ملیت : یونان   -  قرن :
پسر آپولو (Apollo) و الهه‌ی سيرنه (Cyrene) و نوه‌ی دختري هيپسئوس (Hypseus)، پادشاه لاپيت‌ها (Lapiths) در اساطير يونان باستان می‌باشد. يک روز که سيرنه در دره‌ی کوه پليون (Pelion) مشغول شکار بود، آپولو، سيرنه را ديده و او را ربود. سپس او را با ارابه‌ی طلايي‌اش به ليبي برده و با وي هم بستر شد. آنها صاحب پسري شدند به نام آريستائوس (Aristaeus) و چون کودک به دنيا آمد، آپولو پرورش کودک را به جد مادري‌اش گايا (Gaia) و الهه‌های فصول سپرد.
بنابر روايتي ديگر، او توسط يکي از سنتورها (Centaurs) به نام خيرون (Chiron) پرورش يافت. وي از موزها (Muses)، فن طب و پيشگويي و از نيمف‌ها (Nymphs) طرز تهيه‌ی لبنيات، پرورش زنبور عسل و همچنين کشت انگور را آموخت. موزها مراقبت از گله‌هايشان را که در جلگه‌ی فتي (Phthie) واقع در تسالي (Thessaly) می‌چريدند نيز بر عهده‌ی او نهادند. آريستائوس هم به نوبه‌ی خود، آنچه را که از ربة النّوع‌ها می‌آموخت، به مردم آموزش می‌داد. وي سپس اوتونوئه(2) (Autonoe)، دختر کادموس (Cadmus) را به همسري برگزيد و از  او صاحب پسري به نام آکتائون (Actaeon) شد. بسياري از ابتکارات مربوط به شکار، به خصوص حفر گودال و استفاده از تور صيادي را به آريستائوس نسبت می‌دهند. آکتائون هم مانند پدرش صياد ماهري شد و عاقبت جان خود را هم بر سر اين کار از دست داد. ويرژيل (Virgile)، داستاني درباره‌ی آريستائوس نقل می‌کند که: «روزي آريستائوس به تعقيب ائوريديسه(5) (Eurydice)، همسر اورفئوس (Orpheus) در کنار رودخانه‌اي رفت، اما ائوريديسه را در موقع فرار ماري گزيده و به هلاکت رساند. اين پيشامد موجب خشم خدايان شده و آريستائوس را با بيمار ساختن زنبورهاي عسلش تنبيه کردند. آريستائوس که نمی‌دانست چه بکند، مادرش سيرينه را که در زير آب‌های پنه (Pene) در قصري از بلور به سر می‌برد، به کمک خود فرا خواند. سيرنه به نصيحت و راهنمايي پسرش پرداخته و به او گفت که فقط پروتئوس (Proteus)، خداي دريايي می‌تواند علت بدبختي او را معلوم کند. آريستائوس به سراغ پروتئوس رفته و او را در حالي يافت که بر روي تخته سنگي خوابيده بود و اطرافش را گلّه‌های خرس آبي متعلق به پوزئيدون (Poseidon) که تحت مراقبت پروتئوس بود، گرفته بودند. پروتئوس معمولاً از اينکه سؤالي از او بشود، رضايتي نداشت و به همين دليل آريستائوس او را در خواب به زنجير بسته و وادار کرد تا جوابش را بدهد. پروتئوس نيز به ناچار گفت که علت گرفتاري آريستائوس، مرگ ائوريديسه می‌باشد و در ضمن روش پرورش زنبور عسل را نيز به وي آموخت. پروتئوس به او گفت که چهار گاو نر و چهار گوساله قرباني کند تا ارواح خشمگين آرام بگيرند و پس از مراسم قرباني از ميان امعاي قرباني‌ها، گروهي زنبور عسل پديد می‌آيد». روايت است که آريستائوس در مصاحبت با ديونيزوس(2) (Dionysus)، به سرداري سپاهي در فتح هند شرکت کرد. همچنين روايت است، هنگامي که سيريوس (Sirius)، ستاره‌ی شعراي يماني، گرم‌ترین ‌روزهاي سال را با خود آورد، مردم جزاير سيکلاد (Cyclades) به طاعون مبتلا شده و درمان خود را از آريستائوس طلب کردند. آريستائوس نيز به دستور پدرش به کمک مردم آن منطقه شتافته و در سئوس (Ceos) مستقر شد. در آنجا معبدي به افتخار زئوس (Zeus) بر پا کرده و هر روز قرباني‌هایی در راه سيريوس و زئوس می‌داد. زئوس که از فداکاري‌های او به رحم آمده بود، بادهاي شمال را به آن حدود فرستاده و با وزش آن بادها، هوا ملايم و مساعد شد. از آن زمان، هر سال در فصل گرما به مدت شش هفته اين باد می‌وزد و هواي سيکلاد را تصفيه و تعديل می‌کند. در آرکاديا (Arcadia) نيز آريستائوس که تربيت زنبور عسل را به مردم آموخته بود، مورد ستايش قرار گرفت. همچنين در ناحيه‌ی سيرنه از سرزمين ليبي که به قولي وي با مادرش به آنجا رفته و درخت قيمتي سيلفيوم (Silphium) را کاشته بود، ستايش می‌شد.