مصطفي شعاعيان
ملیت : ایرانی
-
قرن : 15
منبع : نامداران تهران (جلد دوم)
معلم پژوهشگر، چريک مبارز
نويسنده: مصطفي ايزدي
مصطفي شعاعيان، فرزند محمد، در سال 1314 در تهران زاده شد. وي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي، به هنرستان صنعتي رفت و ديپلم گرفت. پس از آن وارد هنرسراي عالي فني (دانشگاه علم و صنعت فعلي) شد و در رشتهي مهندسي جوشکاري، تا اخذ فوقليسانس درس خواند.
شعاعيان که در تحصيل ممتاز بود، از دانشگاه اوکلاهما بورس ادامهي تحصيل گرفت تا به امريکا برود، ولي مقامات امنيتي رژيم پهلوي، از ادامهي تحصيلش جلوگيري کردند. او که در هنرستان فني متعلق به وزارت آموزش و پرورش تدريس ميکرد، مجبور شد که به کاشان برود و در آن شهر تدريس کند.
مصطفي شعاعيان پس از سه - چهار سال تدريس در هنرستان فني محمد نراقي کاشان، توانست با اثبات بيمارياش، خود را به تهران منتقل کند و در هنرستان فني هفت چنار به تدريس ادامه دهد.
مصطفي در کودکي پدر خود را از دست داد؛ ولي راه پدر را که از هواداران نهضت جنگل و از علاقهمندان به مبارزه بود، ادامه داد. در دوران جواني به فعاليت سياسي پرداخت و با انتخاب ايدئولوژي مارکسيسم، راه مبارزان چپ را در پيش گرفت.
وي در سال 1350، با تعدادي از نيروهاي فعال چپ، همچون نادر شايگان و حسن رومينا و نادر عطايي، جبههي دموکراتيک خلق را تشکيل دادند و زندگي مخفيانهاي را آغاز کردند. پس از آنکه ساواک تعدادي از اعضاي اين جبهه را دستگير و اعدام کرد، در سال 1353، مصطفي شعاعيان همراه با اعضاي باقيمانده، جبهه، نظير مرضيه احمدي اسکويي، فاطمه سعيدي، صبا بيژنزاده، صديقه صرافت و برادران شايگان، به سازمان چريکهاي فدايي خلق پيوست.
شعاعيان که با مطالعات زياد و پژوهشهاي فراوان، به چهرهاي باسواد تبديل شده بود، در سازمان چريکهاي فدايي خلق به تفکرات خود که پرهيز از وابستگي به شوروي بود پرداخت. بنابراين چندان نتوانست در اين سازمان بماند. پس از جدا شدن از فداييان خلق، به نامهنگاريهاي متعدد و سرگشاده به اعضاي سازمان پرداخت و آنان را نقد کرد.
مصطفي شعاعيان همچنان مخفي زندگي ميکرد و با نوشتن انديشههاي خود، به ويژه در نقد کساني که استقلال فکري خود را از دست ميدادند، از خود چهرهاي مستقل معرفي کرد. او در نوشتههاي خود که لنينيسم و بلشويسم را نيز نقد ميکرد، از عبارات متعلق به رهبران ديني، به ويژه حضرت علي (عليه السلام) بهره ميگرفت. به همين دليل، مارکسيستهاي تندرو وي را بر نميتافتند. او با بعضي از اعضاي سازمان مجاهدين خلق، دوستي و ارتباط داشت.
نوشتههاي مصطفي شعاعيان که به صورت جزوه يا کتاب منتشر شده است عبارت است از:
هشت نامهي سرگشاده به چريکهاي فدايي خلق ايران؛ تزي براي تحرک يا جهاد امروز؛ حزب و پارتيزان؛ کارنامهي دکتر مصدق و حزب توده؛ انقلاب (کوششي در تدوين تئوري انقلاب مسلحانه. در واقع، مانيفست گروهي را شعاعيان تشکيل داده بود)؛ نگاهي به روابط شوروي و نهضت انقلابي جنگل؛ جنگ سازش؛ شورشگري؛ نقش اسرائيل و رژيم پهلوي در خاورميانه.
مصطفي شعاعيان که از او به عنوان چريک تنها يا يگانه متفکر تنها ياد ميشود، هنگامي که خود را براي تشکيل گروه مسلح جديدي آماده ميکرد، روز 16 بهمن 1354 در خيابان استخر تهران مورد سوء ظن پاسباني قرار گرفت. اما نتوانست از خود دفاع کند؛ زيرا اسلحهاش مشکل پيدا کرد. بنابراين، با خوردن سيانوري که همراه داشت به زندگياش خاتمه داد تا به دست ساواک نيفتد.
نويسنده: مصطفي ايزدي
مصطفي شعاعيان، فرزند محمد، در سال 1314 در تهران زاده شد. وي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي، به هنرستان صنعتي رفت و ديپلم گرفت. پس از آن وارد هنرسراي عالي فني (دانشگاه علم و صنعت فعلي) شد و در رشتهي مهندسي جوشکاري، تا اخذ فوقليسانس درس خواند.
شعاعيان که در تحصيل ممتاز بود، از دانشگاه اوکلاهما بورس ادامهي تحصيل گرفت تا به امريکا برود، ولي مقامات امنيتي رژيم پهلوي، از ادامهي تحصيلش جلوگيري کردند. او که در هنرستان فني متعلق به وزارت آموزش و پرورش تدريس ميکرد، مجبور شد که به کاشان برود و در آن شهر تدريس کند.
مصطفي شعاعيان پس از سه - چهار سال تدريس در هنرستان فني محمد نراقي کاشان، توانست با اثبات بيمارياش، خود را به تهران منتقل کند و در هنرستان فني هفت چنار به تدريس ادامه دهد.
مصطفي در کودکي پدر خود را از دست داد؛ ولي راه پدر را که از هواداران نهضت جنگل و از علاقهمندان به مبارزه بود، ادامه داد. در دوران جواني به فعاليت سياسي پرداخت و با انتخاب ايدئولوژي مارکسيسم، راه مبارزان چپ را در پيش گرفت.
وي در سال 1350، با تعدادي از نيروهاي فعال چپ، همچون نادر شايگان و حسن رومينا و نادر عطايي، جبههي دموکراتيک خلق را تشکيل دادند و زندگي مخفيانهاي را آغاز کردند. پس از آنکه ساواک تعدادي از اعضاي اين جبهه را دستگير و اعدام کرد، در سال 1353، مصطفي شعاعيان همراه با اعضاي باقيمانده، جبهه، نظير مرضيه احمدي اسکويي، فاطمه سعيدي، صبا بيژنزاده، صديقه صرافت و برادران شايگان، به سازمان چريکهاي فدايي خلق پيوست.
شعاعيان که با مطالعات زياد و پژوهشهاي فراوان، به چهرهاي باسواد تبديل شده بود، در سازمان چريکهاي فدايي خلق به تفکرات خود که پرهيز از وابستگي به شوروي بود پرداخت. بنابراين چندان نتوانست در اين سازمان بماند. پس از جدا شدن از فداييان خلق، به نامهنگاريهاي متعدد و سرگشاده به اعضاي سازمان پرداخت و آنان را نقد کرد.
مصطفي شعاعيان همچنان مخفي زندگي ميکرد و با نوشتن انديشههاي خود، به ويژه در نقد کساني که استقلال فکري خود را از دست ميدادند، از خود چهرهاي مستقل معرفي کرد. او در نوشتههاي خود که لنينيسم و بلشويسم را نيز نقد ميکرد، از عبارات متعلق به رهبران ديني، به ويژه حضرت علي (عليه السلام) بهره ميگرفت. به همين دليل، مارکسيستهاي تندرو وي را بر نميتافتند. او با بعضي از اعضاي سازمان مجاهدين خلق، دوستي و ارتباط داشت.
نوشتههاي مصطفي شعاعيان که به صورت جزوه يا کتاب منتشر شده است عبارت است از:
هشت نامهي سرگشاده به چريکهاي فدايي خلق ايران؛ تزي براي تحرک يا جهاد امروز؛ حزب و پارتيزان؛ کارنامهي دکتر مصدق و حزب توده؛ انقلاب (کوششي در تدوين تئوري انقلاب مسلحانه. در واقع، مانيفست گروهي را شعاعيان تشکيل داده بود)؛ نگاهي به روابط شوروي و نهضت انقلابي جنگل؛ جنگ سازش؛ شورشگري؛ نقش اسرائيل و رژيم پهلوي در خاورميانه.
مصطفي شعاعيان که از او به عنوان چريک تنها يا يگانه متفکر تنها ياد ميشود، هنگامي که خود را براي تشکيل گروه مسلح جديدي آماده ميکرد، روز 16 بهمن 1354 در خيابان استخر تهران مورد سوء ظن پاسباني قرار گرفت. اما نتوانست از خود دفاع کند؛ زيرا اسلحهاش مشکل پيدا کرد. بنابراين، با خوردن سيانوري که همراه داشت به زندگياش خاتمه داد تا به دست ساواک نيفتد.
فعالیت ها : : مشاهیر / عالمان و دانشمندان / تدریس
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}