زنان بیشتر از مردان نیازمند به مهر و مردان بیشتر از زنان نیازمند به اقتدار در خانواده هستند.
 

ساختار خانواده

هولمن و برچ (۲۰۰۲) با بررسی طبقات خاصی از فرایندهای خانواده اصلی مانند ساختار خانواده، کیفیت زناشویی والدین، محیط خانواده و ارتباط والد- فرزند و مرور پژوهش های انجام شده در این حوزه، نقش این عوامل را روی کیفیت زناشویی بررسی کردند تا مشخص کنند که چگونه خانواده اصلی می تواند کیفیت زناشویی را تحت تأثیر قرار دهد.
 
برای نمونه مؤلفه هایی مانند صمیمیت بدنی، عشق، حل تعارض، عدالت جویی و مهارت ارتباطی، رضایت زناشویی را تعیین کردند و ساختار خانواده تحت تأثیر رفتار والدین و چگونگی تشکیل خانواده بود، برای مثال ساختار سنتی مادر یا پدر و تشکیل خانواده غیرسنتی و مؤلفه های دیگری مانند تحصیلات والدین، کیفیت ارتباط والد- فرزندی، رضایت مندی والدین خود از کیفیت روابط زناشویی و موضوعاتی از این دست عنوان شد.
 
در مجموع، هولمن و برچ (۲۰۰۲) معتقدند که ارزیابی کیفیت تجارب منشأ خانوادگی پس از ازدواج؛ کیفیت زناشویی فرزندان بزرگسال را تحت تأثیر قرار می دهد.
 
کارنی و برادبری (۱۹۹۵) بر این باورند که ماهیت الگوهای فرزندپروری همسر نیز می تواند در ثبات ازدواج و رضایت زناشویی نقشی برجسته داشته باشد. در میان پژوهش های جدید برخی یافته ها بین عامل فرزندپروری در مشاوره پیش از ازدواج و کاهش تعارض های زناشویی ارتباطی پیدا نکردند (موبگی و همکاران، ۲۰۱۶).
 

نقش های خانواده

به نظر می رسد که تفاوت زن و مرد به نقش های مشخصی در سطح خانواده گسترش می یابد (جان بزرگی، ۱۳۹۲). زنان بیشتر از مردان نیازمند به مهر و مردان بیشتر از زنان نیازمند به اقتدار در خانواده هستند، هرچند که درخواست این دو نیاز ممکن است روابط زوجین را خدشه دار و اعطای ارادی و توجه به آن از جانب همسر (مهردهی مرد و قدرت دهی زن)، موجب استحکام روابط زناشویی شود (جان بزرگی، ۱۳۹۵).
 
بنابراین، هشیاری نسبت به ایفای نقش مناسب در زندگی زناشویی یک عامل پیش بینی کننده موفقیت در ازدواج است؛ زیرا ایفای معکوس نقش ها در زندگی موجب اختلال در نظام خانواده می شود. راودراد و نائبی (۱۳۸۶) پژوهش خود را با عنوان «تحلیل جنسیتی نقش های مورد انتظار و کاربسته زنان در خانواده» به صورت پیمایشی و با جامعه آماری متشکل از مردان و زنان شاغل و متأهل ساکن تهران انجام دادند. یافته ها نشان دادند که نقش مردان و زنان در مورد کارهای منزل به شیوه ای جنسیتی تقسیم شده بود. نگرش مردان و زنان در مورد وظایف و نقش هایشان در خانواده با یکدیگر متفاوت بود و در نتیجه، فاصله میان نظر و عمل در زنان بیشتر از همین فاصله در مردان بود.
 
اوگلتری و ورثن (۲۰۰۸) در مطالعه ای بر رابطه بین نگرش به مسئولیت تمیز کردن خانه و واکنش به تأهل متمرکز شدند. شرکت کنندگان در این مطالعه زمینه یابی شامل ۳۶۸ زن و ۹۰ مرد از دو دانشگاه تگزاس بودند. نتایج نشان دهنده آن بود که خرده مقیاس تمیز کردن خانه با رضایت از ارتباط، همبستگی مثبت و با احساس تعارض، گناه، تنفر و زشتی رابطه منفی دارد. همچنین، خرده مقیاس نظافت با احساسات منفی رابطه معکوس دارد. در این مطالعه، گرچه تعداد زنان در خرده مقیاس نظافت بیشتر بود، مردان میل زیادی به وظایف مربوط به تمیز کردن خانه نشان دادند.
 
به نظر می رسد در چند دهه گذشته در خانواده های ایرانی با جابه جایی نقش و گاه با اغتشاش نقش روبه رو هستیم و این مهم به دلایل گوناگونی اتفاق افتاده است. محوریت و مدیریت خانم ها در خانواده ایرانی نسبت به گذشته بیشتر شده و نقش محوری مرد در خانواده کمرنگ تر شده است. خانواده ها بیشتر تمایل به هسته ای بودن دارند، بدون اینکه مکانیسم های لازم برای یک زندگی مستقل را کسب کرده باشند و روز به روز مقدمات تدارک مادی یک زندگی مستقل کاهش می یابد، در نتیجه نرخ ازدواج کاهش و روز به روز آمار طلاق افزایش می یابد که به نظر می رسد کوشش برای پیشگیری و درمان آن دشوار باشد (عامری، ۱۳۸۲).
 

 خانواده همسر

 هماهنگی و تعامل دو خانواده اصلی زوجین (کفویت خانوادگی)، می تواند به عنوان یک عامل پیش بینی کننده ازدواج موفق عمل کند. آنچه اهمیت دارد، این است که زوجین به خانواده یکدیگر احترام بگذارند و بتوانند تعامل مثبت و رضایت بخشی را با آنها فراهم کنند.
 
چراغی و همکاران (۱۳۹۴) نشان دادند عامل خرسندی زوجین از ارتباط با دو خانواده، به تنهایی می تواند پیش بینی ۴۰ درصد از واریانس رضایت زناشویی، ۳۵ درصد از واریانس ارتباط بین زوجین، ۲۸ درصد واریانس حل تعارض و ۳۲ درصد واریانس تحریف آرمانی در آنها بپردازد. در این پژوهش ضمن اشاره به یافته های علمی دیگر مشخص شده است که این عامل پنجمین عامل اصلی جدایی و فروپاشی خانواده ها است.
 
همچنین، دریافته اند کیفیت تعامل با دو خانواده برای مردان مهم تر است. زنان از مردان بیشتر تأثیر پذیرفته اند و تعامل خانواده مرد با خانواده جدید مهم تر و بنابراین، تعامل عروس و مادر شوهر از اهمیت بیشتری برخوردار است. در پژوهشی یوسفی و سهرابی (۱۳۹۰) نشان دادند یکی از علل طلاق، دخالت خانواده همسر است. مشکلات خانوادگی از جمله تفاوت سطح فرهنگی خانواده ها، افزایش سطح توقع خانواده ها در انتخاب همسر، دخالت و سخت گیری بی مورد آنها، کفیل یا سرپرست خانواده بودن پسر، بیماری والدین، آسیب های اجتماعی خانواده مانند مرگ، طلاق، اختلاف والدین، اعتیاد، سوء سابقه آنها و... می توانند از موانع مهم ازدواج و بروز مشکلات خانوادگی برداشت شوند.
 
منبع: مشاوره پیش از ازدواج، مسعود جان بزرگی، صص 175-176، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، اول، 1397.