ملیت :  ایرانی   -  قرن : 5 منبع : دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان

در اساطیر و افسانه‌های ایران باستان، استیویهاد (Astivihad)، خدای مرگ پارسیان بوده است. هر پارسی پارسا، که با تقوا و درستی زندگی کرده بود، از روبه رو شدن با آن باکی نداشت، ایرانیان باستان چنان عقیده داشتند که استیویهاد، خدای مرگ، هر کسی را در هر جا که باشد، خواهد یافت. وی همچون جوینده‌ی مطمئنی است که هیچ انسان فانی‌ای نمی‌تواند از چنگ او فرار کند. حتی کسانی که مانند افراسیاب ترک به زمین پناه برده بودند، از او در امان نماندند؛ وی برای خود قصری آهنین در زیرزمین به بلندی هزار قامت آدمی ساخته و صدها ستون در آن کار گذاشته بود؛ در آن قصر، ماه و خورشید و ستارگانی ساخته بود که بر بالای آن می‌گشتند و مانند روز آن را روشن نگاه می‌داشتند. افراسیاب در آنجا هرچه می‌خواست می‌کرد و زندگی را به خوشی می‌گذرانید. با همه‌ی قدرت و جادوی خود نتوانست از دست استیویهاد بگریزد و جان به سلامت برد... و نیز کسی که این زمین گرد و پهناور را که کرانه‌های آن بسیار دور است، حفر کند و مانند ضحاک در خاور و باختر عالم در جست‌وجوی زندگی ابدی تلاش کند، هرگز نتیجه‌ای به دست نخواهد آورد. وی با همه‌ی قوت و قدرتی که داشت، نتوانست از چنگ استیویهاد فرار کند. استیویهاد غافل‌گیر و پنهانی به دیدار همه کس می‌آید و از هیچ کس مدح و ثنا نمی‌پذیرد و گول نمی‌خورد و به هیچ کس ابقا نمی‌کند و جان همه را می‌ستاند. استیویهاد از وایو (Vayu) سرچشمه می‌گیرد. در ادبیات زرتشتی، وایو به دو موجود اورمزدی و اهریمنی تقسیم می‌شود و استیویهاد از وایو بد است. گنامینو (اهریمن) استیویهاد را با هزار دیو مرگ‌آور بر فراز کیومرث آورد، ولی زمان کشتن او مقدر نشده بود و در آن هنگام طول پادشاهی کیومرث به سی سال رسیده بود. در اساطیر ایران باستان، از استیویهاد به نام دیو سیاه مرگ، که دیدن سایه‌ی او باعث تب و مرض و دیدن خود او موجب مرگ می‌شود، نیز یاد شده است.