مراقب کودکی که هرگز الم‌شنگه و قشقرق به پا نمی‌کند باشید، زیرا او ممکن است نداند که چگونه نیازهای خود را بیان کند.
 

راهکارهایی برای ایجاد پیوند با کودکی که به فرزندی گرفته‌اید

با او امیدوارانه تعامل کنید
طوری با فرزندتان رفتار کنید که انگار او به گونه‌ای که می‌خواستید یا انتظار داشتید به شما واکنش نشان داده است. اگر وقتی می‌خواهید فرزندتان را در آغوش بگیرید رویش را برمی‌گرداند، وانمود کنید که او مستقیماً به شما نگاه کرده، دست‌هایش را به سوی شما بلند کرده و لبخند زده است. وقتی وارد اتاق می‌شوید مستقیماً به فرزندتان نگاه کنید، دست‌های خود را به سوی او باز کنید، لبخند بزنید و جملاتی مهرآمیز و خوشایند مثل این بگویید: «پس تو اینجایی! من منتظرت بودم. نگاه کن، بغل من آمادهٔ بغل کردن توئه.»
 
فرزندمحور شوید و خواست فرزندتان را دنبال کنید
تحت شرایط طبیعی، کودکان کم‌کم به این نتیجه می‌رسند که آنها مرکز جهان هستند. این بخشی مورد انتظار از فرایند رشد کودک است و بخشی مهم هم هست. تجربهٔ دوره‌ای در زندگی که احساس کنید همه چیز حول وجود شما می‌چرخد، کمک می‌کند تا هویت خود یعنی اینکه چه کسی هستید و ارزشی را که برای خود قائلید تعریف کنید. این دوره به ایجاد نیرویی درونی در کودک کمک می‌کند. والدینی که در این مرحله از رشد کودک حمایتگر و پشتیبان هستند اغلب می‌بینند که فرزندان شان مستقل‌تر و خود اتکاتر می‌شوند. اجازه دهید فرزندتان مسئول و تصمیم‌گیرنده باشد، از او تقلید کنید و بگذارید کودک تان تظاهر کند که او مادر است و شما فرزندش هستید.
 
انتظار ناله کردن، چسبیدن به شما و جنجال به پا کردن را داشته باشید
در این مواقع او را ترک نکنید، بلکه بمانید و تا آخرش را ببینید. هدف کودک این است که شما را نزدیک به خود نگه دارد. وقتی فرزندتان یاد می‌گیرد که احساسات و خواسته‌های خود را بهتر بیان کند، این رفتارهایش کمتر خواهد شد. با رویکرد مثبتی به آنها واکنش نشان دهید. رفتارهای کودک تان را با کلمات شرح دهید: «به نظر می‌رسه که می‌خواهی الان پیش پدرت باشی»، یا «آیا می‌خواهی این‌طوری به من بگی که می‌خواهی من پیش تو بمونم؟». کنار کشیدن شما معمولاً این رفتارها را تشدید می‌کند.

با این حال، بد نیست که محدودیت‌های ملایمی نیز ایجاد کنید. به عنوان مثال بگویید: «به نظر می‌رسه که شما می‌خوای من الان کنار تو بنشینم؛ می‌تونی این رو با صدای یه دختر بزرگ و عاقل به من بگی؟»، یا «من خیلی دوست دارم که تو روی دامنم بنشینی، اما باید کمی فضا به من بدی تا بتونم تو رو بهتر ببینم.» کنار کودکی که الم‌شنگه به پا کرده باقی بمانید و بگویید که همه چیز درست خواهد شد و اشکالی ندارد که عصبانی باشد. این به معنای آن نیست که شما تسلیم شلوغ‌ کردن‌هایش می‌شوید و می‌گذارید به هدفش برسد، جز زمانی که هدفش نزدیک بودن به شماست.

گاهی اوقات هم هست که مجبورید او را ترک کنید. برای مثال، وقتی او را در مهدکودک می‌گذارید. فرزندتان کم‌کم این شرایط را درک خواهد کرد. همچنین مراقب کودکی که هرگز الم‌شنگه و قشقرق به پا نمی‌کند باشید، زیرا او ممکن است نداند که چگونه نیازهای خود را بیان کند و شاید در یادگیری نحوهٔ بیان احساسات ناراحت‌کننده‌اش به کمک نیاز داشته باشد.
 
مراسمات و برنامه‌های همیشگی ایجاد کنید
اگر فرزندتان بداند چه چیزی در انتظارش است، اضطراب کمتری را تجربه خواهد کرد. برنامه‌های روتینی که در فعالیت‌های انتقالی، مانند رفتن به رختخواب یا رفتن به مهدکودک گنجانده شوند، اطمینان خاطر کودک را افزایش می‌دهند. فعالیت‌های قابل پیش‌بینی همچنین کمک می‌کنند کودک چارچوبی برای بیان عواطف و احساساتش داشته باشد.

فرزندتان ممکن است هنگام رفتن شما گریه کند، اما گریه باید به خاطر ناراحتی طبیعی ناشی از جدایی موقتی باشد، نه به دلیل یک انتقال و تغییر نابه‌سامان. به مرور زمان و با رشد کودک، مراسم و برنامه‌های روتین تغییر می‌کنند. خواندن یک کتاب قصهٔ تکراری در یک سالگی کودک می‌تواند یک برنامهٔ شبانهٔ قبل از خواب باشد، اما وقتی او دو ساله می‌شود، ممکن است خودش بتواند دو یا سه کتاب را انتخاب کند که شما برایش بخوانید و وقتی او هشت یا ۹ ساله است، شاید قبل از خواب خودش کتاب را بخواند.

منبع: سایت مادرشو