مطالعات نشان می دهند که از سال ۱۹۷۰م، زنان دوبرابر بیش از مردان در معرض افسردگی قرار دارند.
 

لرزش شدید

به نظر می آید نوع احساس درباره رابطه تصادفی، یکی از پابرجاترین تفاوت های جنسی باشد. زنانی که در هیچ زمینه دیگری دارای ویژگی های زنانه سنتی نیستند، هنگامی که نتوانند سطح مطلوبی از سرمایه گذاری مرد را به دست آورند، احساس «آسیب پذیری جنسی و پشیمانی می کنند».
 
تاون سند در ادامه نتیجه گیری های خود از مطالعات صورت گرفته می گوید:
بیشتر زنان با تجربه روابط بی قیدوبند فراوان دارای ابتکار عمل، جاه طلب و در مشاغل خود موفق بودند. دو نفر از دانشجویان دختر رشته پزشکی در ورزش هایی که به طور سنتی مردانه تلقی می شوند رقابت می کردند و می گفتند همواره «دخترانی پسرصفت» بوده اند، ریاضی و علومشان خوب بوده، و بیشتر با پدرشان شناخته می شده اند تا با مادرانشان. آنها اظهار می کردند که هرگز یک نقش زنانه سنتی را نپذیرفته و در نظر نداشتند در آینده نیز چنین کنند.
 

نفی تفاوت های جنسی سنتی

بیشتر زنانی که از آنها نقل قول می شد اصول اخلاقی سنتی در روابط جنسی و تفاوت های جنسی سنتی را نفی می کردند. آنها رابطه خارج از چارچوب ازدواج را کاملا قابل قبول می دانستند. از آنجا که آنها تفاوت های جنسی سنتی را در امور جنسی نمی پذیرفتند، از واکنش های شدید عاطفی خود نسبت به تجربه های جنسی شان دچار شگفتی و حیرت بودند. آنها صادقانه باور داشتند که می توانند از روابط جنسی ای که مستلزم کمترین سرمایه گذاری از سوی شریکشان باشد، بهره مند شوند. آنها انتظار چنین عواطفی را نداشتند، نمی توانستند آن را بفهمند و از ناتوانی خود برای کنترل آن حیرت زده و ناراحت بودند. این عواطف در ایدئولوژی نقش جنسی آنها جایی نداشت و به همین دلیل بود که غافلگیر می شدند.
 
حتی نویسندگان زن جوانی که رابطه آزاد را آزموده اند و اغلب چیزهای زیبایی راجع به انقلاب جنسی می گویند نیز همین داستان را بازگو می کنند. کتی رویف نقل می کند هنگامی که در یک قرار، مرد به او می گوید قبلا با پنج کتی رابطه داشته، احساس چندش غریبی، به او دست می دهد. او از ناشناس بودن این گونه روابط، از تصادفی بودن آن و از ماه ها و ماه ها دیدن مردان حوله پوش، حالش به هم می خورد. کیت فیلیون در کتاب وعده های دروغین شرح می دهد که چگونه تصمیم می گرفته است که عاشق هر مردی که با او رابطه برقرار می کرده شود و چگونه قدرتی که از رابطه ها به دست می آورده قدرتی بوده که سبب رنج روحیه او می شده است. کورتنی ویور در کتاب افشاشده، خشم و عصبانیت خود را از اینکه مرد مورد علاقه اش گفته بود نگهداری او زیاد خرج برمی دارد، شرح می دهد.
 

یک نمونه

همسر من در کالج همپدن - سیدنی که یکی از معدود مدارس پسرانه باقیمانده در کشور است، تدریس می کند. او می گوید متداول ترین شکایت دانشجویانش در مورد زنانی که می بیند این است که آنها نق می زنند. همسرم فکر نمی کند زنانی که در اوایل دهه ۱۹۶۰م، همکلاس او در کالج بودند، به مردان نق می زدند. پس چه چیز عوض شده است؟
 
تاون سند معتقد است امروزه زنان نق می زنند، زیرا با مردان رابطه برقرار می کنند و چیزی در عمق وجودشان خواهان نشانه ای از سرمایه گذاری مرد در ازای این کار است؛ اما بیشتر اوقات اصلا هیچ چیز به دست نمی آورند. در گذشته، زن خوش شانس مردی را می یافت که با او ازدواج کند، درآمدش را با او تقسیم کند و به بزرگ کردن فرزندانشان کمک کند. زنانی هم که خوش شانسی کمتری داشتند، در ازای عرضه خود به عده ای از مردان، پول و امکانات مالی دریافت می کردند. در عصر انقلاب جنسی زنان امروزی حتی یک تماس تلفنی هم دریافت نمی کنند.
 

علل تفاوت های جنسی

تاون سند برای علل تفاوت های جنسی در واکنش نسبت به روابط نامشروع اتفاقی، توجیهی تکاملی ارائه می دهد. ممکن است در وقت خود، شواهد هورمونی درباره محتمل ترین علل، این توجیه تکاملی را تقویت کند. پیش از این، مطالعه در مورد حیوانات نشان داده که «در مورد ماده ها، افزایش شدید اکسی توسین در زمان بلوغ، هم رفتار جنسی و هم دلبستگی را در آنان هدایت می کند، اما در مورد نرها این هورمون بی آنکه کشش برای دلبستگی به جفت را زیاد کنند، کشش جنسی را افزایش می دهد». رویکرد انزواطلبانه، تستوسترون را که در فصل سوم از آن بحث شد، به خاطر آورید؛ همان رویکردی که به مردان «فشار جنسی الزام آوری وارد می کند که روابط را برنمی تابد». با شروع بلوغ، پسران زمان بیشتری را در تنهایی می گذرانند در حالی که دختران در این دوران زمان کمتری را در تنهایی سپری می کنند.
 
دانشمندانی که بر نقش ویژه اکسی توسین در زنان در جریان گذار از دوران بلوغ تأکید دارند، به دنبال یافتن توجیهی برای افزایش شدید نرخ افسردگی در دختران ده تا پانزده ساله هستند. آنها به این نتیجه رسیده اند که در مورد دختران افسرده ای که مورد مطالعه قرار گرفته اند، در ۶۸ درصد موارد، یک واقعه استرس زای درون فردی، ظرف مدت شش ماه از شروع ناراحتی، رخ داده بوده است، اما تنها ۱۴ درصد از پسران افسرده شاهد چنین رویدادی پیش از شروع افسردگی بوده اند.
 
آنها عقیده دارند که:
اگر و هنگامی که رشته های وابستگی شدید و رو به افزایش دختران نوجوان (و نیازهای جنسی آنها که دارای ارتباط نزدیکی با رشته های وابستگی است) به دلیل خدشه دار شدن واقعی با نمادین این وابستگی ها دچار سرخوردگی شوند، تغییرات هورمونی بلوغ می توانند با نومیدی های متداول عشقی دوران نوجوانی به نحوی وارد عمل شوند که علائم افسردگی و در بسیاری موارد، افسردگی سندرومی ایجاد کنند.
 
 دختران به دلیل رویدادهای بین فردی نامطلوب، از دیرباز با چنین افسردگی های مضاعفی رویارو بوده اند، اما تا زمان انقلاب جنسی، این امر بدین معنا نبوده که دختران و زنان بیش از پسران و مردان افسرده شوند. مطالعات نشان می دهند که از سال ۱۹۷۰م، زنان دوبرابر بیش از مردان در معرض افسردگی قرار دارند، اما زنانی که پیش از سال ۱۹۴۵م، متولد شده بودند، در طول زندگی خود فقط اندکی بیش از مردان هم سن خود مستعد افسردگی بودند.
 
تقریبا همه موارد افسردگی در زنان بزرگسال، در میان زنانی رخ داده است که سال های رشد و جوانی خود را که سال های تأثیرپذیری هستند، در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰م، سپری کرده اند. همچنین، اگر به روند شاخص خوشبختی دانش آموزان ارشد دبیرستانی نگاه کنیم، متوجه می شویم که از سال ۱۹۷۶م، خوشبختی زنان جوان میر رو به پایینی داشته است، در حالی که در مورد مردان شاهد اندکی صعود هستیم. در مورد از بزرگترین نگرانی هایی که از سوی زنان جوان ابراز می شود این است: نخست، مردان و دوم، اندام خودشان (یعنی زنان آرزو دارند لاغرتر باشند).
 
نویسنده: استون ای.رودز
 
منبع: کتاب «تفاوت های جنسیتی را جدی بگیریم!»