برقراری تماس چشمی یکی از مهم‌ترین نشانه‌های رفتاری برای نوزادان به شمار می‌رود.
 

بیماری های روانی کودکان

۱. ناراحتی و تسکین ناپذیری نوزاد
مطالعات نشان داده‌اند، کودکانی که از اختلالات رفتاری یا بیماری روانی رنج می‌برند، معمولا از همان دوران نوزادی نشانه‌هایی احتمالا به صورت گریه‌ی بیش از حد و / یا مشکلات خواب از خود بروز می‌دهند. با این‌که ناراحتی و تسکین ناپذیری کودک ممکن است دلیلی جدی‌تر از مشکلاتی نظیر کولیک نوزادان، حساسیت (آلرژی)، تحریک شدن، و حتی خستگی نداشته باشد، تسکین ناپذیری نوزاد می‌تواند پیش‌درآمدی برای سایر علائم و مشکلات در آینده باشد. به همین دلیل، عدم دست کم گرفتن اهمیت گریه‌ی بیش از اندازه‌ی نوزاد – به خصوص هنگامی که والدین احساس می‌کنند ممکن است موضوعی جدی در میان باشد – از اهمیت بالایی برخوردار است.

هنگامی که والدین در کنار نوزاد هستند، حفظ آرامش و سرزندگی آن‌ها بسیار بااهمیت است؛ به این ترتیب، نوزاد می‌تواند امنیت و دریافت عشق را احساس می‌کند. از آن‌جا که گریه‌ی شدید و بیش از حد می‌تواند علامتی برای چالش‌های روانی آتی باشد، والدین در صورت نگرانی از این وضعیت، قطعا باید برای دریافت مشاوره با پزشک و فرد متخصص مشورت کنند.

چنان‌چه نوزاد از عارضه‌ای جدی‌تر از کولیک وخیم نوزادان رنج ببرد، اقدامات درمانی باید در اسرع وقت شروع شوند. هنگامی که صحبت از مقابله با مشکلات روانی احتمالی به میان می‌آید، هر چه اقدامات درمانی زودتر شروع شوند (چه از طریق مشاوره و چه حتی روان‌درمانی) برای آینده‌ی نوزاد بهتر است.
 
۲. فقدان یا محدودیت تماس چشمی
برقراری تماس چشمی یکی از مهم‌ترین نشانه‌های رفتاری برای نوزادان به شمار می‌رود. برقراری تماس چشمی از طریق ایجاد اتصال هیجانی میان نوزاد و سرپرست نوزاد، باعث پیشرفت فرایند ایجاد تعلق خاطر میان نوزاد و اطرافیان‌اش می‌شود. به علاوه، این مسئله به عنوان یکی از ابتدایی‌ترین اشکال برقراری رابطه میان انسان‌ها شناخته می‌شود، و بستری را برای ایجاد روابط طولانی‌ مدت با دیگران فراهم می‌کند.

اگر نوزاد تماس چشمی برقرار نکند یا به نظر برسد به طور کلی از برقراری تماس چشمی اجتناب می‌کند، گاهی اوقات این مسئله می‌تواند نشانه‌ای از مشکلی بزرگ‌تر باشد. عدم برقراری تماس چشمی ممکن است نشانه‌ی هشدار اولیه‌ی اوتیسم یا مشکلات روانی از قبیل اضطراب، افسردگی، و حتی اسکیزوفرنی باشد. در هر حالت، ارزیابی کامل نوزاد توسط یک فرد متخصص ضرری به همراه ندارد – حتی اگر در نهایت پزشک مسئله‌ی نگران کننده‌ای را تشخیص ندهد.

وقتی صحبت از احتمال وجود مشکلات روانی به میان می‌آید، نوزادان‌ و والدین‌شان، هر دو، از تشخیص و مداخله‌ی به موقع در بیماری نفع خواهند برد. مراجعه نزد افراد متخصص می‌تواند فرایندی طولانی مدت و فرسایشی باشد؛ از این رو، شروع اقدامات درمانی به محض بروز و مشاهده‌ی علائم بیماری بسیار عقلانی است.
 
3. ابتلای والدین به بیماری روانی
اگر یکی از والدین نوزاد (یا هر دو) مبتلا به بیماری روانی (از جمله افسردگی پس از زایمان) باشند، خطر ابتلای این نوزاد به مشکلات روانی مشابه، قطعا بالاتر خواهد بود. این مسئله ممکن است دلایل ژنتیکی داشته باشد، یا به خاطر بی‌ثباتی و تحولات هیجانی باشد که ممکن است در طول دوران نوزادی و کودکی اتفاق بیفتند.

خوشبختانه، جهت کمک به کاهش عوامل خطر بروز مشکلات روانی برای کودک، اقدامات بسیاری می‌تواند صورت داد؛ از جمله :
الف. عدم پنهان‌سازی بیماری والدین یا عدم تظاهر به این‌که همه چیز خوب پیش می‌رود. این مسئله بسیار مهم و حیاتی است. هر چه کودک اطلاعات بیش‌تری درباره‌ی بیماری والدین داشته باشد، احتمال افزایش اضطراب وی در این خصوص کم‌تر می‌شود.

ب. ایجاد محیطی باثبات و برنامه‌ی روزانه‌ای پیش‌بینی پذیر برای نوزاد / کودک. وقتی والدین (یا یکی از آن‌ها) از بیماری روانی رنج ببرد، عملی کردن این مسئله بسیار دشوار خواهد بود.

پ. دریافت مشاوره یا حتی اقدام برای روان‌درمانی. صحبت کردن با یک متخصص می‌تواند برای والدین و کودک، به اندازه‌ی یک دنیا تفاوت مثبت ایجاد کند.

ت. ترغیب به ایجاد و پرورش رابطه‌ی میان کودک و پدر یا مادری که دچار بیماری روانی است. دریافت عشق از سمت والدین برای کودک بسیار لازم و حیاتی است؛ حتی اگر والدین (یکی از آن‌ها یا هر دو) دچار بیماری باشند.

ث. معرفی مدل‌های سالم و بالغی از افراد بزرگسال به نوزاد / کودک، و هم‌زمان ترغیب وی به ایجاد رابطه با افراد هم سن و سال در خارج از خانه. این کار به کودک کمک می‌کند حس قدرتمندی از خود ایجاد کند.
 
4. واکنش‌های بیش از حد نوزاد
نوزاد انسان به گونه‌ای خلق شده است که در برابر نیازها، غرایز طبیعی، و اتفاقات اطراف واکنش نشان می‌دهد. وقتی گرسنه باشد، گریه می‌کند؛ وقتی بغل‌اش می‌کنید، گریه‌اش متوقف می‌شود؛ هنگامی که فردی در حال صحبت کردن باشد، نوزاد به وی نگاه می‌کند.

نحوه و میزان واکنش نوزاد به سایر آدم‌ها، محرک‌های خارجی، و حتی نیازهای شخصی‌شان پیام مهمی برای متخصصان به همراه دارد. بعضی از نوزادان بیش از حد به همه چیز واکنش نشان می‌دهند – این گونه نوزادان به شدت توجه و مراقبت زیادی از والدین‌شان طلب می‌کنند. به هر دلیل، این نوزادان در مقایسه با دیگران، آن‌چنان ساکت و آرام نیستند.

با این‌که این علائم ممکن است فقط حساسیت‌های زودگذر یا حتی خصوصیات شخصیتی دائمی باشند، در برخی موارد می‌توانند نشانه‌هایی از بروز چالش‌های روانی در آینده باشند.

نشانه‌هایی که بر واکنش بیش از حد نوزاد دلالت می‌کنند، عبارت هستند از :
الف. گریه‌ی فوری
ب. درخواست مداوم و حریصانه‌ی غذا
پ. عادات به شدت نامناسب خواب
ت. ناتوانی در خود تسکینی
ث. وجود تنش‌های مداوم در ماهیچه‌ها
ج. نشان دادن واکنش‌های شدید هنگام ناراحتی

والدینی که وجود بسیاری از این ویژگی‌های شخصیتی را در نوزادشان تشخیص داده‌اند، باید بی‌درنگ نگرانی‌های‌شان را با یک فرد متخصص در میان بگذارند.
 
5. مشکلات شدید خواب
بیدار شدن نوزاد در طول شب برای غذا خوردن، تعویض پوشک، و در آغوش گرفته شدن مسئله‌ای کاملا طبیعی است. با این حال، تفاوت برجسته‌ای میان الگوهای بیدار شدن معمولی برای غذا و تعویض پوشک، و ابتلا به اختلال واقعی خواب وجود دارد. طبق نتایج مطالعات علمی، ۲۰ الی ۴۰ درصد تمام نوزادان و خردسالان، به نوعی، دچار مشکلات خواب هستند – اگرچه این مشکلات لزوما شامل اختلالات بالینی خواب نمی‌شوند.

مشکلات خواب به صورت غیر قابل انکاری با بیماری روانی در ارتباط هستند. در حقیقت، پژوهشگران نروژی دریافته‌اند، اختلالات خواب در نوزادان می‌تواند پیامدهای بلند مدتی داشته باشند و حتی ممکن است نشانه‌ای از بروز مشکلات روانی در آینده باشند. بنابراین، آیا عادات نامناسب خواب به مشکلات روانی منجر می‌شوند یا مشکلات روانی باعث بروز مشکلات خواب می‌شوند؟ پژوهشگران معتقدند هر دو عامل بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند و می‌توانند به ایجاد چرخه‌ی معیوب بی‌پایانی منجر شوند.

شایع‌ترین اختلال خوابی که در نوزادان و کودکان تشخیص داده می‌شود، بی‌خوابی است – در اثر این اختلال، کودکان با دشواری به خواب می‌روند و هنگامی که می‌خوابند، ممکن است به آسانی از خواب بیدار شوند. سایر مشکلات مربوط به خواب عبارت هستند از پُر خوابی (کودک می‌خواهد دائما بخوابد) و خواب‌پریشی (دچار شدن به کابوس، ترس‌های شبانه، و خواب‌گردی).
 
6. ابتلای والدین به سوءمصرف مواد
با این‌که اعتیاد و سوءمصرف مواد معمولا در افراد مبتلا به مشکلات روانی شایع است، ولی لزوما هیچ ارتباط مستقیمی میان آن‌ها وجود ندارد. عده‌ای معتقدند، استفاده از الکل و مواد مخدر، ممکن است روشی باشد که فرد برای خود درمانی علائم بیماری‌اش به کار می‌برد. ولی از آن جا که سوءمصرف مواد می‌تواند عوارض جانبی ایجاد کند؛ این مسئله ممکن است علائمی را که فرد در وهله‌ی اول، برای تسکین آن‌ها دچار سوءمصرف شده است، وخیم‌تر کند. سوءمصرف مواد می‌تواند حتی باعث تحریک بروز علائم جدیدتری نیز بشود.

مواد مخدر و الکل با داروهای تجویزی پزشک و داروهای ضد افسردگی سازگار نیستند. این مواد ممکن است اثرات مطلوب داروهای تجویزی را ضعیف کنند یا حتی آن‌ها را به طور کلی بی‌اثر سازند. و چنان‌چه،‌ از ابتدا، شخص در معرض ابتلا به بیماری روانی قرار داشته باشد، سوءمصرف مواد می‌تواند به آسانی شخص را در آستانه‌ی در هم شکستگی روانی قرار دهد.

نوزادان و کودکان افراد مبتلا به سوءمصرف مواد، به دلایل مختلف، بیش‌تر از سایرین در معرض ابتلا به بیماری روانی هستند؛ دلایلی از جمله
الف. وجود سابقه‌ی خانوادگی؛ ژنتیک نقش بسیار مهمی در بیماری روانی و سوءمصرف مواد بازی می‌کند.
ب. آشفتگی محیط خانواده؛ که باعث می‌شود احتمال ایجاد اثرات منفی در کودکان در خانه افزایش یابد.
پ. چالش‌های مربوط به سوءمصرف مواد در والدین؛ که می‌توانند پیامدهای دائمی رفتاری، شناختی و روانی برای کودک داشته باشند.
 
۷. عدم تعامل نوزاد
هنگامی که نوزاد، ابتدا، شروع به تعامل با والدین یا سرپرستان‌اش می‌کند، فرایند یادگیری نحوه‌ی اجتماعی شدن را آغاز می‌کند. نخستین لبخند، خنده، زمزمه، و نخستین باری که تماس چشمی برقرار می‌کند – این گونه رفتارها نشان‌دهنده‌ی نحوه‌ی ایجاد اتصالات معنادار نوزاد با دیگران و شروع روند ایجاد رابطه با اطرافیان هستند.

هنگامی که والدین یا سرپرست نوزاد به این رفتارها پاسخ‌ها و واکنش‌های مثبت نشان می‌دهند، نوزاد با کسب اعتماد به نفس و امنیت و در عین حال، با یادگیری نحوه‌ی پاسخ‌دهی و سازگار شدن با جهان اطراف‌اش، به تلاش‌های خود ادامه می‌دهد.

چنان‌چه نوزاد تا زمان رسیدن به نخستین سالگرد تولدش، علاقه‌ای به تعامل با هیچ یک از اطرافیان (اعم از والدین / نخستین سرپرست) نشان ندهد، نگرانی‌هایی درباره‌ی سلامت روان نوزاد ایجاد می‌شود. همین نگرانی‌ها نیز در مورد کودک یک ساله‌ای که به جز والدین‌اش (یا نخستین سرپرست‌اش) با هیچ کس دیگری – حتی با تشویق – تعامل نمی‌کند، وجود خواهد داشت.

این عدم تعامل ممکن است به دلیل احساس ترس و استرس در کودک باشد. ولی این علائم ممکن است نشان‌دهنده‌ی اوتیسم یا چالش‌های روانی آتی باشند. در هر دو صورت، اکیدا توصیه می‌شود برای بررسی بیش‌تر وضعیت کودک، با یک متخصص مشورت شود.
 
8. قرار گرفتن نوزاد در معرض برخوردهای خشونت‌آمیز
وقتی نوزاد دچار تجربه‌ی برخوردهای خشونت‌آمیز یا سوءرفتار (حتی غیر مستقیم) می‌شود، این تجربه می‌تواند بر مراحل حساس رشد مغز نوزاد اثر منفی داشته باشد. احساس ناامنی، ترس، و استرس می‌تواند به هیپوکامپ آسیب بزند و فرایند طبیعی رشد مغز نوزاد با دچار اختلال کند. این آسیب، در آینده، می‌تواند به افزایش خطر ابتلا به افسردگی، اعتیاد، و حتی اختلال استرسی پس از آسیب روانی منجر شود.

لازم است والدین از این مسئله آگاه باشند که اعمال و رفتارهای‌ منفی‌شان – حتی اگر مستقیما کودکان‌شان را هدف قرار ندهند – هم‌چنان می‌توانند به همان اندازه آسیب‌رسان باشند که کودکان مستقیما هدف این اعمال و رفتارها قرار بگیرند. نوزادان و کودکان مشتاق و نیازمند فضایی طبیعی و باثبات در زندگی‌شان هستند. اگر فضای خانه برای آن‌ها آشفته و ناراحت کننده باشد، زندگی‌شان می‌تواند در معرض آسیب قرار بگیرد.

پژوهش‌ها ثابت کرده‌اند، تجربه‌ی سطوح بالایی از استرس در دوران جوانی، می‌تواند بر توانایی فرد برای مقابله با استرس (حتی در سطوح طبیعی) در آینده تاثیرگذار باشد. اساسا، تجربه‌ی استرس در مراحل اولیه، توانایی فرد را برای مدیریت آن در مراحل بعدی زندگی تضعیف می‌کند.

ادامه دارد...

منبع: تحریریه سایت کسب و کار بازده- امیر رضا مصطفایی