هرقدر کودک کوچکتر باشد، رنگ هایی که به کار می گیرد زنده تر است.
 

فضای نقاشی

از نظر کاندینسکی، «بالا» مبین تصورات آرامش دهنده و احساس آرامش و آزادی و «پایین» نشانه فشار و سنگینی است. در واقع کودکانی که تمایل به کشیدن نقاشی در پایین صفحه دارند، به طور کلی دارای خصایلی پابرجایند و کمتر شیفته چیزی می شوند. کودکی که زیاد به طرف چپ کاغذ متمایل شود (البته، اگر چپ دست نباشد) نشانگر غم و اندوه و گوشه گیر بودن و بی اعتمادی نسبت به خود است و سرانجام، کودکانی که نقاشیه ایشان کاملا در مرکز کاغذ قرار می گیرد، به طور کلی بر خود و احساساتشان توجه و تمرکز فکری زیادی دارند.
 

رنگ

انتخاب رنگ از نظر روان شناسی مفهومی بی چون و چرا دارد، ولی برای تحلیل و نتیجه گیری از آن حتما باید عامل سن کودک را در نظر گرفت. بین نقش رنگ و زندگی عاطفی کودک، با در نظر گرفتن دوران تکاملی او توازی وجود دارد. کودک، در دوران کودکی، یعنی در سنین ۳ تا ۶ سالگی، بیشتر تحت تأثیر فشارهای درونی است، بنابراین علاقه زیادی به استفاده از رنگ دارد و آن را بر شکل ظاهری مقدم می داند، ولی به تدریج که سن او بالا می رود، از وابستگی اش به رنگ کم می شود و علاقه او به تقدم شکل بر رنگ فزونی می یابد.
 
همچنین هرقدر کودک کوچکتر باشد، رنگ هایی که به کار می گیرد زنده تر است و با افزایش سن و سال و آموزش مدرسه و تکامل او در راه شناخت منطقی، رنگ هایی را به کار می برد که بیشتر از نوع «سرد» یا رنگ های کمتر خشن اند. در کودکستان، بیشتر کودکان ترجیح می دهند که از رنگهای گرم و تند استفاده کنند و فقط کودکانی که در خانه بر آنها نظارت شدید می شود، رنگ های سرد را انتخاب می کنند. در این موارد علت اصلی به مشکلات عاطفی و روانی کودک مربوط می شود.
 

فقدان رنگ

بنا به نظر وهنر، فقدان رنگ در تمام یا قسمتی از موضوع، نقاشی کودک، نشانگر خلاعاطفی و گاه دلیل بر گرایش های ضد اجتماعی اوست. تجربه های فراوان نشان داده است که کودکان سازگار در نقاشی هایشان به طور متوسط از پنج رنگ مختلف استفاده می کنند، در حالی که کودکان گوشه گیر یا آنها که ارتباط با دنیای خارج را دوست ندارند از یک یا دو رنگ، بیشتر استفاده نمی کنند.
 
علاقه واقعی کودک به رنگ از زمانی شروع می شود که او سعی در کشیدن اشکال مختلف می کند. در این مرحله که تا ۷ یا ۸ سالگی به درازا می کشند، کودک برای استفاده از رنگ ها فقط از احساسات خود تأثیر می پذیرد. ممکن است که او از رنگ هایی استفاده کند که هیچ ارتباطی با رنگ خاص شیء مورد نظرش نداشته باشد. مثلا، ممکن است سبزه و چمن را به رنگ بنفش نقاشی کند، چون هم می خواهد چمن را نشان دهد و هم از رنگ بنفش خوشش می آید. این اختلاف رنگ گاه ناشی از طریقی است که کودک، اشیا و رنگ آنها را می بیند. برای مثال، ممکن است رنگ نارنجی برای او نشان دهنده تحرک و شادی باشد، بنابراین، اگر او بخواهد چیزی را نشان دهد که برایش انعکاس عاطفی دارد، آن را به رنگ نارنجی رنگ می کند.
 

ارتباط میان اشیا و رنگ حقیقی آنها

کودک، در حین بزرگ شدن، به تدریج ارتباط میان اشیا و رنگ حقیقی آنها را درک می کند، ولی در آغاز این موضوع فقط در مورد چیزهایی است که برایش ارزش عاطفی دارند. به همین دلیل، اگر مادرش موهای بور داشته باشد، هر زنی را که نقاشی کند موهایش را به رنگ بور می کشد، زیرا این رنگ برایش انباشته از نیروی عاطفی است. اما با گذشت زمان و به تدریج، کودک متوجه تعداد بیشتری از اشیا و رنگ آنها می شود.
 
برای مثال، کشف می کند که رنگ آسمان آبی و رنگ درختان سبز است. در این دوران، کودک از کشفیات خود بسیار خوشحال و راضی به نظر می رسد و برای تأکید بر این موضوع، همیشه آسمان را آبی و برگ درختان را ستیز می کند. از نظر کودک، رنگ جزء خواص اصلی هر شیء است و به همین دلیل، وقتی برگ درختان، مثلا، در پاییز زرد می شوند، او آنها را باز با رنگ سبز نشان می دهد، زیرا اولین باری که کودک متوجه برگ شده، به رنگ سبز بوده و این موضوع تا هنگامی که با تجربه دیگری متوجه تغییر آن شود در ذهنش می ماند.
 

نماد رنگ ها

انتخاب رنگ ها تحت تأثیر عوامل جسمی و روانی و در فرهنگ های مختلف، دارای معانی خاصی است. به نظر باستاید، قسمت مهمی از معانی نمادین رنگ به سنت ها و محیط های اجتماعی خاصی که در آنها زندگی می کنیم بستگی دارد. یک رنگ، در یک نظام اجتماعی، ممکن است دارای مفهومی باشد که در نظام دیگر معنی متضاد آن را بدهد. برای مثال، در بعضی از قبایل موزامبیک، سیاه رنگ خوشی و شادی است.
 
رنگ قرمز تقریبا در همه جا معنای قدرت را القا می کند، زیرا با خون که نماد زندگی است همرنگ است. در مذهب اهالی تبت، رنگ قرمز نشان دهنده شیطان و ابلیس و رنگ های سفید و طلایی مخصوص جلوه های الهی است. در مذهب اهالی تبت و مسیحیان، آبی نماد عفت و پاکی زنانه است که نشانه صلح هم هست. در کابوکی ژاپن، رنگ قرمز نشان دهنده بدسرشتی و هیجان، رنگ زرد نشان دهنده شادمانی، رنگ آبی نماد ترس و غم و رنگ سبز نماد بوالهوسی است.
. از نظر روانی، دو گروه رنگ های گرم و رنگ های سرد با هم تفاوت عمیق دارند. رنگ های گرم، تحریک کننده، سبب فعالیت و جنب و جوش، نوید دهنده روشنی و شادی اند، در حالی که، بر عکس، رنگ های سرد موجد حالتهای انفعالی و سکون و تلقین کننده غم و اندوه اند.
 
تعدادی از روان شناسان و فیزیولوژیست ها به این نتیجه رسیده اند که میان انتخاب رنگ و بعضی خصوصیات جسمی و روانی و عاطفی فرد ارتباط وجود دارد. جونش و کوش رنگ را عامل مشخص کننده انواع خصوصیات شخصیت فرد ذکر کرده اند و با کمک این نظریه، آزمونه ایی را تهیه کرده اند که می توان شخصیت فرد را از نحوه انتخاب رنگ ها و چگونگی به کار بردن آنها شناخت.
 
منبع: روان شناسی بازی. محمدعلی احمدوند. صص 144-148. دانشگاه پیام نور. پنجم. 1381.