مدیریت هیجان، بخش جدایی ناپذیر از موفقیت انسان است. 
 

نمره های پائین در سطوح آگاهی

افرادی که در مقیاس سطوح آگاهی هیجانی نمره کم داشتند، الگوی مورد انتظار را بروز دادند: وقتی در خلق غمگین بودند، گزارش کردند که در زندگی خود کمتر شادند، در حالی که وقتی در خلق شاد بودند، گفتند در زندگی خود شادترند. در مقابل، افرادی که آگاهی هیجانی بالا داشتند، الگوی معکوس رانشان دادند. آنها هنگامی که در خلق غمگین بودند، رضامندی بالاتر از زندگی را گزارش کردند، در حالی که وقتی در خلق شاد بودند، گفتند از زندگی خود رضایت کمتری دارند. این یافته ها با این اندیشه که افرادی که در مقیاس سطوح آگاهی هیجانی نمره بالا می گیرند، از خلق های خود آگاه ترند و سعی می کنند نگذارند این خلق ها داوری آنان را سوگیر دار سازد، همسویی دارد.
 
به طور خلاصه، مقیاس سطوح آگاهی هیجانی نشان داده است که با پردازش هیجانی در بخش های خاصی از مغز، با پیش بینی دقت شناخت هیجان و با پیش بینی نحوه واکنش افراد به خلق های خود، مرتبط است. این مطلب شواهدی را برای سودمندی این سنجه ارایه می کند.
 

اندازه گیری مهارت ابراز هیجان

 پژوهشگران سعی کرده اند مهارت افراد را در ابراز هیجانات که یک جنبه از هوش هیجانی است، اندازه بگیرند. یک روش، از افراد می خواهد براساس سرنخی که داده می شود ( برای مثال، «حالا یک قیافه عصبانی بگیر»)، هیجانات اساسی را بروز دهند. از این ابزارها عکس برداری می شود و گروهی از داوران آنها را می بینند و سعی می کنند تشخیص دهند. بحث این است که فردی که از لحاظ هیجانی باهوش است، باید بتواند هیجانات اساسی را به نحوی ابراز کند که داوران بتوانند به آسانی تشخیص دهند و دومین روش اندازه گیری مهارت ابراز هیجان، نحوه ای که افراد بدون آگاهی قبلی هیجانات را ابراز می کنند، بررسی می کند.
 
برای نمونه، یک مطالعه مهارت، افراد را در مخفی نگه داشتن شادمانی نامناسب بررسی کرده است، افراد هدایت می شوند تا به این باور برسند که در یک مسابقه برنده شده اند و باحضور یا عدم حضور فردی که او را شکست داده است، از آنها فیلم گرفته می شود. سپس داوران این نوارهای ویدیویی را براساس هیجانی که این افراد پس از برنده شدن بروز داده اند، رتبه بندی می کنند.
 
این نوع طرح به شخص امکان می دهد میزان ابراز (برای مثال، «شرکت کننده در کل چقدر خندید؟») و همین طور مهارت ابراز را (برای مثال، «آیا شرکت کننده در زمان های نامناسب، مثلا وقتی که فرد شکست خورده در اتاق بود، خندید؟») ارزیابی کند.
 
شواهد حاکی از این است که مهارت ابراز هیجان را می توان به نحو پایا اندازه گیری کرد و این مهارت با متغیرهایی که از لحاظ نظری مثل خودنمایی و تمایل به نظارت بر رفتار خود، مرتبط اند، رابطه متوسط دارد. همچنین، شواهدی نیز وجود دارند که افراد، خود، تمایل به ارزیابی در موقعیت های اجتماعی مطلوبتر دارند. برای بررسی حدی که شاخص های عملکردی ابراز، بازده های مهم زندگی را پیش بینی می کنند، به پژوهش بیشتر نیاز است.
 

اندازه گیری هوش هیجانی در کودکان

پژوهش نشان داده است، مؤلفه های به ظاهر سازنده هوش هیجانی را که در رویکردهای رشد اغلب از آنها با عنوان «شایستگی هیجانی» یاد می شود، معمولا می توان به صورت پایا و روا در کودکان اندازه گیری کرد. برای نمونه، کاسیدی، پارک، بوتوکابسکی و براونگارت، فهم هیجانی را با نشان دادن عکس هایی از افرادی که یک هیجان مطلق (برای مثال، خشم یا غمگینی) را تجربه می کنند، در کودکان کودکستانی اندازه گیری کردند.
 
آنان پس از نشان دادن عکس ها به کودکان، یک رشته پرسش درباره این عکس ها پرسیدند. این پرسش ها عبارت بودند از: «فکر می کنی این کودک چه احساسی دارد؟»، «چه نوع چیزهایی باعث می شوند که ما این احساس را داشته باشیم؟» و «اگر مامان ببیند که تو این احساس را داری، چه کار می کند؟»، به پاسخ ها براساس حضور یا عدم حضور فهم هیجانی نمره داده شد. کودکی که از هوش هیجانی بالا برخوردار است، می تواند هیجان را شناسایی کند، تجربه هیجان را تصدیق کند، چیزی را که باعث هیجان شده است بفهمد، ابراز هیجان را تصدیق کند و فهم پاسخ های مناسب به ابراز هیجان از سوی دیگران را بروز دهد. این سنجه هوش هیجانی نشان داده است که از پایایی خوبی بین ماده ها برخوردار است و با نحوه ای که کودکان توسط همگنان پذیرفته می شوند، رابطه دارد. در این مطالعه، هیچ اطلاعاتی درباره متمایز بودن این سنجه به دست نیامده است.
 
در مطالعه دیگری، بارت و باستیانی، کودکان خردسال (۴ تا ۵ ساله) را با نمادهای چهره ای همکلاسی هایشان مواجه دادند و از آنها خواستند هیجانی را که ابراز می شود، شناسایی کنند. سپس، این پژوهشگران براساس توافق بین ابراز داوری شده و ابرازی که همکلاسی تمایل داشت ایجاد کند، یک نمره دقت محاسبه کردند. در ضمن، یک نمرة سوگیر دار نیز محاسبه شد که بر تعداد دفعاتی که کودک نوع خاصی از هیجان را شناسایی می کرد، مبتنی بود. برای نمونه، بعضی کودکان این سوگیری را داشتند که در هر چهره خشم را ببینند. این پژوهشگران دریافتند که نمره های سوگیری در طول زمان پایا هستند، اما نمره های دقت، این طور نیستند. نکته مهم این بود که کودکانی که در دیدن سطوح بالایی از خشم در چهره ها سوگیری داشتند، روابطشان با همکلاسی های خود ضعیف بود.
 
در کل، در مورد پذیرش همگنان، نمره های سوگیری، پیش بینی های بهتری از نمره های دقت بودند. در این مطالعه، راجع به متمایز بودن این سنجه هوش هیجانی هیچ اطلاعاتی ارایه نشد، اما در مطالعه ای که از سنجه های مشابه استفاده کرده بودند. نشان دادند که کودکان برخوردار از چشم انداز هیجانی تمایل دارند که نمره های امتحانی هوش هیجانی تقریبا بالاتری داشته باشند.
 
منبع: هوش هیجانی (مدیریت احساس، عاطفه و هیجان)،  رمضان حسن زاده و سیدمرتضی ساداتی کیا، صص 106-109، دانژه، تهران، اول، 1390.