انسان زمانی که در سختی و مشکلات قرار بگیرد به سمت خدا می‌آید و اگر این گرفتاری ها بر طرف شود هیچ شکری بجا نمی‌آورد و خداوند را فراموش می‌کند. 
 

مقدمه 

انسان اشرف مخلوقات است و کانون توجه تمام دانشمندان و فیلسوفان جهان قرار دارد تا شخصیت او را بشناسند. بهترین و ساده ترین روشی که می‌توان به شخصیت انسان پی برد، رجوع به صحبت های خالق انسان است. خداوند در قرآن کریم به صفت های اشاره کرده است که شناخت این صفت ها باعث خواهد شد تا شخصیت انسان را بهتر بشناسیم. این نوشتار می‌خواهد به نقاط منفی از انسانیت که در قرآن بیان شده اشاره کند. 
 

نقاط ضعف انسان در قرآن 

1. جهل و نادانی انسان
او بسیار ستمگر و بسیار نادان است. [1] انسان از یک قابلیت و استعداد خاصی برخوردار است و بخاطر همین توانسته، امانت الهی را برعهده بگیرد. جهل و نادانی که در آیه اشاره شده بخاطر این است که این امانت را با رفتارها و گناهان خود تباه می سازند. انسان قرار بود که نماینده خدا در روی زمین باشد اما نگاه کنید که چگونه تحت تاثیر دنیا قرار گرفته و از مسئولیت خودش چه اندازه فاصله گرفته است. 
 
2. ستمگری
وقتی انسان از خداوند فاصله بگیرد، دست به هر کاری می‌زند و این رفتار زشتِ ستمگری را از خود نشان می‌دهد.

نکته: این جنایتی که در حق مردم مسلمان هند و یمن و دیگر کشورهای اسلامی می‌شود را نگاه کنید و به ستمگر بودن انسان پی خواهید برد. یا اینکه افرادی در زمان سختی و مشکلات بوجود آمده سعی می‌کنند تا لوازم را احتکار کنند تا افراد در سختی باشند به نوعی دارند در حق مردم ستم می‌کنند. اما شایسته است که انسان آگاه به وظیفه خود باشد و بداند که در این زمین خاکی چند وقتی مهمان است و باید خود را آماده رفتن کند و به اندازه ارزنی در حق دیگران ستم نکند چون اثر آن را خواهد چشید. 

امام علی (علیه‌السلام) فرمودند: به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با هر آنچه در زیر افلاک آن است به من دهند ، بدین شرط که با گرفتن پوست جوى از دهان مورى نافرمانى خدا کنم، هرگز چنین نخواهم کرد.[2] 
 
3. ناسپاسی
و هنگامى که در دریا ناراحتى به شما برسد، جز او، تمام کسانى را که (براى حل مشکلات خود) مى‌خوانید، فراموش مى‌کنید اما هنگامى که شما را به خشکى نجات دهد، روى مى‌گردانید و انسان، بسیار ناسپاس است. [3] ناسپاس بودن انسان ها را خودمان نیز درک می کنیم. شما رفتارهای شایسته ای در حق فردی انجام می‌دهید اما او هیچ توجهی به آنها ندارد و اهمیتی نمی‌دهد و انگار شما برای او کاری انجام نداده اید. انسان زمانی که در سختی و مشکلات قرار بگیرد به سمت خدا می‌آید و اگر این گرفتاری ها بر طرف شود هیچ شکری بجا نمی‌آورد و خداوند را فراموش می‌کند. 

نکته: ناسپاس بودن باعث خواهد شد تا نزد دیگران منفور شوید.
 
4. شتابزدگی 
انسان با شوق و رغبتی که خیر و منفعت خود را می‌جوید (چه بسا به نادانی) با همان شوق و رغبت شر و زیان خود را می‌طلبد، و انسان بسیار بی‌صبر و شتاب‌کار است.[4] عجله و شتابزدگی یک خوی شیطانی است همان خویی که انسان را در زندگی ناکام می سازد و مانع از رسیدن به خواسته های درست است، فرصت ها را از دست او می گیرد و لغزش او در انجام کارها  زیاد می گردد و در نهایت پشیمان می شود و این پشیمانی سودی نخواهد داشت چون به دره هلاکت می افتد. 

نکته؛ انسانی که می‌خواهد به تعالی دست پیدا کند و به درجه ای برسد که محبوب خلق و خالق شود باید در رفتار خودش اعتدال داشته باشد و از شتابزده وی اجتناب کند چون عجول بودن باعث خواهد شد تا رفتار ناسالمی از خود نشان دهیم. 
 
5. قدر نشناسی 
امام سجاد (علیه‌السلام) حق کسى که به تو نیکى کرده ، این است که از او تشکر کنى و نیکی اش را به زبان آورى و از وى به خوبى یاد کنى و میان خود و خداى عزوجل برایش خالصانه دعا کنى ، هرگاه چنین کردى بى گمان پنهانى و آشکارا از او تشکر کرده اى . سپس اگر روزى توانستى نیکى او را جبران کنى، جبران کن.[5] 

توجه؛ انسان فراموش می‌کند که خداوند چه نعمت های به او ارزانی داده و همین فراموشی باعث خواهد شد تا قدر نعمت های خداوند را نداند و قدر نشناس شود. وقتی انسان قدر نعمت های خداوند را نشناسد آیا می‌تواند قدر کارها و زحمات افراد دور و اطراف خود را بداند. 
 
6. مغرور بودن
یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ؛ اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریم مغرور ساخته است. [6] همیشه مشکل آدم‌ها از جایی شروع می‌شود که فکر می‌کند شخصیت بزرگی برای خودشان دارند و این فکر باعث خواهد شد تا غرور و تکبر پیدا کنند، اما باید بدانیم که این جایگاه، شخصیت من نیست. ما هیچ چیز نیستیم و همه سرمایه ما خداست. غرور باعث خواهد شد تا محبوبیتی در نزد خداوند نداشته باشیم. غرور عاملی است که نعمت های خداوند را نبینیم و هر چه کسب کردیم را از قدرت خودمان بدانیم. 

پی نوشت :
[1]قرآن کریم، سوره مبارکه احزاب، سوره۳۳، آیه۷۲
[2] نهج البلاغة، الخطبة ۲۲۴
[3] قرآن کریم، سوره مبارکه اسرا، آیه 67
[4] قرآن کریم، سوره مبارکه اسراء،آیه 111
[5] امالی(صدوق) صفحه 372 {شبیه این حدیث در تحف العقول صفحه 265 و من لا یحضر الفقیه جلد 2، صفحه 622 و 623}
[6] قرآن کریم، سوره مبارکه انفطار، آیه 6