ملیت :  ایرانی   -  قرن : 7
محمد بن محمد بن حسن معروف به خواجه نصیرالدین طوسى، فیلسوف، متکلّم، و ریاضیدان بزرگ ایرانی قرن هفتم قمری است، خواجه نصیر نویسنده کتاب‌ها و رساله‌های بسیاری در علوم اخلاق، منطق، فلسفه، کلام، ریاضیات و نجوم است.
 
شناسنامه
 ۱۱ جمادی‌ الاولی ۵۹۷ ه.ق برابر با ۵ اسفند ۵۷۹ ه.ش   تولد
 ۱۸ ذی الحجه ۶۷۲ ه.ق  درگذشت
 -  علت درگذشت
 حرم کاظمین  آرامگاه
 ایرانی  ملیت
 اسلام  دین
 شیعه  مذهب
 نصیرالدین، محقق طوسی، استاد البشر، خواجه  دیگر نام ها
 تحصیلات
 دانشگاه
 ریاضیدان، منجم، پزشک، معمار  زمینه فعالیت
 -  سبک
 -  سال های فعالیت
 کتاب‌ها و رساله‌های علمی متعدد  آثار مهم
 -  جایزه ها
 -  وبگاه رسمی
 همسر
 صدر الدّین علی، اصیل الدین حسن، فخر الدین احمد  فرزندان
 پدر: شیخ وجیه الدین محمد بن حسن  والدین

زندگی نامه

تولد
ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین در صبحگاه یازدهم جمادی‌الاول سال ۵۹۷ ه.ق در طوس به دنیا آمد. دربارهٔ زادگاه خواجه نصیرالدین توسی اختلاف است بعضی کتاب‌ها و منابع پدر وی را «شیخ وجیه الدین محمد بن حسن» از بزرگان و دانشوران قم می‌دانند اما در بعضی منابع پدر او را زاده روستای جهرود، قم می‌دانند که به همراه خانواده برای زیارت امام هشتم شیعیان به مشهد عازم می‌شود و پس از زیارت، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش، در یکی از محله‌های شهر توس مستقر می‌شود؛ و پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامهٔ نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیّه مشغول می‌گردد. خواجه نصیر طوسی در ایام اقامت پدر در آنجا در پانزدهم جمادی‌الاول سال ۵۹۸ ه.ق، متولد گردید؛ و پدرش با یاد دادن قرآن کریم به او، او را «محمد» نامید.
 
فرزندان
خواجه نصیر سه پسر از خود به یادگار نهاد: صدرالدین علی، فرزند بزرگ او که همواره در کنار پدر و همگام با او بود و در فلسفه، نجوم و ریاضی بهره کافی داشت. دومین فرزندش اصیل‌الدین حسن نیز اهل دانش و فضیلت بود و در زمان حیاتش اغلب به امور سیاسی مشغول بود. فرزند کوچک خواجه فخرالدین محمد بود که ریاست امور اوقاف در کشورهای اسلامی را به عهده داشت.
 
درگذشت
خواجه نصیر در حالی در ۱۸ ذی الحجه سال ۶۷۲ق درگذشت که برای سامان دادن به امور اوقاف و دانشمندان، در بغداد به سر می‌برد. و بنابر وصیت خودش در شهر کاظمین مدفون گردید. او همچنین وصیت کرده بود که روی قبرش اشاره‌ای به ویژگی‌های علمی‌اش نشود. خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشائه به جوار الهی ارتحال می کند، وصیت کرد: «مرا از کنار امام هفتم، باب الحوائج الی الله از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روی قبر من بنویسید: وکلبهم باسط ذراعیه بالوصید».
 

سمت و فعالیت ها

فعالیت های علمی
تحصیلات و استادان
ایام کودکی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت. مادرش نیز وی را در خواندن قرآن و متون فارسی کمک می‌کرد. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی‌اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت.

عطش علمی محمد در نزد دایی‌اش چندان برطرف نشد و بدین سبب با راهنمایی پدر در محضر «کمال‌الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد قصد سفر کرد و آورده‌اند که وی به پدر او چنین گفت: من آنچه می‌دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤال‌هایی می‌کند که گاه پاسخش را نمی‌دانم!

پس از چندی آن نوجوان سعادتمند از فیض وجود استاد بی‌بهره شده بود دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژه‌ای در علوم رجال، درایه و حدیث داشت، به طوس آمد و محمد که هر لحظه، عطش علمی‌اش افزون می‌گردید در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه‌ای که به او توصیه کرد تا به منظور استفاده‌های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند.

او در شهر طوس و به دست استادش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» لباس مقدس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر آموخت. پس از آن به توصیه پدر نزد دایی خود "نورالدین علی بن محمد شیعی" که از دانشمندان به نام در ریاضیات، حکمت و منطق بود به فراگیری آن علوم پرداخت. سپس به نیشابور مهاجرت کرد و از محضر اساتید بزرگی مثل "فریدالدین داماد نیشابوری"، "اشارات بوعلی" و از "قطب‌الدین مصری"، «قانون ابن سینا» را فرا گرفت. وی علاوه بر کتاب‌های فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» (متوفی ۶۲۷ ه.ق) نیز بهره‌مند شد.
 

خواجه که در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال کسب علوم و فنون بیشتر بود، پس از خوشه چینی فراوان از خرمن پربار دانشمندان نیشابور به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان‌الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت. او سپس قصد سفر به اصفهان کرد امّا در بین راه، پس از آشنایی با «میثم بن علی میثم بحرانی» به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو کرد.

محقق طوسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او علم «فقه» را از محضر «معین‌الدین سالم بن بدران مصری مازنی» (از شاگردان ابن ادریس حلی و ابن زهره حلبی) فراگرفت. و در سال ۶۱۹ ه.ق. از استاد خود اجازه نقل روایت دریافت کرد. آن‌گونه که نوشته‌اند خواجه مدت زمانی از «علامه حلی» فقه و علامه نیز در مقابل، درس حکمت نزد خواجه آموخته است. «کمال‌الدین موصلی» ساکن شهر موصل (عراق) از دیگر دانشمندانی بود که علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدین ترتیب محقق طوسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سال‌ها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به خراسان کرد.
 
تربیت شاگرد
برخی از شاگردان بزرگ خواجه نصیر طوسی عبارتند از:
1. علامه حلی فقیه و متکلم بزرگ شیعی (متوفی ۷۲۶ ه.ق)، حکمت را نزد خواجه طوسی فراگرفت و شرح کتاب تجرید الاعتقاد خواجه نصیر را با عنوان کشف المراد نوشت. این کتاب از مشهورترین شرح‌های تجرید است.
2. ابن میثم بحرانی، نویسنده کتاب شرحی بر نهج‌البلاغه، حکیم، ریاضی‌دان، متکلم و فقیه که در حکمت، شاگرد خواجه نصیر و در فقه استاد وی بود.
3. قطب الدین شیرازی (متوفی ۷۱۰ ه.ق)، زمانی که خواجه به‌همراه هلاکو به قزوین رفت، با خواجه همراه شد، با او به مراغه رفت و شاگرد خواجه نصیر در علم هیئت، ریاضی، فلسفه و طب شد. خواجه او را قطب فلک الوجود می‌خواند.
4. سید رکن الدین (حسن بن محمد بن شرفشاه علوی)، از شاگردان خواجه بوده و برخی از آثار او را شرح داده است.
5. کمال الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (۶۴۲ـ۷۲۳ ه.ق) معروف به ابن الفُوَطی، از تاریخ‌نویسان قرن هفتم است و کتاب‌های «معجم الآداب» و «الحوادث الجامعه» از آثار اوست. او کتابداری کتابخانه رصدخانه مراغه و در اواخر عمر، کتابخانه مستنصریه را بر عهده داشت.
6. عماد الدین حربوی معروف به ابن الخوّام (۶۴۳ـ۷۲۸ ه.ق)، در حساب و طب سرآمد زمان خود بوده و کتاب‌های «فوائد بهائیه فی قواعد حسابیه» و «مقدمه‌ای در طب» از او بر جای مانده است.
برخی دیگر از شاگردان خواجه نصیر عبارتند از:
ابراهیم حموی جوینی
اثیرالدین اومانی
مجدالدین طوسی
مجدالدین مراغی
 

فعالیت های اجتماعی و فرهنگی
خواجه نصیر، پس از حمله دوم مغولان به فرماندهی هلاکو و تسلیم‌شدن قلعه‌های اسماعیلیان، به دربار هلاکو راه یافت. به گفته سید محسن امین، خواجه طوسی بدون آنکه قدرت انتخاب داشته باشد، با هلاکو همراه شد و در حالتی که مقاومت در برابر نیروی مهاجم، نه از سوی مردم و نه از سوی حکومت امکان‌پذیر نبود، تلاش کرد از میراث اسلامی که در معرض نابودی بود‌ محافظت کند و به سبب اقدامات او بود که در نهایت پس از مدتی مغولان به اسلام گرویدند. خواجه طوسی در حمله هلاکو به بغداد در سال ۶۵۵ قمری همراه او بوده است.

تأسیس رصدخانه و کتابخانه‌ مراغه
خواجه نصیرالدین طوسی پس از فتح بغداد توسط هلاکو، ساخت یک رصدخانه را به هلاکو پیشنهاد کرد؛ با این توجیه که او با توجه به دانشی که در نجوم دارد، می‌تواند با کمک رصد ستارگان، سلطان را از وقایع آینده، مدت عمر و نسل او آگاه سازد. این پیشنهاد مورد پسند هلاکو قرار گرفت و ساخت آن از سال ۶۵۷ ه.ق آغاز شد. به گفته سید محسن امین، خواجه نصیر، رصدخانه مراغه را محلی برای جمع کردن تعداد زیادی از دانشمندان آن زمان قرار داد و بدین گونه آنها را از کشته‌شدن رهایی بخشید و نیز تلاش زیادی برای جمع‌آوری تعداد زیادی از کتاب‌ها و حفظ آنها کرد. کار ساخت رصدخانه تا پایان عمر خواجه به طول انجامید و زیج به دست آمده از این رصدخانه، زیج ایلخانی نام گرفت. هلاکو فرمان داده بود که خواجه هر قدر مال نیاز داشت از خزانه به او بدهند و عشر موقوفات تمام ممالک را نیز در اختیار خواجه گذاشته بود و بر حسب درخواست خواجه جمعى از علماى ریاضى و ماهران در نجوم را از اطراف بلاد خواست تا دستیار خواجه باشند همانند:

مؤید الدین عرضى که در علم هندسه و آلات رصد متبحر بود از دمشق.
نجم الدین کاتبى که در حکمت و کلام و منطق فاضل بود از قزوین.
فخرالدین اخلاطى متبحر و مهندس در علوم ریاضى از تفلیس.
فخرالدین مراغه‌اى که طبیب و در علوم ریاضى استاد بود از موصل.
نجم الدین کاتب بغدادى که در اجزاء علوم ریاضى و هندسه و علم رصد مهارت داشت و نقاش نیز بود.
محیى الدین مغربى که مهندس و در علوم ریاضى و اعمال رصد دانا بود.

قطب الدین شیرازى و جمعى دیگر از حکما و دانشمندان مانند شمس الدین شروانى و شیخ کمال الدین ایجى و حسام الدین شامى و نجم الدین شامى و نجم الدین اسطرلابى و سید رکن الدین استرآبادى و ابن الفوطى و صدرالدین على و اصیل الدین حسن پسران خواجه. این رصدخانه با مشورت این علما در طرف شمال غربى شهر مراغه در بالاى تپه بلندى که به رصد داغى (کوه رصد) مشهور است ساخته شد و در روز سه‌شنبه چهارم جمادى الاول سال 657 ه.ق شروع به بناى رصد نمودند و در سال 660 ه.ق آلت‌ هاى رصدى به اتمام رسید.

خواجه‌ نصیر همچنین کتابخانه بزرگی در محل‌ رصدخانه مراغه‌ احداث نمود و به فرمان هلاکو بسیاری از کتاب‌های نفیس و سودمندی که‌ از بغداد، دمشق، موصل و خراسان‌ غارت‌ شده‌ بود، به‌ آن انتقال یافت. خود خواجه نیز مأمورانی به‌ اطراف‌ بلاد می‌فرستاد که‌ هرجا کتاب‌های علمی بیابند خریداری کنند و برای او بفرستند و خود هر کجا به‌ کتاب‌ مفید و نفیسی برمی‌خورد و در مسافرت‌ها به‌ نظرش‌ می‌رسید، را می‌خرید. به‌ عقیده‌ برخی از مورخان‌، حدود ۴۰۰ هزار کتاب‌ در کتابخانه‌ مراغه‌ گرد آمده‌ بود. در کتابخانه رصدخانه مراغه، انواع کتاب از زبان‌های چینی، مغولی، سنسکریت، آشوری و عربی به زبان فارسی ترجمه شد و در دسترس طالبان علم و دانشمندان رصدخانه قرار گرفت. این رصد خانه در حقیقت مرکز علمی‌ای بود که در آن، علوم مختلفِ زمان، مثل ریاضیات، نجوم و علوم طبیعی، تحقیق و تدریس می‌شد.

خواجه در بعضى از مصنفات خویش به کارهاى طبى و معالجات خود اشاره نموده است و این حاکى از اطلاع او از طبابت است. خواجه داراى ذوق شعرى نیز بوده و اشعار بسیارى به زبان عربى و فارسى سروده است که به جز چند قطعه و چند رباعى و مثنوى کوتاه چیزى در دست نیست.
 

خواجه طوسی در قلعه های اسماعیلیان
خواجه نصیرالدین طوسی یکی از قربانیان نخستین حمله مغول‌هاست که طی آن سپاهیان چنگیز (1215 ـ 1227 م) سرزمین‌های اسلامی را مورد تعرّض قرار دادند و به هر شهری که رسیدند، آن را با خاک یکسان کردند. شهر نیشابور نیز یکی از این شهرهاست که در آن زمان دارای مدارس علمیه متعدد و مملو از علما بود. مغول‌ها در این حمله، نه تنها نیشابور را ویران کردند، بلکه با شمشیر به جان مردم افتادند و هر کس را که یافتند، کشتند. تنها عده معدودی توانستند از دست آنان جان سالم به در برند و خواجه نصیرالدین طوسی یکی از آن‌ها بود که در پی پناهگاهی مطمئن و امن، آواره بیابان‌ها شد تا این که ناصرالدین عبدالرحیم بن ابى منصور محتشم که از طرف علاءالدین محمد پادشاه اسماعیلیان حاکم خراسان بود، خواجه را به قهستان دعوت کرد و خواجه نیز که قلعه قهستان را ایمن‌ترین نقطه در خراسان یافت این دعوت را پذیرفت و به قهستان رفت.

تاریخ دقیق ورود خواجه به مشخص نیست و بعد از سال 619 ه.ق مى‌باشد که از استاد خود سالم بن بدران اجازه روایى گرفته است و اگر به دعوت ناصرالدین رفته باشد باید بعد از سال 624 ه.ق باشد که این سال ابتداى فرمان‌فرمایى اوست. او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة الاعراق» تألیف ابن مسکویه را به درخواست میزبانش به زبان فارسی ترجمه کرد و نام آن را «اخلاق ناصری» نهاد. وی در همین ایّام «رساله معینیه» را در موضوع علم هیئت به زبان فارسی نگاشت. ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن، نامه‌ای به خلیفة عباسی در بغداد بنویسد.

در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید. پس از چندی خواجه به قلعة الموت منتقل شد ولی حاکم قلعه که از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا کرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت. نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعه‌های اسماعیلیه بسر برد امّا در این دوران لحظه‌ای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رسالة دیگر را تألیف کرد. کتاب روضه التسلیم و مطلوب المومنین؛ تولی و تبری از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشته است.

خواجه در پایان کتاب شرح اشارات می‌نویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته‌ام که سخت تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت. و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمی‌آمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود. . . ».
 

آثار

کتاب‌ها و رساله‌های علمی خواجه نصیرالدین طوسی در موضوعات گوناگون دانسته‌اند. برخی محققان معتقدند که با توجه به زندگی اجباری وی در قلعه‌های اسماعیلیان، بسیاری از کتاب‌های او در وضعیت بد معیشتی نوشته شده است. خواجه نصیر، در مقدمه شرح اشارات، از رنج فراوان و غم روزافزونش هنگام تألیف کتاب نوشته است. از معروفترین آثار او به پارسی، «اساس الاقتباس» و «اخلاق ناصری» را می‌توان یاد کرد. وی در اخلاق ناصری رستگاری راستین انسان‌ها را در «سعادت نفسانی»، «سعادت بدنی» و «سعادت مدنی» می‌داند و این نکته نشان می‌دهد که خواجه در مسایل مربوط به بهداشت جسمانی و روانی هم کارشناس بوده‌است.

برخی از آثار او:
1. تجرید الاعتقاد: این کتاب از زمان تألیف تاکنون از کتاب‌هایی است که در حوزه‌های علمیه شیعه در حوزه کلام تدریس می‌ شود. خواجه نصیر در این کتاب کلام را با فلسفه آمیخته و مسائل کلامی را به‌روش فلسفی حل کرده است.
2. اساس الاقتباس:این کتاب در موضوع منطق و به‌زبان فارسی است. برخی این کتاب را پس از بخش منطق کتاب شفای بوعلی سینا، مهمترین کتابی دانسته‌اند که در این موضوع نگاشته شده است.
3. شرح الاشارات و التنبیهاتِ ابوعلی سینا: این کتاب از متون درسی حکمت مَشّاء است.
4. اخلاق ناصری: ترجمه کتاب طهاره الاعراقِ ابن مسکویه به‌همراه اضافات.
5. آغاز و انجام: این کتاب درباره مبدأ و معاد است که در آن مباحث مربوط به احوال قیامت، بهشت و جهنم به روش عرفانی مطرح شده است.
6. تحریر اصول اقلیدس: کتاب «اصول الهندسه و الحساب» کتابی است که قریب سیصد سال قبل از میلاد توسط اقلیدس، ریاضى‌دان و منجم شهیر یونانى تصنیف شده است و یکى از متون درسى ریاضی‌دانان بوده است. خواجه طوسی بر پایه ترجمه‌ های پیش از خود از این کتاب و مقایسه بین آنها، این اثر را تحریر و شرح نموده و اَشکال و گزاره‌های دیگری نیز بدان افزوده است.
7. زیج ایلخانی: کتابی که احوال و حرکات ستارگان و مانند آن را که بوسیله رصد کردن آنها معلوم می‌شود، در آن ثبت می‌کنند.
8. التذکرة فی علم الهیئة: این کتاب به‌گفته حاجی خلیفه خلاصه‌‌ای از مسائل این فن و براهین مربوط به آن است.
9. قواعد العقاید
10. اوصاف الاشراف
11. تحریر مجسطی
12. تجریدالمنطق
13. تلخیص المحصل
14. آداب البحث
15. آداب المتعلمین
16. روضةالقلوب
17. اثبات بقاء نفس
18. تجرید الهندسه
19. اثبات جوهر
20. جامع الحساب
21. اثبات عقل
22. جام گیتی نما
23. اثبات واجب الوجود
24. الجبر و الاختیار
25. استخراج تقویم
26. خلافت نامه
27. اختیارات نجوم
28. رساله در کلیات طب
29. ایام و لیالی
30. علم المثلث
31. الاعتقادات
32. شرح اصول کافی
33. کتاب الکل
34. صورالکواکب
35. تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار
36. تصورات یا روضةالتسلیم
37. رساله تولا و تبری
 

تأثیرات و یادگارها
یک دهانه آتشفشانی ۶۰ کیلومتری در نیمکره جنوبی ماه به نام خواجه نصیرالدین طوسی نام گذاری شده‌است. یک خرده سیاره که توسط ستاره‌ شناس روسی نیکلای استفانویچ چرنیخ در ۱۹۷۹ م کشف شد نیز به نام وی نامیده شده‌است. دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی در تهران، رصدخانهٔ خواجه نصیرالدین طوسی تبریز و رصدخانه شامخای در جمهوری آذربایجان نیز به نام او نام‌گذاری شده‌اند.

در سال ۲۰۱۳ میلادی، پایگاه جستجوگر گوگل، به مناسبت هشتصد و دوازدهمین سالگرد تولد خواجه نصیرالدین طوسی، تصویری از وی در تارنمای خود گذاشت که در کشورهای عربی قابل دسترسی بود. به گفته بی‌بی‌سی، در این عکس بر ایرانی‌تبار بودن این دانشمند تأکید شده بود که واکنش‌هایی را در کشورهای عربی در پی داشت. در ایران روز ۵ اسفند سالروز تولد خواجه نصرالدین طوسی را روز مهندسی نام‌ گذاری شده‌است.
 

اندیشه / نظرات

بخش‌هایی برگزیده از آرای خواجه نصیرالدین طوسی درباره تربیتِ فرزندان و نیز یادآوری برخی از آدابِ زندگیِ اجتماعی که خواجه آنها را در مقاله دوم کتاب «اخلاق ناصری» آورده است.

•محقق طوسی، غالب بودنِ حیا در کودک را نشانه استعدادِ او در ادب‌ پذیری دانسته است و سفارش می‌کند که در چنین حالی پدر و مادر باید بسیار در ادب‌ آموزی کودکِ خویش بکوشند و نسبت به آن بی‌توجه نباشند؛ زیرا چنین کودکی استعدادِ مؤدّب شدن به آدابِ نیکو را بیش از دیگران دارد. خواجه توصیه می‌کند که پدر و مادر آداب و وظایفِ دینی را به کودک بیاموزند و «او را بر مواظبت آن ترغیب کنند و بر امتناع از آن تأدیب؛ و اَخیار را نزدیکِ او مدح گویند و اشرار را مذمّت؛ و اگر جمیلی از او صادر شود، او را مَحمِدَت گویند و اگر اندک قبیحی صادر شود، به مذمت تخویف کنند

•خواجه معتقد است کودک در ابتدای سنّ نشو و نما، بنا به طبیعتِ کودکی کارهای ناپسندی انجام می‌دهد و دروغ می‌ گوید و حسود است و بی‌ اجازه دیگران وسایلی را برمی‌دارد و سخن‌ چینی و لجبازی می‌کند و با رفتارهایش، آزار خود و دیگران را سبب می‌شود؛ اما کمی که بزرگ‌ تر می‌ شود، بر اثر تأدیب و نیز کسب تجربه و رشدِ سنّی، آن رفتارهای نادرست را ترک خواهد کرد؛ و به همین دلیل واجب است بر پدر و مادر که در همان طفولیت، کودک را نسبت به رفتارهای نادرستش تأدیب کنند، تا آن کارهای ناپسند برای او عادت نشود و در بزرگ‌ سالی نیز همراهش نباشد.

•مؤلف دانشمندِ اخلاق ناصری تذکر می‌ دهد که کودک را با هر کار نیکی که می‌کند، باید تشویق کنند و آفرین گویند، اما هنگامی که رفتارِ زشتی از او سرمی‌ زند، باید بسیار مراقب بود که او را به‌صراحت و آشکارا سرزنش نکنند که چرا کار بدی کرده است؛ بلکه این‌طور وانمود کنند که او از روی غفلت و ناآگاهی آن کارِ زشت را انجام داده است. حتی خواجه این را می‌گوید که اگر کودک کوشید که کار بدِ خود را پنهان دارد، پدر و مادر نیز آن را پوشیده بدارند. این طرزِ رفتارهای والدین سبب می‌شود که کودک در انجام کارهای زشت وقیح نشود. خواجه می‌گوید اگر کودک دوباره رفتار زشت خود را تکرار کرد، باید به صورتِ پنهانی، نه جلوی چشم دیگران، او را سرزنش کنند و توبیخ نمایند و از بدی‌های آن کارِ زشت، فراوان برای او بگویند و از تکرارِ آن بازدارندش.

•استادِ طوسی گوشزد می‌کند که پدر و مادر، کودک را «در انواعِ اطعمه ترغیب نیفکنند، بلکه به اقتصار به یک طعام مایل گردانند و اشتهای او را ضبط نمایند تا بر طعامِ اَدوَن  اقتصار کند و به طعام لذیذتر حرص ننماید و وقت‌ وقت نانِ تهی خوردن عادت کند؛ و این ادب‌ ها اگرچه از فقرا نیکو بُوَد، اما از اغنیا نیکوتر».

•نویسنده «اخلاق ناصری» سفارش دیگری که در تربیت کودک دارد، این است که والدین باید کودک را «از دروغ گفتن بازدارند و نگذارند که سوگند یاد کند، چه به راست و چه به دروغ؛ چه سوگند از همه کس قبیح بُوَد و اگر مردان بزرگ را بدان حاجت افتد باری به هر وقتی، کودکان را حاجت نَبُوَد».

•خواجه همچنین می‌فرماید که پدر و مادر نباید فرزند خود را به پول عادت دهند: «زر و سیم را در چشمِ او نکوهیده دارند، که آفتِ زر و سیم از آفتِ سمومِ اَفاعی بیشتر است و به هر وقت اجازت بازی کردن دهند، لیکن باید بازیِ او جمیل بُوَد و به هر تَعَبی و اَلَمی زیاده مشتمل نباشد تا از تعبِ ادب آسوده شود و خاطرِ او کند نگردد».

•خواجه معتقد است که پدر و مادر باید «در طبیعت کودک نظر کنند و از احوال او به طریق فراست و کیاست اعتبار گیرند تا اهلیت و استعداد از چه صناعت و علم در او مَفطور است، او را به اکتسابِ آن نوع مشغول گردانند؛ چه همه کس مستعد همه صناعتی نَبُوَد؛ و الاّ همه مردمان به صناعت اشرف مشغول شدندی و در تحتِ این تفاوت و تباین که در طبایع مستودع است، سِرّی غامض و تدبیری لطیف است که نظامِ عالم و قوامِ بنی‌آدم بدان منوط می‌تواند بود؛ «ذلک تقدیرُ العزیز العلیم». خواجه این را هم یادآور شده است که در حین آموختن حرفه یا هنری، اگر طبعِ کودک را با آن صناعت سازگار ندیدند، او را به ادامه فراگیری آن حرفه یا هنر و صعنت مجبور نکنند.

منابع:
1. ویکی پدیا
2. ویکی فقه
3. دانشنامه اسلامی
4. ویکی شیعه