سیرۀ عملی اهل بیت(ع) آینۀ تمام نمای عبودیت و بندگی است؛ چراکه تمام گفتار و کردارشان در راستای حفظ مقام عبودیت و بندگی بوده است.
 

مقدمه

بهترین راه حل مشکلات بشر و تنها راه درمان دردهای روحی مردم، به ویژه نسل جوان، ایجاد ارتباط همه جانبه با اهل بیت(ع) است؛ چرا که خدای متعال ائمه(ع) را هم برای سعادت دنیا و هم برای سعادت آخرت بشر برگزیده است؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد علاوه بر سعادت آخرت از دنیایی آباد نیز برخوردار شود، چاره ای جز برقراری ارتباط میان خود و آن بزگواران ندارد. امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره به این نکته اشاره کرده و می فرماید: «>بِمُوالاتِکم عَلَّمَنَا اللّهُ مُعالِمَ دِینِنا وَ اصْلَحَ ما کانَ فسَدَ مِن دُنیانا».
 

عبودیت و بندگی

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکمُ الَّذی خَلَقَکمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ»[1]؛ «ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید. آن کسی که شما و کسانی را که پیش از شما بودند، آفرید تا شاید پرهیزکار شوید.» شریف ترین و بالاترین مقامی که انسان می تواند به آن برسد، مقام عبودیت و بندگی است. این مقام به قدری ارزشمند است که خدای متعال پیامبران خود را در قرآن کریم و کتب آسمانی به همین لقب ستوده است، به طوری که بیش از سی بار کلمۀ عبد و مشتقاتش را مثل: «عَابِدُون، عَابِدین، عِبَادَنَا و...» ذکر کرده و بندگانش را به همین لقب توصیف فرموده و به آنان این مقام را بخشیده است.

به عنوان مثال در سورۀ مبارکۀ «صافات» از آیۀ شریفه 81 تا 132 نام پنج پیامبر را ذکر و آنان را با جملۀ «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ» توصیف کرده است. پیامبرانی مانند: نوح، ابراهیم، موسی، هارون و الیاسین(ع). همچنین در سورۀ مبارکۀ «ص» نام مبارک حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) را در آیۀ 45 ذکر کرده و با کلمۀ «عِبَادَنَا» توصیف فرموده است.

همچنین یکی از زیباترین القاب خاتم الانبیاء(ص) «عبد» است که در چندین آیه ذکر شده. به عنوان مثال در اولین آیه از سورۀ مبارکۀ کهف می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکتابَ وَ لَمْ یجْعَلْ لَهُ عِوَجاً»؛ «حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بندۀ (برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد.» و نیز در توصیف شب معراج در اولین آیه از سوره اسراء به مقام بندگی پیامبراکرم(ص) اشاره و فرمود: «سُبْحانَ الَّذی أَسری بعَبْدِهِ لَیلاً منَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذی بارَکنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا»؛ «پاک و منزه است خدائی که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصی که گرداگردش را پر برکت ساختیم برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم.»

و نیز در سورۀ مبارکۀ حدید می فرماید: «هُوَ الَّذی ینَزِّلُ عَلی عَبْدِهِ آیاتٍ بَیناتٍ لِیخْرِجَکمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النورِ وَ إِن اللَّهَ بِکمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ»؛[2] «او کسی است که آیات روشنی بر بنده اش [محمد(ص)] نازل می کند تا شما را از تاریکی ها به سوی نور برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است.» مقام عبودیت چنان امتیاز بزرگی است که خدای متعال در تمام نمازها، بر همۀ بندگان واجب کرده است که در آن به «عبد» بودن رسول اکرم (ص) شهادت دهند و بگویند: «>وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».

اگر انسان به این مقام برسد، خدای متعال او را در تمام امورش یاری کرده، دنیا و آخرتش را آباد می کند. در حدیث قدسی آمده است: انسان با رابطه ای که میان خود و خدا می تواند برقرار کند، مظهری از صفات حضرت حق در او جلوه می کند: «عَبْدِی اطِعْنِی اجْعَلُک مِثْلی انَا حی لا امُوُتُ اجْعَلُک حیاً لاتَمُوتُ انا غنِی لا افْتَقِرُ اجْعَلُک غَنیاً لاتَفْتَقِرُ انَا مَهْما أشاءُ یکون اجعَلُک مَهْما تَشاءُ یکونُ؛[3] بندۀ من! مرا اطاعت کن تا تو را مثل و مانند خود قرار دهم؛ من زنده و جاویدم و نمی میرم، تو را هم زنده و جاوید قرار می دهم که نمیری. من بی نیاز هستم و هیچ گاه نیازمند نمی شوم، تو را نیز بی نیاز می کنم که نیازمند نشوی. من هرچه بخواهم و اراده کنم، همان می شود، تو را نیز آن گونه قرار می دهم که هرچه بخواهی و اراده کنی، همان شود.» امام مجتبی (ع) می فرمایند: «مَنْ عَبَدَاللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ کلَّ شَییءٍ؛[4] کسی که خدا را اطاعت و عبادت کند، خداوند همه چیز را مطیع او گرداند.»
 
1. استمرار عبادت و عبودیت
عبادت آنگاه موجب سعادت است که تا پایان عمر ادامه یابد و انسان از دایره عبودیت خارج نشود. همگی می دانیم که ابلیس رجیم، عابد بود و به تعبیر امیرمؤمنان علی(ع): «>وَ کانَ قَدْ عَبَدَ اللَّه ستَّةَ آلَافِ سنَةٍ لَا یدْرَی أَمنْ سنِی الدُّنْیا أَمْ مِنْ سنِی الْآخِرَة؛[5] او شش هزار سال عبادت کرد که مشخص نمی باشد این شش هزار، از سال های دنیاست یا آخرت.» شش هزار سال عبادت کرد؛ اما به علت کبر و خودبرتر بینی بر آدم(ع) سجده نکرد و از درگاه رحمت الهی رانده شد.

در روایتی که مرحوم مجلسی (ره) از قول «عیاشی» و او از قول «حسن بن عطیه» نقل کرده است، آمده که امام صادق(ع) می فرماید: علت اینکه خدای متعال به ابلیس رجیم تا قیامت مهلت داد همان شش هزار سال عبادتی بود که او داشت: «>إِنَّ إِبْلِیسَ عَبَدَ اللَّهَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ فِی رَکعَتَینِ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ کانَ إِنْظَارُ اللَّهِ إِیاهُ إِلَی یوْمِ الْوَقْتِ الْمعْلُومِ بِمَا سَبَقَ مِنْ تِلْک الْعِبَادَة؛ همانا ابلیس در آسمان چهارم خدای متعال را در دو رکعت نماز عبادت کرد که شش هزار سال به طول انجامید، و همین عبادت شش هزار ساله‎اش دلیل فرصتی بود که خدای متعال به او داد که تا وقت معلوم فرصت داشته باشد.»

رانده شدن ابلیس از درگاه الهی، نه از باب خصومت یا دشمنی خدای متعال با او؛ بلکه نتیجۀ خروج ابلیس از دایرۀ عبودیت بوده است. این رانده شدن اختصاص به ابلیس ندارد؛ بلکه هر کسی در این دنیا از دایرۀ عبودیت خارج شود، به طور قطع از درگاه رحمت الهی رانده خواهد شد و از رحمت بی انتهای پروردگار محروم خواهد ماند.
 
2. نمایش عبودیت
با توجه به مطالب فوق، یکی از ارزشمندترین فضایل و مناقب شخص رسول خدا(ص) و ائمه(ع) مقام عبودیت و بندگی ایشان است و آن بزرگواران بدان افتخار کرده، دوستان و شیعیان خود را نیز برای رسیدن به آن تشویق و ترغیب فرموده اند.

سیرۀ عملی اهل بیت(ع) آینۀ تمام نمای عبودیت و بندگی است؛ چراکه تمام گفتار و کردارشان در راستای حفظ مقام عبودیت و بندگی بوده است. بیست و سه سال رسالت خاتم الانبیاء(ص) غرق در دریای عبودیت الهی است و پس از ایشان، امیرمؤمنان(ع) در اوج عبودیت قرار داشت. صبر در برابر حوادث تلخ تاریخ اسلام، نشانۀ عبودیت آن حضرت است، همان گونه که حضورش در نبرد با دشمنان، مانند جنگ های صفین، جمل و نهروان، نمایش بندگی و عبودیت ایشان می باشد. پس از ایشان، فرزند بزرگوارش امام مجتبی(ع) نیز در نهایت عبودیت و بندگی بود. آن حضرت با صلح خود پایه های اسلام و ریشۀ درخت تشیع را استحکام بخشید و ذره ای در این راه کوتاه نیامد.

سپس امام حسین(ع) در روز عاشورا، صحرای کربلا را دانشگاه بندگی در مکتب دین و قرآن قرار داد و شاگردان کلاسش نیز عبودیت را به نمایش گذاشتند. حقیقت عبودیت همین طور تا وجود مبارک امام زمان(عج) ادامه یافته است و تمام اینها نشانگر عظمت مقام عبودیت و بندگی است که می توان از مکتب اهل بیت(ع) به عنوان مهم ترین درس زندگی آموخت.
 
3. عبادت امام حسن(ع)
مرحوم «محدث قمی» در کتاب ارزشمند «انوار البهیة» نقل کرده است که امام مجتبی(ع) یکی از عابدترین، پارساترین و برترین افراد زمان خود بود، به طوری که 25 بار پیاده از مدینه به مکه برای انجام حج رفت و گاهی در این راه با پای برهنه قدم بر می داشت.

در یکی از سفرها که به اتفاق امام حسین(ع) پیاده به حج می رفتند، جمعیت زیادی به احترام آن دو بزرگوار از مرکب های خود پیاده می شدند. در میان راه گروهی خسته شدند، سعد بن وقاص به امام حسن(ع) عرض کرد: اگر شما سوار شوید، دیگران نیز سوار می شوند. حضرت فرمود: ما سوار نمی شویم؛ چون بر خود واجب کرده ایم که پیاده به بیت الله الحرام برویم؛ اما به خاطر زحمت ندادن به دیگران، از راه کناره می گیریم. پس به طرف دیگر رفتند.

امام باقر(ع) در مورد فلسفۀ حج های پیادۀ امام حسن(ع) از قول آن حضرت می فرمایند: «>إِنِّی لَأَسْتَحْیی مِنْ رَبِّی أَنْ أَلْقَاهُ وَ لَمْ أَمْشِ إِلَی بَیتِهِ؛[6] من از پروردگارم شرم دارم که او را ملاقات کنم، در حالی که به سوی خانه اش پیاده نرفته باشم.» آن حضرت هنگامی که برای نماز می ایستاد، بدن مبارکش در پیشگاه خدا می لرزید و هرگاه به یاد بهشت و دوزخ می افتاد، همچون انسان مار گزیده پریشان می شد و هر لحظه به خدا پناه می برد. هرگاه در تلاوت قرآن به جملۀ «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا» می رسید، صبر می کرد و می فرمود: «لَبَیک اللَّهُمَّ لَبَیک».[7]
 
4. سفرهای پیاده و تورم پا
در یکی از سفرهای پیادۀ حج امام حسن(ع)، پاهای حضرت متورم شده بود، بعضی از غلامان به او عرض کردند: اگر کمی سوار شوید، این ورم تخفیف می یابد. حضرت فرمود: نه، هرگز سوار نمی شوم. آنگاه به یکی از خدمتکاران فرمود: وقتی به منزل بعدی رسیدیم، برده ای سیاه به پیشواز ما خواهد آمد. او روغنی دارد که داروی این ورم است. از او خریداری کن و با او چانه مزن.

غلام عرض کرد: پدر و مادرم فدایت! منزلی که پیش رو داریم، کسی در آن نیست که چنین دارویی داشته باشد. امام فرمود: چرا، آن برده در جلوی راه نزدیک منزل است. امام و همراهان مقداری که راه رفتند، غلامی را دیدند، حضرت فرمود: او را دریاب و روغن را از او بگیر و پولش را بپرداز. آن مرد سیاه پوست خطاب به غلام حضرت گفت: روغن را برای چه کسی می خواهی؟ گفت: برای امام حسن(ع). گفت: مرا خدمت حضرت ببر. همین که به خدمت حضرت رسید، عرض کرد: من نمی دانستم شما به این روغن محتاج هستید؛ ولی به همراه خود آوردم. در مقابل این روغن پولی دریافت نمی کنم؛ زیرا من شیعۀ شما هستم؛ اما درخواستی دارم و آن اینکه هنگام خروج از منزل وضع حمل همسرم نزدیک بود، برایم دعا کنید که خداوند به من پسری بدهد که سالم و از شیعیان شما باشد. حضرت فرمودند: به منزل خود برگرد و آسوده باش که خداوند پسر سالمی به تو می دهد که از شیعیان ما خواهد بود.[8]

پی نوشت ها : 
[1] بقره/ 21.  
[2] حدید / 9.  
[3] الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة، محمد بن حسن حرعاملی، دهقان، تهران، 1380ش، ص 361.  
[4] تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ورام بن أبی فراس، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، 1410ق، ج 2، ص 108.  
[5] نهج البلاغه، خطبه 192 (معروف به خطبه قاصعه).  
[6] احقاق الحق، مرحوم قاضی نورالله شوشتری، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، ج 11، ج 11، صص 122- 128.  
[7] أمالی، شیخ صدوق، نشر کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش، ص 178؛ فلاح السائل، ص 228.  
[8] اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، اعلمی، بیروت، 1425ق، ج5، ص 146، ح 6.

منبع : مبلغان » اردیبهشت و خرداد 1397 - شماره 227 , ظهیری، علی اصغر