ملیت : یونان   -  قرن : منبع : دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان
پسر پلوپس  (Pelops) و هیپودامیا(3) (Hippodamia)، همسر آئروپه  (Aerope)، پدر آگاممنون (Agamemnon) و منلائوس (Menelaus) در اساطیر یونان باستان می‌باشد. سرگذشت آترئوس (Atreus) مربوط به کینه توزی‌های دو برادر و بی‌رحمی‌هایی است که برای انتقام درباره‌ی یکدیگر روا داشتند. از این کینه توزی‌ها در منظومه‌های هومری خبری ذکر نشده و عده‌ای آن را مربوط به نفرین پلوپس می‌دانند. آترئوس و تیئستس  (Thyestes) به کمک مادرشان هیپودامیا، نابرادریشان کریزیپوس  (Chrysippus) که ثمره‌ی ازدواج پلوپس با یکی از نیمف‌ها (Nimphs) به نام آکسیوخه (Axioche) یا همان آسیتوخه (Astioche) بود، به قتل رساندند. پلوپس نیز برای تنبیه، آنها را تبعید و نفرین کرد.  دو برادر به شهر میسنا (Mycenae) نزد خواهرزاده‌شان اورستس  (Orestes) و یا به روایتی نزد استنلوس(3) (sthenelus)، پدر اورستس  رفتند. هنگامی که استنلوس، آمفی‌تریون (Amphitryon) را از حکومت آرگولیس (Argolis) برکنار کرد، شهر میدئا (Midea) در آرگولیس و حوالی آن را به آن دو برادر سپرد. بعدها که اورستس  بدون جانشین درگذشت، هاتفی به مردم میسنا سفارش کرد که یکی از پسران پلوپس را برای سلطنت انتخاب کنند. آترئوس و تیئستس به دعوت اهالی به میسنا آمده و خود را آماده‌ی سلطنت کرده و کینه‌ی درونی آنها از همان زمان آشکار شد. می‌گویند آترئوس در یکی از سال‌ها، برّه‌ای را در میان گله‌ی خود مشاهده کرد که دارای پشمی طلایی بود و با آنکه وی نذر داشت بهترین محصول گله‌ی خود را در راه آرتمیس (Artemis) قربانی کند، آن برّه را برای خود محفوظ نگه داشته و پشم آن را در صندوقی پنهان کرد. آما آئروپه، همسر وی که با تیئستس روابط عاشقانه داشت، پشم معجزه گر را مخفیانه به تیئستس داد. در مباحثه‌ای که میان میسنی‌ها برای انتخاب پادشاه درگرفت، تیئستس پیشنهاد کرد که هر کس پشم طلائی را در اختیار داشته باشد، به سلطنت برسد. آترئوس که از نیرنگ همسرش بی‌اطلاع بود، پیشنهاد را پذیرفت و بدین ترتیب سلطنت به تیئستس رسید. اما زئوس (Zeus) توسط هرمس (Hermes) به آترئوس خبر داد که برای تعیین پادشاه واقعی، معجزه‌ی جدیدی را به تیئستس پیشنهاد می‌کند و آن اینکه اگر خورشید مسیر خود را تغییر داد، آترئوس و در غیر این صورت تیئستس پادشاه مسلّم میسنا خواهد شد. تیئستس شرط برادر را پذیرفت، اما بلافاصله خورشید در مشرق غروب کرده و به این ترتیب آترئوس که مورد نظر خدایان بود، زمام حکومت میسنا را به دست گرفت. آترئوس، تیئستس را از قلمرو خود تبعید کرد تا اینکه کمی بعد، از توطئه‌ی آئروپه آگاه شد. بنابراین تیئستس را به میسنا فرا خوانده و ظاهراً به فکر مصالحه با او افتاد. هنگامی که تیئستس به میسنا رسید، آترئوس در خفا سه پسر تیئستس، یعنی آگلائوس (Aglaus)، کالی لئون (Callileon)، اورکومنئوس(4) (Orchomenus) را که از وصلت با یکی از نایادها (Naiads) به وجود آمده بودند، کشت. سپس آنها را قطعه قطعه کرده، در دیگی جوشانده و در ضیافتی، گوشت آنها را به جای غذا در مقابل تیئستس گذاشت. تیئستس چون از آن غذا صرف کرد، آترئوس سر فرزندانش را به وی داد و چگونگی تهیه‌ی آن غذا را هم به اطلاع وی رسانیده و سپس تیئستس را از آنجا تبعید کرد. تیئستس به سیسیون (Sicyon) رفته و در آنجا به اشاره‌ی هاتفی بدون اطلاع، با دختر خودش پلوپیا(4) (Pelopia) درآمیخت و از این آمیزش، پسری به نام آئژیستوس (Aegisthus) متولد شد. کمی بعد پلوپیا به ازدواج عمویش آترئوس درآمده و آترئوس که پدر واقعی آئژیستوس را نمی‌شناخت، تربیت او را به عهده گرفت و چون به سن رشد رسید، مأموریت قتل تیئستس را به وی سپرد. اما آئژیستوس که به موقع به هویت پدر خود پی برده بود، به میسنا بازگشته، آترئوس را کشت و سلطنت وی را به پدرش تیئستس بخشید. آترئوس از همسرش آئروپه، دو پسر به نام‌های آگاممنون و منلائوس داشت. اما بعضی بر این باورند که این دو، پسران پلیستنس  (Plisthenes)، بودند و چون پلیستنس  در جوانی از دنیا رفت، پرورش دو پسرش را آترئوس (پدربزرگشان) بر عهده گرفت.