در نتیجه، منافع شخصی زنان و کودکان، زیر سیطره مردان و بزرگسالان خانواده ها قرار می گیرد. بازتاب این تفاوت های اساسی در اموری همچون مشارکت تبعیض آمیز در کار خانگی، الگوهای سوء استفاده و بی اعتنایی، و اثرگذاری و مشارکت در تصمیم گیری ها ظاهر می شود.
به طور کلی، خدمت خانواده به طبقه مردان و طبقه سرمایه دار، دو موضوع اصلی نظریه های ستیز را تشکیل می دهد. در ارتباط با موضوع نخست، فردریش انگلس در کتاب منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت، پیدایش خانواده تک همسر را ناشی از میل به باقی گذاردن ثروت و استمرار مالکیت مردان در میان فرزندان آنان دانست. به نظر وی، ازدواج نخستین شکل تضاد طبقاتی بود که در آن خوشبختی یک گروه (مردان) از بدبختی گروه دیگر (زنان) نشأت می گرفت و انگیزه تسلط جنسی، استثمار اقتصادی کار زنان بود.
در مورد موضوع دوم، یعنی خدمت خانواده به سرمایه داری، نظریه پردازان ستیز اظهار می دارند که خانواده هسته ای معاصر از چند طریق به سرمایه داری خدمت می کند: تولید و بازتولید نیروی کار، تأمین مکانی برای نگهداری ارتش ذخیره کار (زنانی که به هنگام لزومی جذب بازار کار شده و با رفع نیاز، از کار اخراج می شوند) و تسهیل مصرف مقادیر گسترده ای از کالاهای مصرفی کار خانگی زنان، هم به عنوان «سود اضافی» که در نهایت عاید سرمایه دار می شود و هم از راه ارتقای سطح زندگی یا نگه داشتن آن در حد قابل تحمل که فشارهای سیاسی برای تغییرات انقلابی را کاهش می دهد (زیرا مردان را به وضع موجود راضی نگه می دارد) به سرمایه داری خدمت می کند. همچنین باید به آثار کار منزل و حمایت عاطفی زنان در جهت تجدید قوای شوهران، پدران و فرزندان بزرگ برای یک روز شغلی دیگر اشاره کرد.
نویسنده: حسین بستان
منبع: کتاب «جامعه شناسی خانواده»
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}