مسائل اعتقادی جایگاه مهمی در رشد و ترقی جامعه و آرامش و آسایش عموم مردم دارند، از جمله مسئلۀ یاد معاد و مرگ.
 

مقدمه

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحیاةَ لِیبلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ»[1]؛ «کسی که مرگ و حیات را آفرید برای این که شما را بیازماید کدام یک از شما بهتر عمل می کنید، و او شکست ناپذیر و بخشنده است.»

یکی از مهم ترین نیازهای امروز جامعۀ ما، نیاز به بازخوانی مسائل اعتقادی است. با کمال تأسف، بر اثر تبلیغات وسیع دشمنان و فراگیر شدن سبک زندگی غربی در شبکه های مختلف مجازی، مسائل اعتقادی بین عموم مردم، به ویژه جوانان متزلزل شده است که این امر خطرات فراوانی را به دنبال دارد. یکی از کوچک ترین این خطرات «هرج و مرج رفتاری و پایبند نبودن به رعایت حقوق متقابل مردم» است.

مسائل اعتقادی جایگاه مهمی در رشد و ترقی جامعه و آرامش و آسایش عموم مردم دارند، از جمله مسئلۀ یاد معاد و مرگ. جامعه ای که اعتقاد به قیامت و معاد نداشته باشد، کدام نیرو می تواند او را در برابر انواع تجاوزها باز دارد؟ جامعۀ بدون اعتقاد به معاد بیش تر شبیه جنگلی خواهد بود که هر کسی برای زندگی بهتر و آسایش بیش تر دیگری را از میان بردارد و قلمرو حکومتی خود را بگسترد. اما جامعه ای که در اعتقاد به معاد، به گوهر «یقین» آراسته باشد، به طور قطع مالامال از ایثار، از خود گذشتگی، برابری و برادری بوده، عموم مردم یار و غمخوار یکدیگر خواهند بود.

از این گذشته، اعتقاد همراه با یقین به معاد که از سرطان شک پیراسته و آراسته شده باشد، اثر معجزه آسایی در خانه و خانواده گذاشته، کانون مقدس زندگی را از اختلافات و جدایی ها و کشمکش های درونی نجات خواهد داد. والدین به عنوان دو بالِ مدیریت خانواده اند. پدر در بحران ها و مادر در جریان سیل محبت سهم مهمی دارند. حال اگر والدین سهم خود را با اعتقاد به معاد و یاد مرگ ایفا کنند، به طور قطع در رعایت حقوق متقابل خود بر یکدیگر پیشی می گیرند و برای حفظ نظام و کیان خانواده تمام مشکلات را به جان و دل خواهند خرید.

رسول خدا(ص) می فرمایند: «>أَکثِرُوا ذِکرَ الْموْتِ فإِنَّهُ هادِمُ اللَّذَّاتِ حَائِلٌ بَینَکمْ وَ بَینَ الشَّهَوَاتِ؛[2] زیاد به یاد مرگ باشید که آن منهدم کنندۀ لذت ها و حائل میان شما و شهوت های شماست.» امام هادی(ع) می فرمایند: «>اُذْکرْ مصْرَعَک بَینَ یدَی اهْلِک فَلا طَبِیبَ یمنَعُک وَ لاحبِیبَ ینْفَعُک؛[3] به یاد آور زمانی را که در برابر افراد خانوادۀ خود افتاده ای؛ نه طبیبی است که تو را از مرگ باز دارد و نه دوستی است که به حال تو سودمند باشد.» بنابراین، بر متصدیان امور فرهنگی، دولت مردان، مدیران آموزش و پرورش، والدین و... لازم و ضروری است که اعتقادات را پیراسته و سم زدایی کنند تا به گوهر یقین آراسته شده و در پرتو آن به آرامش و آسایش دست یابند.
 

توجه امام حسن مجتبی (علیه السلام) به مرگ و معاد

با توجه به مطالب فوق، یکی از مهم ترین مسائلی که در زندگانی امام مجتبی(ع) از درخشش بالایی برخوردار است، توجه ایشان به مسئلۀ یاد مرگ، معاد و روز جزاست.
 
1. مرگ در نگاه امام مجتبی(ع)
مرگ حقیقتی انکارناپذیر است؛ اما بیش تر مردم با آن مثل امری باطل برخورد می کنند. یکی از زیباترین سخنان در مورد «مرگ» کلامی است از قول امام مجتبی(ع) که می فرمایند: «ما رَأَیتُ حَقّاً لا باطِلَ فیهِ، اشْبَهُ بِباطِلٍ لا حَقَّ فِیهِ مِنَ الْموْتِ؛[4] نیافتم حقیقتی را چون مرگ که گرچه باطل در آن راه ندارد؛ اما در نگاه مردم همچون باطلی است که حق در آن راه ندارد.» و این همان حقیقتی است که وقتی امیرالمؤمنین(ع) در پی جنازه ای می رفتند و مردی را دیدند که می خندید؛ امام فرمود: «>کأَن الْموْتَ فیهَا علَی غیرِنَا کتِبَ؛[5] گویا مگر در دنیا بر غیر ما نوشته شده است».

در روایت دیگری آمده است که از امام مجتبی(ع) پرسیدند: ماهیت مرگ چیست که مردم از آن ناآگاهند؟ حضرت فرمود: «>اعْظَمُ سرورٍ یرِدُ عَلَی الْمُؤمِنِینَ اذْ نُقِلُوا عَنْ دارِ النَّکدِ الی نَعِیمِ الْأَبَدِ، وَ اعْظَمُ ثُبُورٍ یرِدُ عَلَی الْکافِرینَ اذْ نُقِلُوا عَنْ جَنَّتِهِمْ الی نارٍ لا تَبِیدُ وَ لا تَنْفَدُ؛[6] بزرگ ترین شادمانی که بر مؤمنان وارد می شود، زمانی است که از دار عسرت و درماندگی دنیا به نعمت های جاودان رخت بربندند و بزرگ ترین هلاکتی که بر کافران فرود آید. زیرا آنان از بهشت خود (دنیا ) به آتشی که نه خاموشی و نه پایانی دارد، رخت بربندند.»

در حدیث دیگری آمده است: یکی از دوستان شوخ طبع امام حسن(ع) در حضور حضرت بود، امام از او پرسید: حالت چطور است؟ گفت: در حالی هستم که نه خودم می خواهم، نه خدا می خواهد، و نه شیطان می خواهد. حضرت فرمود: چگونه؟ عرض کرد: خدا دوست دارد من مطیع او باشم و از گناهان دوری کنم؛ اما چنین نیستم. شیطان می خواهد که نسبت به خدا فقط گناهکار باشم، نه مطیع؛ اما این چنین نیستم، و خودم هم می خواهم که هرگز نمیرم؛ ولی سرانجام می میرم.

در همین لحظه، شخص دیگری که در مجلس حضور داشت، عرض کرد: ای پسر رسول خدا! چرا ما از مرگ کراهت داریم؟ حضرت فرمود: «>لِأَنَّکمْ اخْرَبْتُمْ آخِرَتَکمْ وَ عَمَّرتُم دُنیاکمْ وَ انْتُم تُکرِهُونَ النُقْلَةَ مِنَ الْعُمْرانِ الَی الْخرابِ؛[7] زیرا شما آخرت تان را خراب کرده و دنیای خود را آباد کرده اید، و لذا دوست ندارید از جای آباد به جای خراب بروید.»

امام حسن (ع) در آخرین لحظات زندگی و در آستانۀ شهادت می گریست. شخصی از آن حضرت پرسید: برای چه گریه می کنید؟ شما نسبتی با رسول خدا(ص) دارید که کسی ندارد و بیست بار پیاده به حج رفته اید و سه بار تمام اموال خود را در راه خدا تقسیم کرده اید، آیا باز گریه می کنید؟ حضرت فرمود: «>إِنَّمَا أَبْکی لِخَصْلَتَینِ لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ؛[8] برای دو چیز گریه می کنم: هراس از لحظۀ دیدار، و جدایی از دوستان.»
 
2. آخرین سفارشات
«جنادة بن ابی امیه» یکی از یاران برجستۀ امام مجتبی(ع) است. وی در آخرین لحظات عمر مبارک آن حضرت خود را به محضر ایشان رساند. جناده می گوید: من وقتی بر آن حضرت وارد شدم، دیدم طشتی را مقابل ایشان گذاشته اند و خونابه هایی از گلوی مبارک حضرت جاری است. بنابراین، از اوضاع ظاهری و حال امام (ع) دریافتم که حضرت از این بیماری جان سالم به در نمی برد و سرانجام به شهادت خواهد رسید. به همین علت فرصت را مغتنم شمردم و به حضرت عرض کردم: در این لحظات مرا موعظه و وصیتی نمایید!

حضرت ضمن وصیت مفصلی به جنادة، فرمودند: ای جنادة! یا در این دنیا با کسی طرح دوستی نریز یا اگر قرار شد دوستی را برگزینی، کسی را انتخاب کن که گرفتاری تو گرفتاری خودش باشد و برای رفع مشکل تو کوشش کند: «>وَ إِذَا نَازَعَتک إِلَی صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَک وَ إِذَا خَدَمْتَهُ صَانَک وَ إِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً عَانَک... ثُلْمَةٌ سَدَّهَا؛[9] هرگاه حاجتی برایت پیش آمد و چاره ای نداشتی جز به مصاحبت کسی، همنشین کسی باش که زینت تو باشد و اگر او را خدمت کردی، تو را محافظت کند و اگر از او یاری خواستی، تو را یاری کند. .. و اگر رخنه ای در احوال تو ظاهر شد، آن را سد نماید.»

پی نوشت ها:
[1] کهف/ 5.
[2] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1409ق، ج 2، ص 436، ح 2576.
[3] بحار الانوار، ج 75، ص 370.
[4] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 311.
[5] نهج البلاغه، حکمت 122.
[6] بحار الانوار، ج 6، ص 154.
[7] بحار الانوار، ج 44، ص 11، ح 1.
[8] الکافی، ج 1، ص 461.
[9] مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، مؤسسة آل البیت(ع)، قم، 1408ق، ج 8، ص 211، ح 9278- 1؛ کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر(ع)، علی بن محمد خزاز رازی، بیدار، قم، 1401ق، ص 226.

منبع : مبلغان » اردیبهشت و خرداد 1397 - شماره 227 , ظهیری، علی اصغر